وقتی برای تلف کردن نمانده!

کد خبر: 753818

در مهمانی ها، دورهمی و .. دیگر وقتی برای تلف کردن نمانده. خوبی کار من این است که خانم‌های خانه‌دار اصلا نیازی نیست زندگی و شوهر و بچه اش را بگذارد و بیاید سر کار.

وقتی برای تلف کردن نمانده!

رپرتاژ آگهی: غرفه انیس آذین با مدیریت «انسیه مسعودی» جز اولین غرفه‌های باسلامی‌ست. به قول خودش جز سه چهار تای اولی. با این حساب او حتی از بعضی همکارهای باسلامی هم قدیمی‌تر است و در جریان سیر پیشرفت و تغییرات « باسلام » بوده. از زمانی که تعداد محصولات نهایتا دو رقمی بوده و قالب ساده سایت -که بیشتر شبیه وبلاگ بود- تا حالا که بیش از 7000 محصول در سایت است و طرح ها و کمپین‌های مختلف و لیگ پرهیجان صنایع دستی و چهارشنبه‌های بیست و ... حالا هم تازه نفس‌ها.

وقتی برای تلف کردن نمانده! در طرح تازه نفس‌ها قرار است قدیمی‌ها و باتجربه‌های سایت به غرفه‌های تازه یا غرفه‌هایی که در فروش موفق نبودند کمک کنند. در این گفت و گوی صمیمی خانم مسعودی از تجربه‌ها و دغدغه‌های کاری و زندگی‌اش می‌گوید. همچنین از تجربه مواجهه‌اش با غرفه‌دارهای تازه نفس و پای کاری که آمده‌اند باسلام.

قلاب بافی؟ اصلا وقت یا استعدادش را دارم؟ محیط زندگی من تحصیلی بود. می‌رفتم دانشگاه و شیمی می‌خواندم. کاری که می‌کردم مرتبط با درسم نبود. در آموزش پرورش منطقه 3 تهران کارهای فرهنگی برای دانش آموزان انجام می‌دادم. سه چهار سالی آنجا کار می‌کردم و هیچ کار هنری انجام نمی‌دادم. دوست داشتم ولی اصلا فکرش را نمی‌کردم که استعدادی در این زمینه داشته باشم و یا وقتی برای9 این کار بگذارم. تا اینکه ازدواج کردم.

بعد از ازدواج خیلی وقتم خالی شد. در خانه وقت آزاد زیادی داشتم. مدتی رفتم کار دفتری انجام دادم بعد دیدم اصلا به روحیه ام نمی‌خورد. همسرم پیشنهاد کرد بروم در یکی از فرهنسگراهای محل و سرگرم باشم. هر هنری که بگویید همسرم کمی از آن را دارد. خطاطی به صورت ممتاز و عالی انجام می دهند. گرافیک که زمینه اصلی کاری‌شان است. دستی در نوشتن و شعر و ... و از یک خانواده هنرمند که همه‌شان هم هنرمند هستند. سرگرمی‌شان مشاعره است.

راستش اول با حالت اکراه به فرهنگسرا و آموزشگاه رفتم یا لااقل با شوق زیاد نرفتم. دو سال کار معرق انجام دادم و به صورت حرفه‌ای به آن مشغول شدم. چند نمایشگاه اجرا کردیم و کارگاه زدیم با یکی از دوستان. اما ویژگی معرق این است که جای وسیعی می‌خواهد. در خانه نمی‌شود انجام داد و هزینه های اولی زیادی هم دارد. بعد از مدتی در اوج رهایش کردم.

خیاطی هم همین طور. مدتی ادامه دادم ولی با روحیاتم نساخت و رهایش کردم.‌ بافتنی دو میل را هم مدتی انجام دادم و قبل از اینکه خیلی به اوج برسانم رهایش کردم. بعد احساس کردم در قلاب بافی آزادی عمل بیشتری دارم تا طرح‌های ریز و درشت بیشتری اجرا کنم. ببیند در کاری مثل بافتنی، چیزی که به دست می‌آید بیشتر مرتبط با پوشاک و لباس است. ولی قلاب بافی طیف بسیار وسیعی از محصولات را شامل می‌شود. آموزشگاهی که رفتم استادمان خانم مولوی بودند. ایشان مادر خانم سعیدی بود. خانم الهه سعیدی که غرفه گالری سه فاز را در همین باسلام داشتند و مدتی پیش مرحوم شدند. مادرشان یک خانم فوق العاده هنرمند و پرانرژی که با ایشان آشنا شدم و به آموزشگاه‌شان رفتم. هر چیزی که آموزش می‌داد من ده تا گل دیگر با مدل‌های دیگر هم می‌بافتم و می‌آوردم

در آموزش خیلی صبورم از همین جا دوستی من و خانم مولوی شکل گرفت و بزرگ شد. مثلا تا جایی که زمانی ایشان کاری داشتند و نمی‌رسیدند من به جای ایشان می‌رفتم و آموزش می‌دادم. در آموزش هم خیلی صبورم. کار آموزش را خیلی دوست دارم. کار قلاب بافی هم بر خلاف معرق و خیاطی که جای وسیع و ریخت و پاش وسایل می‌خواهد، جای زیادی نمی‌خواهد. من همیشه قلاب در کیفم به همراه دارم و هر جا که کوچک ترین فرصتی به دست بیاورم شروع می کنم به قلاب بافی.

در مهمانی ها، دورهمی و .. دیگر وقتی برای تلف کردن نمانده. خوبی کار من این است که خانم‌های خانه‌دار اصلا نیازی نیست زندگی و شوهر و بچه اش را بگذارد و بیاید سر کار. هفته ای یک بار یا دو بار به کارگاه می آید و چیزهای لازم بهش گفته می‌شود و در خانه خودش هم همین کار را انجام می دهد.

برای من هم می‌توانید ببافید؟ زمانی که شروع کردم به قلاب بافی چند باری کارهایم را در ایسنتاگرام شخصی‌ام گذاشتم. شروع کردم به هدیه دادن کارهایم. الان سال‌هاست که هدیه‌ای از بیرون برای کسی نخریده‌ام و از بین کار دست خودم یادگاری و هدیه به طرف مقابلم می‌دادم. هدیه‌ای که هم برای او و هم برای خودم ارزش بیشتری داشت. بازخوردش این بود که کارهایم در جاهای مختلف دیده می‌شد و ایجاد تقاضا می‌شد. می‌پرسیدند که برای من هم می‌توانید ببافید؟

این واکنش‌ها مرا به این فکر انداخت که می‌توانم روی این کار وقت و سرمایه بیشتری بگذارم. برای شروع در اینستاگرام یک صفحه مستقل و مخصوص این کار را زدم. بازخورد خوبی گرفتم. اول از کارهای ریز و ارزان شروع کردم. کسی که در اینترنت می‌خواهد کارهایش را عرضه کند باید از چیزهای کوچکی شروع کند. این تجربه را در باسلام هم داشتم. چون واقعا کسی که آشنایی قبلی نداره و از محصول فقط یک عکس و یک سری مشخصات می‌بیند روی کالاهای خیلی گران شروع نمی‌کند. اول با یک کار ارزان شروع می‌کند. به هم تیمی‌هایم در طرح تازه نفس‌ ها هم می‌گویم که از کارهای ارزان‌تر و کوچک‌تر شروع کنند. ارزان به معنای بی کیفیت نه.

بازاری به وسعت تمام ایران من قبلا در اینستاگرام فروش بیشتری داشتم. با این حجم وقتی که می‌گذارم برایش. اما باسلام برای من یک حیثیتی پیدا کرده و باعث شده ارزشمند باشد. جایی که تولید کسب و کارهای خرد و داخلی است و این کار فقط به یک یا چند شهر هم محدود نشده. باسلام بازاری به تمام وسعت ایران است. باسلام جایی است که از همه جای ایران آدم و محصول داری شما. خودم را جز این مجموعه می‌دانم و دوست دارم در کنارش کار کنم تا به جایی برسیم. می‌دانم اگر باسلام به جایی برسد ما هم به آن می‌رسیم.

طرح کمپین انیس آذین که احتمالا اولین طرح در باسلام بود، کمپینی یک نفره بود. فقط من بودم. 20 یا 30 درصد تخفیف روی محصولاتم گذاشتم. فروشی هم که داشتم همه مربوط به همکارهای باسلام بود. کسی چندان شناختی از سایت نداشت. نکته مهم در ایجاد ذوق و شوق برای غرفه‌دارها تعدد مشتری‌های مختلف است. اگر تعداد مشتری‌ها و اسم‌های متفاوت از شهرهای متفاوت اتفاق بیفتد خیلی برای غرفه دار هیجان انگیز است.

خود من در طرح‌های اخیر نمی‌خواستم شرکت کنم. نه به این خاطر که دوست نداشتم. دوست داشتم غرفه‌دارهای جدیدتر پا به میدان بگذارند و در همیشه در همه برنامه‌ها ما حضور ما تکراری نباشد. در طرح تازه نفس‌ها برای انتخاب غرفه‌دارهای تازه که بخواهم باسلام را بهشان معرفی کنم به سراغ هر کسی نمی‌روم. اول اینکه می‌روم سراغ کسانی که در راسته خودم باشد مثلا من خیلی از مواد غذایی و فروشندگی آن سر در نمی‌آورم.

باید طوری باشد که وقتی می‌آیم توی سایت، لذت ببرم. غرفه به غرفه بگردم و نگاه کنم. حتی اگر پولی نداشته باشم تا خریدی انجام دهم ولی از گشت و گذار لذت ببرم. برای همین نباید سایت طوری باشد که هر غرفه‌ای با هر کیفیتی بتواند بالا بیاید و در سایت قرار بگیرد. خوشحالم که فروش داشتی! در لیگ صنایع دستی گذشته وقتی بچه‌های تیمم می‌گفتند برای ما فروش ایجاد شده واقعا خستگی از تنم رفت. نه تنها من که بقیه بچه‌های تیم واقعا از فروش بقیه خوشحال می‌شدند. البته بعضی‌ها می‌گفتند چون در طرح‌های مختلف ما تخفیف‌های زیاد دادیم این اتفاق افتاده و چرا در حالت عادی نشد. خب من می‌آمدم یک سری راهکارها و توضیحاتی می‌دادم. مثلا بررسی می‌کردم می‌دیدم محصولی که گذاشته با قاب است. و طبیعی است که وزن بالای آن باعث می‌شود هزینه پست بالا برود. از طرفی خود قاب هم به قیمت محصول اضافه می‌شود. می‌توانیم از یک محصول در چند حالت مختلف بگذاریم و حق انتخاب مشتری را بیشتر کنیم. من به شوخی به هم تیمی‌هایم می‌گویم: «ما یک تیم لاکچری هستیم.» چه کسانی که در تیم ما بودند چه در لیگ و یا چه در این تیم فعلی در طرح تازه نفس‌ها نوع محصولات غرفه‌های ما طوری است که تا حدی قیمتی هستند. پس طبیعی است که فروش ما کمی سخت‌تر باشد. در عوض ما می‌توانیم عوامل تشویق مثل پست رایگان را ایجاد کنیم. الان در حال حاضر 70 درصد خود باسلام تخفیف پستی می‌دهد، می‌ماند 30 درصد که برای ما چیزی نیست. به عنوان فروشنده می‌توانیم همین 30 درصد را هم از جانب خودمان بدهیم که کلا برای مشتری رایگان شود.

من به آینده باسلام خیلی امیدوارم. اگر امید نداشتم که اینقدر وقت نمی‌گذاشتم برایش. من از ابتدا با باسلام بودم و رشدش را احساس کرده‌ام.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت