حبیب بن مظاهر مردی که در یک شب قرآن را ختم می‌کرد

کد خبر: 729251

حبیب با حضرت علی (ع) به کوفه رفت و در کلیه جنگ‌ها در کنار او و از یاران خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت تلقی می‌شد. حضرت علی (ع)، حبیب را به علم منایا و بلایا آگاه ساخته بود.

حبیب بن مظاهر مردی که در یک شب قرآن را ختم می‌کرد

سرويس سبك زندگي فردا: به نقل از بيتوته حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی (شهادت ۶۱ ق) از قبیله بنی اسد، اهل کوفه و از اصحاب خاص حضرت علی (ع) و از یاران امام حسن (ع) و امام حسین (ع). او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین (ع) برای آمدن به کوفه دعوتنامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعت‌شکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.

حبیب بن مظاهر که بود؟

نام، کنیه و نسب

حبیب بن مُظَهَّر (یا مُظاهر) بن رئاب ابن اشتر بن حجوان بن فقعس بن طریف بن عمرو بن قیس بن حارث بن ثعلبة بن دودان بن اسد اسدی کندی فقعسی. [۱] از قبیلۀ بنی اسد و کنیه وی ابوالقاسم بوده‌است. [۲] در منابع متقدم، نام پدر او گاه به صورت مُظاهر [۳]و گاه به صورت مُظَهَّر [۴] و در برخی مُطَهَّر [۵] ذکر شده است. مامقانی، [۶] با استناد به آنچه در زبان‌ها و زیارات مشهور است، مُظاهر را صحیح شمرده است. ولی سیدمحسن امین می‌نویسد: در بیشتر نسخه‌های کتاب‌های تاریخی و غیرتاریخی قدیم، مظهّر بر وزن مطهّر آمده است و درست نیز همین است و اینکه در کتاب‌های جدید مظاهر گفته می‌شود خلاف ضبط قدما است. [۷]

فضایل

حبیب مردی عابد و با تقوا بود. حافظ کل قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرمود: ه امام حسین (ع) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. [۸]زندگی پاک و ساده‌ای داشت. آن قدر به دنیا بی‌رغبت بود و زهد را سرمشق زندگی خود قرار داده بود که هر چقدر به او پیشنهاد امان و پول فراوان داده شد نپذیرفت و گفت: «ما نزد رسول خدا (ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا (ص) را مظلومانه به قتل برسانند». [۹]در عصر پیامبر (ص)

چندان روشن نیست که حبیب از صحابه بوده است یا تابعین. برخی، چون ابن کلبی [۱۰] و ابن حجر عسقلانی [۱۱] گفته‌اند که وی رسول خدا (ص) را درک نموده است.

شیخ طوسی [۱۲] او را در میان فهرست اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم السلام قرار داده است، ولی در میان فهرست صحابه پیامبر (ص) از وی یاد نمی‌کند. همچنین نویسندگان استیعاب و اُسد الغابه وی را در شمار صحابه نیاورده‌اند. [۱۳]دوره امام علی (ع)

حبیب با حضرت علی (ع) به کوفه رفت و در کلیه جنگ‌ها در کنار او و از یاران خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت تلقی می‌شد. [۱۴] حضرت علی (ع)، حبیب را به علم منایا و بلایا [۱۵]آگاه ساخته بود. [۱۶] او عضو گروه ویژه شرطة الخمیس بود که نیروی ضربتی و گوش به فرمان علی (ع) بودند. [۱۷]گفتگوی او با میثم تمار، سال‌ها پیش از عاشورا، هنگام عبور از مجلس بنی اسد که هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی می‌کرد، از همان علم مَنایاست که از حضرت علی (ع) آموخته بودند و از جریانات آینده خبر داشتند. [۱۸] دوره امام حسین (ع)

در کوفه

پس از مرگ معاویه در سال ۶۰. ق، حبیب و جمعی از بزرگان شیعیان کوفه، همچون سلیمان بن صُرَد، مسیب بن نَجَبَه و رفاعة بن شداد بَجَلی، از بیعت با یزید خودداری کردند و برای امام حسین (ع) نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام بر ضد امویان به کوفه دعوت کردند [۱۹] (ببینید: نامه‌های کوفیان به امام حسین (ع) نامه نخست) و زمانی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد، به یاری او شتافتند.

حبیب به همراه مسلم بن عوسجه به طور پنهانی در کوفه برای مسلم بن عقیل از مردم بیعت می‌گرفتند و در این راه از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کردند. [۲۰]هنگامی که ابن زیاد به کوفه آمد و بر مردم سخت گرفت و مردم مسلم را تنها گذاشتند، قبیله بنی اسد، حبیب و مسلم بن عوسجه را پنهان کردند تا به آن‌ها آسیبی نرسد. آن‌ها از کوفه به سوی امام حسین (ع) رهسپار شدند و روز‌ها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان می‌شدند و شب‌ها حرکت می‌کردند تا به اردوی امام ملحق شدند. سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام پیوستند. [۲۱]در کربلا حبیب با رسیدن به کربلا همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین (ع) عرض کرد: «در این نزدیکی، قبیله‌ای از «بنی اسد» هستند، اگر اجازه دهید پیش آن‌ها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.» بعد از اینکه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد. [۲۲]در عصر تاسوعا حبیب بن مظاهر قبل از روز عاشورا، کسی را که از طرف عمر بن سعد برای امام حسین نامه آورده بود، موعظه کرد که به طرف ستم‌پیشگان نرو. [۲۳] در عصر تاسوعا، حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن که می‌خواستند به خیمه‌های امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت. [۲۴]در شب عاشورا در شب عاشورا، نافع بن هلال، حبیب را از نگرانی زینب دختر امام علی، درباره وفاداری یاران امام آگاه ساخت. هلال و حبیب، اصحاب امام حسین را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر (ص) حمایت خواهند کرد. [۲۵]

در روز عاشورا

صبح عاشورا، امام حسین (ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیرو‌های خویش ساخت، زهیر بن قین را در جناح راست و حضرت ابوالفضل (ع) را با پرچم در قلب لشکر قرارداد. [۲۶] امام حسین علیه‌السلام در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و حدیث «هذانِ سَیّدا شَبابِ اَهلِ الْجَنَّةِ» را یادآور شد و فرمود: در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از پیامبر (ص) شنیده‌اند. در این هنگام شمر گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم اگر بدانم تو چه می‌گویی. حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان می‌بینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت می‌کنی، شهادت می‌دهم که راست می‌گویی و نمی‌فهمی چه می‌گوید، چراکه قلب تو سیاه و مهر شده است. [۲۷] در ابتدای درگیری که لشکریان عمر سعد مبارزه می‌طلبیدند حبیب و بریر به سوی میدان شتافتند، اما امام حسین آن‌ها را منع کرد.

زمانی که ابوثمامه وقت نماز را به امام یادآوری کرد امام فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم. حصین بن نمیر (حصین بن تمیم) گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال می‌کنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است‌ای شرابخوار؛ و حبیب بر او حمله کرد و با شمشیر به صورت اسب حصین زد، او بر زمین افتاد و یارانش حمله کرده، او را از چنگ حبیب نجات دادند. [۲۸]مسلم بن عوسجه پس از جنگ، در حالی که به خون آغشته بود و لحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد، و برزمین افتاده بود، امام حسین (ع) با حبیب نزد او آمدند. امام فرمود: ای مسلم خدا تو را بیامرزد، سپس آیه «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبْدیلاً» [۲۹] را قرائت کرد. حبیب نزد او آمد و گفت: «کشته شدن تو بر من بسی مشکل است، ولی تو را به بهشت مژده می‌دهم» مسلم بن عوسجه با صدای ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد. آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خود را ادا کرده باشم. مسلم بن عوسجه به امام اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو را وصیت می‌کنم به امام حسین (ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از اودفاع کن و از یاری‌اش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل می‌کنم و چشم تو را روشن می‌گردانم. [۳۰]رجز حبیب در روز عاشورا حبیب روز عاشورا رَجَزی که در حمله‌هایش می‌خواند چنین بود:

اَنا حَبیبُ وَ اَبی مُظَهِّر فارِسُ هَیجا و حَرْبُ تُسَعِّر اَنتُم اَعَدُّ عُدَّةٍ وَ اَکثَر وَ نَحنُ اَوفی مِنکُم وَ اَصْبَر وَ نَحنُ اَعلی حُجَّةٍ وَ اَظْهَر حَقّاً وَ اَتقی مِنکُم وَ اَعذَر

من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم تعداد شما بیشتر و بالاتر است، ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما باتقواتر و پذیرفته تریم. [۳۱]

شهادت

حبیب بن مظاهر، با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر می‌زد، و ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. در این هنگام بدیل بن مریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیری بر فرق او زد، دیگری با نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس «بدیل بن مریم» سرش را از تن جدا کرد. [۳۲]حبیب بن مظاهر فرزندی به نام قاسم داشت که وی زمانی که به بلوغ رسید بدیل بن مریم را کشت. [۳۳] امام حسین (ع) خود را به بالین او رساند و فرمود: «اَحْتَسِبُ نَفْسی و حماة اَصحابی» پاداش خود و یاران حامی خود را، از خدای تعالی انتظار می‌برم. [۳۴]در بعضی مقاتل است که حضرت فرمود: ای حبیب، مردی با فضیلت بودی که در یک شب قرآن را ختم می‌کردی. [۳۵]

مدفن

قبیله بنی اسد هنگام دفن شهیدان کربلا حبیب را، که از بزرگان و مورد احترام آنان بود، در ده متری قبر امام حسین (ع) به طور مستقل و جداگانه به خاک سپردند. بعد‌ها این مرقد در داخل روضه امام حسین (ع) و در رواق جنوبی قرار گرفت. [۳۶]

زیارت نامه

در زیارت امام حسین (ع) در نیمه شعبان و ... [۳۷]نام حبیب بن مظاهر آمده است.

======================================

پانویس الامین، اعیان الشیعه، ج. ۴، ص. ۵۵۳ سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین، ص:۳۰۸ ابن جریر، طبری، ج. ۵، ص. ۳۵۲، ۳۵۵، ۴۱۶ بلاذری، انساب الاشراف ج. ۲، ص. ۴۶۲، ۴۷۸، ۴۸۰ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج. ۵، ص. ۲۸، ۳۴، ۸۷ تنقیح المقال فی علم الرجال، ج. ۱۷، ص. ۳۹۴ـ۳۹۵ الامین، اعیان الشیعه، ج. ۴، ص. ۵۵۳ شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص. ۱۲۴ الامین، اعیان الشیعه، ج. ۴، ص. ۵۵۳ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۲۶ الاصابة فی تمییز الصحابة، ج. ۲، ص. ۱۴۲ رجال الطوسی ص. ۶۰، ۹۳، ۱۰۰ الامین، اعیان الشیعه، ج. ۴، ص. ۵۵۴ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۲۷ علم به اموری که بعد‌ها اتفاق خواهد افتاد الحسین فی طریقه الی الشهاده، ص. ۶ الاختصاص، شیخ مفید، ص. ۲ تا ۷ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۲۷ مفید، الارشاد، ص. ۳۷۸ محسن الامین، اعیان الشیعه، ج. ۴، ص. ۵۵۴ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۲۸ الامین، اعیان الشیعه، ج. ۴، ص. ۵۵۴ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۳۰ بلاذری، انساب الاشراف، ج. ۲، ص. ۴۸۴ موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‌السلام، ص. ۴۰۷ـ۴۰۸ خوارزمی، مقتل الحسین ج. ۲ ص. ۷ مفید، الارشاد، ص. ۴۵۰ شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص. ۱۲۴ احزاب، ۳۳ سید بن طاووس، لهوف، ص. ۱۳۳ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۳۳ شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص. ۱۲۴ سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص. ۱۲۷ ابی مخنف، وقعه الطف، ص. ۲۶۵ شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص. ۱۲۴ قائدان، عتباب عالیات عراق، ص. ۱۲۲ مجلسی، بحار، ج. ۴۵ ص. ۷۱ و ج. ۹۸ ص. ۲۷ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص. ۲۲۹

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت