سرویس سبک زندگی فردا : متأسفانه روابط خارج از چارچوب خانواده در طلاق عاطفی بسیار رواج پیدا میکند و این در مردان و در زنان مشترک است. البته در زنان، با نمونهای مواجه نشدیم که این روابط، علت طلاق عاطفی باشد بلکه پیامد بوده است. ازطرفی در گفتوگو با این زنان متوجه میشدیم که وقتی زن، مرد دیگری که با او آشنا شده است را توصیف میکند، از عبارات و ویژگیهایی صحبت میکند که او قبلاً به عنوان نقاط ضعف همسرش بیان کرده بود. در ادامه این مطلب را به نقل از سلامت نیوز بخوانید.
طلاق عاطفی، طلاق خاموش یا طلاق تاریک؛ قائل به هر نامی برای آن باشیم پیامدهایش یکسان است. همچون نسیمی بیسروصدا میآید و، چون گردبادی هر آنچه در مسیرش است را با خود میبرد؛ تاجاییکه هیچ خاطرهای برای تغییر چهره عبوس رابطهای که زمانی طعم شیرین داشت، باقی نمیگذارد. هرچند در سالهای اخیر روند افزایشی طلاق در جامعه، اینطور به نظر برسد که چنین معضلی در خانوادهها وجود نداشته یا کمتر شده باشد، اما نتایج بررسیهای کارشناسان نشان میدهد که طلاق عاطفی یکی از مسائلی است که باید به آن توجه ویژه داشت.
بسیاری از روانشناسان عقیده دارند که طلاق عاطفی از همان سالهای اول ازدواج رخ میدهد، حتی میتواند از دوران آشنایی و نامزدی تا آخر عمر رگههای طلاق عاطفی در زندگی زوجین ایجاد شود؛ اما شایعترین آنها در سال سوم و چهارم زندگی و دهه پنجم و ششم زندگی است. کارشناسان بر این باورند که فرآیند طلاق در اکثر مواقع این سیر را طی میکند و طلاق عاطفی در مرحلهای قبل از طلاق قانونی رخ میدهد: اختلافات جزیی، تکرار اختلافات جزیی و جدی شدن آنها، جدایی یا بیمیلی یکی از زوجین به طرف مقابل، قهرهای طولانی و تکرار آن، خستگی زوجین از قهرها و درگیریها، طلاق عاطفی و طلاق قانونی.
طلاق عاطفی؛ پدیدهای چندعاملی
پدیده طلاق عاطفی پدیدهای چندعاملی است به این صورت که هرگز یک عامل به تنهایی نمیتواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند؛ بنابراین برای آنکه دیدگاهی جامع نسبت به طلاق عاطفی و زمینههای بروز آن داشته باشیم هم بایستی به ریشههای اجتماعی آن توجه کنیم و هم به ریشهیابی عوامل ارتباطی و روانی اقدام کنیم. دکتر ستار پروین، جامعهشناس و عضو هیأت دانشگاه علامه طباطبایی و نویسنده مقاله "عوامل جامعهشناختی مؤثر در طلاق عاطفی در بین خانوادههای تهرانی" و همچنین شهره روشنی، از دانشآموختگان مقطع دکترای رشته مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس و یکی از نویسندگان مقالات "پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن" و "طلاق عاطفی: علل و شرایط میانجی" ترتیب داده و سعی کرده است از نگاهی جامعهشناختی و روانشناختی به موضوع طلاق عاطفی بپردازد. مشروح این گفتوگو در ادامه گزارش آمده است.
عوامل اجتماعی مؤثر در طلاق عاطفی
دکتر ستار پروین درباره علل اجتماعی بروز طلاق عاطفی در میان خانوادهها گفت: البته در مفهوم طلاق عاطفی مقداری ابهام حاکم است و در کشورهای دیگر هم بار معنایی مشخصی ندارد. ولی اگر به لحاظ عرفی این مفهوم را بپذیریم، معنای آن این است که زوجین هنوز طلاق واقعی نگرفتند و زیر یک سقف زندگی میکنند، ولی روابط آنها دچار تنش و تعارض است و از کمیت و کیفیت لازم برخوردار نیست. در نتیجه، ساختار بیرونی خانواده حفظ میشود، اما درواقع از درون تهی است. او با تأکید بر اینکه شاخصهیابی این مفهوم در میان خانوادهها چندان سهل و آسان نیست و به لحاظ سنجش واقعی میزان وقوع این اتفاق در خانوادههای ایرانی دچار مشکل هستیم، درباره علل جامعهشناختی این معضل در میان زوجین گفت: علتهای مختلفی در طلاق عاطفی دخیل هستند که یکی از آنها بحث همسانهمسری است که هم از لحاظ تطابق ویژگیهای روانشناختی افراد و هم به لحاظ ویژگیهای فرهنگی و خانوادگی زوجین مورد توجه قرار میگیرد. در واقع طبقه اجتماعی، فرهنگ، تحصیلات از جمله مواردی هستند که در بحث همسانهمسری مطرحاند و هرچه در ابعاد مختلف، زوجین به هم نزدیکتر باشند یعنی از همسانهمسری بیشتری
برخوردارند و احتمال کمتری دارد که دچار طلاق عاطفی شوند. پروین در ادامه برشمردن علتهای جامعهشناختی دخیل در روابط عاطفی به موضوع سلامت روحی و روانی و سرمایه اجتماعی زوجین اشاره کرد و افزود: هرچه زوجین از سلامت روحی، روانی و همچنین سلامت اجتماعی بیشتری برخوردار باشند، طبیعتاً زندگی مشترک باکیفیتتری را تجربه خواهند کرد و سرمایه اجتماعی زوجین و تعاملات سازندهای که با یکدیگر دارند نیز در این موضوع تأثیرگذار است که اساس آن مشارکت در نقشهاست. به عنوان مثال چقدر زوجین در امور خانه با یکدیگر مشارکت دارند؟ چقدر با یکدیگر به سفر میروند؟ درواقع مشارکت و اعتماد زوجین نسبت به یکدیگر دو بعد اساسی سرمایه اجتماعی یک زندگی مشترک است. او افزود: هرچهقدر زن و شوهر نسبت به نیازها و مسائل یکدیگر آگاهی بیشتری داشته باشند بیشتر میتوانند همدیگر را درک کنند و تعارضات کمتری بهوجود خواهد آمد. همچنین موضوع مهمی که در اصطلاح جامعهشناختی به عنوان نظم درونخانوادگی مطرح است نیز در طلاق عاطفی دخیل است. یعنی هر چقدر زوجین به لحاظ ذهنی و به لحاظ عینی، زندگیشان از نظم بیشتری برخوردار باشد، کمتر دچار طلاق عاطفی میشود که در این
مورد بحثهای همدلی و همفکری و همگامی زوجین با یکدیگر مطرح میشود. این استاد دانشگاه درباره اهمیت نظم درونخانوادگی در میزان بروز طلاق عاطفی افزود: نتایج بسیاری از تحقیقات و از جمله تحقیقاتی که در سطح شهر تهران انجام دادهام نشان میدهد که بین عامل نظم درون خانواده یعنی همان متغیری که میزان همدلی و همفکری میان زوجین را میسنجد، با طلاق عاطفی رابطه بسیار قوی وجود دارد و پس از آن عامل ساختار قدرت در خانواده قرار میگیرد. ساختار قدرت در خانواده یعنی چه کسی در مورد مسائل خانواده تصمیمگیری میکند و آیا همه اعضای خانواده قادر به ارائه نظرات خود هستند یا خیر؟ کم و کیف طلاق عاطفی با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی
این جامعهشناس در بخش دیگری از صحبتهای خود به خاستگاه فرهنگی و اجتماعی بروز طلاق عاطفی در میان خانوادهها پرداخت و گفت: طلاق عاطفی بسته به بافت فرهنگی مناطق مختلف، متفاوت است و این تفاوت در خاستگاه فرهنگی، طبیعتاً بر علتهای بروز و همچنین میزان طلاق عاطفی در خانوادهها اثر میگذارد. به عنوان مثال در ایلام شکل طلاق عاطفی و نوع واکنشهای زوجین به آن با شهرهای بزرگی مانند تهران متفاوت است و در آن ساختار، زنان بیشتر نقش سازشگر را در طلاق عاطفی ایفا میکنند و به جای آنکه به طلاق واقعی و قانونی رو آورند ممکن است واکنشهای متفاوتی نسبت به آن نشان دهند و شاید آمار بالای خودکشی در میان زنان ایلام و آمار بالای میزان افسردگی آنان بیارتباط با موضوع طلاق عاطفی و بحران در روابط زناشویی نباشد. او افزود: در کشورهای دیگر دنیا ممکن است که اصلاً بحث طلاق عاطفی مطرح نباشد، چون اگر دو نفر احساس کنند که دیگر عاطفهای نسبت به یکدیگر ندارند به راحتی به زندگی مشترک خود پایان میدهند، اما در جامعه ما است که موضوع طلاق عاطفی بسیار نمود دارد؛ به این خاطر که عنصر خانواده هنوز برای ما مهم و حیاتی است.
طلاق عاطفی در طبقات متوسط و بالا بیشتر نمود دارد
ستار پروین در پاسخ به این سؤال که در چه خانوادههایی بیشتر احتمال شکل گرفتن طلاق عاطفی وجود دارد گفت: با توجه به تحقیقات صورتگرفته، در قشر سنتی جامعه این موارد کمتر اتفاق میافتد و در طبقات متوسط و بالا این موضوع بیشتر نمود داشته است. همچنین بین شرایط نامساعد اقتصادی خانواده و طلاق عاطفی رابطه معناداری مشاهده نشده است و به همین خاطر میبینیم که حتی در طبقات پایین جامعه که درآمد کمتری دارند، میزان طلاق عاطفی کمتر از اقشار طبقه بالا و متوسط است.
شرایط اقتصادی از علل فرعی بروز طلاق عاطفی در بین خانوادهها است
او ادامه داد: شاید درستتر این است که ما شرایط اقتصادی را به عنوان یک عامل فرعی در بروز طلاق عاطفی در نظر بگیریم نه عامل اصلی. البته این به معنای آن نیست که خانوادهای که شرایط اقتصادی مناسب ندارد، دچار طلاق عاطفی نمیشود بلکه یکسری عوامل اصلی دیگر دخیل در این مسأله هستند.
تغییرات اجتماعی و ظهور خانواده مدرن
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی همچنین یادآور شد که تغییرات اجتماعی و افزایش آزادیهای فردی زنان در این موضوع دخیل است که موجب تغییر ساختارهای خانواده و ایجاد یکسری مطالبات در زنان شده است. او نقطه تعارض این تغییرات را اینطور بیان کرد که ممکن است مردی که دارای تفکرات سنتیتری است با این انتظارات تغییریافته زن خانواده مخالفت کند و به راحتی آن خواستهها را قبول نکند و این موضوع زمینهساز مشاجرات بسیاری در میان خانواده شود.
شبکههای اجتماعی علت یا معلول بروز طلاق عاطفی؟
پروین به شبکههای اجتماعی نیز اشاره کرد و گفت: یکی از کانونهای تعارض و تصمیمات خانواده امروز ما شبکههای اجتماعی است. یعنی زوجینی که به لحاظ فیزیکی و روانی ارتباط نزدیکی با یکدیگر ندارند، تلاش میکنند نیازهای برآوردهنشده خود را در فضای دیگری به جز خانواده جستوجو کنند. البته بسیاری، فضای مجازی را به عنوان یکی از پیامدهای مشکل در روابط زن و شوهر میدانند یعنی وقتی که فضای خانواده سرد باشد، زوجین به فضای مجازی رو میآورند و سعی میکنند خود را با آن سرگرم کنند. به عبارتی شبکههای اجتماعی هم میتواند نقش علت را بازی کند و هم نقش معلول و در موارد مختلف، این عامل متفاوت است. این پژوهشگر در انتها خاطرنشان کرد: برای طلاق عاطفی زمان مشخصی نداریم؛ اما اکثر اختلافات در سالهای اولیه زندگی مشترک بهوجود میآید و زوجین وارد دنیای جدیدی با نقشها و هنجارهای متفاوت میشوند و تعارضات و مسائل از همان ابتدا خود را نشان میدهد، اما همیشه باید آماده دفاع در برابر طلاق عاطفی باشیم و مهارتهای دفاع را قبل از ازدواج آموزش ببینیم.
نادیده گرفتهشدن زنان در طلاق عاطفی و راهکارهای مقابلهای آنان
شهره روشنی دانشآموخته مقطع دکترای رشته مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگو با مهرخانه، با رویکردی روانشناسانه به موضوع طلاق عاطفی پرداخت و درباره علل و شرایط پیدایش این معضل در میان خانوادهها گفت: در تحقیقاتمان، علل و شرایط میانجی بروز پدیده طلاق عاطفی در میان زن و شوهرها را بررسی کردیم. شرایط علی درواقع به شرایطی اطلاق میشود که مربوط به رابطه میان زن و شوهر است و شرایط میانجی شرایطی خارج از رابطه مثل تاریخچه زندگی، شغل و وضعیت اقتصادی و... است. او درباره نتایج بررسیهای خود گفت: در مجموع متوجه شدیم که طلاق عاطفی در نگاه زنان، نادیده گرفتهشدن است. یعنی زنها نوعی نادیده گرفتهشدن را حس و تجربه میکنند و این امر در سه حوزه نیازها، نظرات و انتظارات است. این پژوهشگر در ادامه به جزییات علل بروز طلاق عاطفی پرداخت و تصریح کرد: اگر به صورت جزییتر و دقیقتر درباره علتها بحث کنیم باید به شرایط انتخاب همسر هم اشاره کنیم که بسیاری از زنانی که دچار این مشکل در رابطه با همسرشان شدند، اعتقاد داشتند که اصلاً در انتخاب همسر اختیار نداشتند و شرایط انتخابِ درست برایشان فراهم نبوده است. او افزود: بعد از بحث
انتخاب همسر که آن را به عنوان یک علت ریشهای در این موضوع میدانم، وارد روابط زوجین میشویم. نادیده گرفتهشدن نیازهای عاطفی و بیتوجهی همسر، عدم همدلی و همراهی، رفتارهای خشونتآمیز یا آزاردهنده همسر، عدم صرف وقت با یکدیگر، نارضایتی جنسی و اختلال در ارتباطات کلامی، بیاعتمادی، سلب آزادیهای مشروع زن، ناهماهنگی زن و شوهر که بحث عدم تناسب فکری و اعتقادی زن و شوهر و عدم تناسب فرهنگ خانوادهها مطرح میشود، عدم تعادل روحی همسر، وابستگی غیرمتعارف مرد به خانواده خود، عدم احساس مسؤولیت مرد، مغایرت انتظارات زن با واقعیت زندگی؛ اینها شرایط علی طلاق عاطفی در میان خانوادهها هستند که بر روابط زن و شوهر اثرگذار است.
عوامل میانجی بروز طلاق عاطفی
دانشآموخته دکترای مطالعات زنان در ادمه به برشمردن عوامل میانجی پرداخت که بیشتر موضوعاتی زمینهای و فردی هستند که رابطه غیرمستقیم، اما تأثیرگذار در طلاق عاطفی دارند و از جمله این عوامل به موضوع اعتیاد مرد یا چندهمسری او و یا وضعیت اقتصادی اشاره کرد. روشنی در ادامه گفت: در تحقیقاتمان به طلاق عاطفی از دیدگاه زنان پرداختیم و طبیعتاً در مصاحبهای که با زنان داشتیم عامل اصلی طلاق عاطفی را بیشتر در مردان میدیدند، ولی وقتی از این زنان میپرسیدیم که نظر همسرتان درباره علت طلاق عاطفی چیست، بیشتر زنان به ایرادهای خود در زندگی مشترک اشاره میکردند، اما بعد از آن این نکته را به ما میگفتند که دلیل این رفتارشان با همسر، صرفاً واکنشی به برخی ویژگیها و رفتارهای آنها بوده است، به عبارتی رفتارهای نادرست بیشتر زنان، بهزعم خودشان واکنشی به کوتاهیها و رفتارهای نادرست هسرشان است.
راهبردهایی که خود به علت تبدیل میشوند
این پژوهشگر حوزه مطالعات زنان یادآور شد: من اصلاً نمیخواهم بگویم که زنان کاملاً بیتقصیر هستند، اما گویا آنها یکسری انتظارات و نیازهایی دارند که در این رابطه تأمین نمیشود و بسته به اینکه در مواجهه با این شرایط علی، چه راهبردی را انتخاب میکنند، گاهی خودشان مقصر واقع میشوند و در رابطه کوتاهی میکنند که این راهبردهای نادرست زنان، به مرور زمان به مشکل دامن میزند و وضعیت را بدتر میکند. او در ادامه درباره استراتژیهای مقابلهای زنان در رابطه با طلاق عاطفی گفت: راهبردهای زنان و پیامدهایی که در پی آن دارد، به بازتولید اختلالات ارتباطی میان زوجین کمک میکند و به اینصورت تبدیل به شرایط علی بروز طلاق عاطفی میشود؛ بنابراین راهبردی که قرار بوده است از بین برنده علت طلاق عاطفی شود، خود در جایگاه یکی از علتهای طلاق مینشیند.
زنان بیشترین تلاش را برای بازگشت رابطه دارند
روشنی در بخشی از صحبتهایش به مسؤولیتهای بروز این معضل در روابط زوجین اشاره و تأکید کرد: زمانی میتوانیم رابطه را درست تحلیل کنیم که این فرآیند ارتباط را تصویرسازی و تحلیل کنیم. چون بعضی اوقات یک یا دو خطا از یک نفر سر میزند، ولی اینکه واقعاً طرف مقابل تعامل، چگونه با فرد برخورد میکند، به امکان اصلاح خطا کمک میکند، اما بعضی اوقات با واکنشهای منفی، این خطا بدتر میشود. او ادامه داد: یکسری عوامل نیز در این مسأله تأثیر میگذارد که دست خود زنها نیست. مثلاً خانمی قصد اصلاح رابطه را دارد و بارها به مشاور مراجعه میکند و مشاور به او میگوید که بایستی با همسرت در جلسات شرکت کنی، ولی مرد مقاومت میکند و هیچگاه به مراکز مشاوره مراجعه نمیکند و تلاشهای این زن بیثمر میماند. اگر هم در ابتدای رابطه زن و شوهر با هم مقصر اصلی بروز طلاق عاطفی بودهاند، ولی الان که این همسر مقاومت در برابر تغییر و اصلاح دارد، اینجا دیگر زن مقصر نیست. روشنی با اشاره به تحقیقات خود گفت: ما بیشتر شاهد تلاش زنان برای بازگرداندن رابطه بودهایم و مردهای کمتری دیدیم که این اهتمام را داشته باشند. جالب اینجاست که در همه این موارد
این زنها بودند که همسرانشان را به آمدن به مراکز مشاوره راضی کردند و خیلی وقتها هم بسیاری از مردان راضی به آمدن نشدند و یا بعد از دو جلسه دیگر حاضر به ادامه دورههای مشاوره نبودند. درحقیقت با زنان بسیاری مواجه بودیم که تلاشهایشان بینتیجه میماند.
روابط خارج از چارچوب خانواده در طلاق عاطفی
این پژوهشگر درباره واکنشهای متفاوت زنان و مردان نسبت به طلاق عاطفی گفت: مردها هم وقتی در این شرایط قرار میگیرند واکنشهای عاطفی دارند حالا ممکن است این واکنشها در زنان بارزتر باشد و در مردان یک «در درون خود رفتن» بهوجود آید که این واکنش بازهم ممکن است شرایط علی بدتر دیگری را بازتولید کند. ولی خاصه در بحث روابط خارج از چارچوب خانواده، در تحقیقاتی که داشتیم با نمونههایی مواجه شدیم و این روابط را در مردان هم بهصورت شرایط علی دیدیم، هم به صورت پیامد. او افزود: این شرایط در مورد زنان هم مصداق دارد. متأسفانه روابط خارج از چارچوب خانواده در طلاق عاطفی بسیار رواج پیدا میکند و این در مردان و در زنان مشترک است. البته در زنان، با نمونهای مواجه نشدیم که این روابط، علت طلاق عاطفی باشد بلکه پیامد بوده است. ازطرفی در گفتوگو با این زنان متوجه میشدیم که وقتی زن، مرد دیگری که با او آشنا شده است را توصیف میکند، از عبارات و ویژگیهایی صحبت میکند که او قبلاً به عنوان نقاط ضعف همسرش بیان کرده بود. یعنی خلأهای در همسرش هست که جایگزین آن را در دیگری میبیند و به او وابسته میشود.
مشکلات ارتباطی ریشه بسیاری از طلاقهای عاطفی در میان زوجین است
شهره روشنی، مشکلات ارتباطی را در روابط زوجین و بروز طلاق عاطفی مهم ارزیابی کرد و ادامه داد: نیازهایی که در مورد طلاق عاطفی روی آن متمرکز هستیم در مرحله اول بیشتر نیازهای ارتباطی هستند. نیازهای مربوط به تعاملات ما با دیگران، محبت، احترام و... به عنوان مثال ممکن است در فردی نیاز به رشد در رابطه با همسرش تأمین نشود، ولی نیازهای دیگر او تأمین گردد. در این مورد با وجود آنکه اختلال در آرامش وجود دارد، ولی لزوماً دچار طلاق عاطفی نخواهند شد. پس موضوع اصلی که باید در بحث طلاق عاطفی به آن توجه کنیم عوامل ارتباطی و نیازهای ارتباطی زوجین است. اما در بحث آرامش در زندگی زناشویی، نیازها و عوامل دیگری غیر از نیازهای ارتباطی مطرح میشود و طلاق عاطفی تنها یکی از عوامل اختلال در احساس آرامش است و اگر ما بخواهیم دیدی وسیعتر نسبت به رابطه زوجین داشته باشیم، باید به مسأله آرامش نیز توجه کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید