سرویس سبک زندگی فردا: حتما شما هم در زندگیتان با افرادی روبهرو شدهاید که مدام از زمین و زمان شکایت میکنند و عبارات ناامیدکننده بر زبان میآورند. این افراد منفیباف معمولا دنیا را سیاه و کسب و کارشان را رو به نابودی و فنا میبینند برای همین هم هیچوقت نمیتوانند مسیر موفقیت را طی کنند. در ادامه این مطلب را به نقل از بازده بخوانید.
در این مقاله از ۶ جملهی خطرناکی صحبت میکنیم که سعی کنید همین امروز با آنها خداحافظی کنید و از حافظهتان هم پاکاش کنید. بر زبان آوردن جملات الهامبخش نه تنها میتواند هدایتگر شما در مسیر کار و زندگیتان باشد بلکه میتواند کمک تمام کائنات را برای تحقق آرزوهایتان بطلبد. با ما همراه باشید.
جملهی اول: «وای! دیگه همهی روزم خراب شد…» فاجعهسازی این است که یک موقعیت نه چندان مثبت را در نظر گرفته و تاثیرات آن را به همه چیز تعمیم داده و به صورت اغراقآمیزی جلوه دهیم. این موقعیت میتواند چیزی باشد به بیاهمیتی سردشدنِ چای و شما هم اجازه میدهید این قضیه بلایی سر شما بیاورد که پیشگوییتان درست از آب در بیاید و همهی روزتان خراب شود.
جملهی دوم: «من واقعاً تو این کار افتضاحم…» مطمئناً هر کسی با بعضی چیزها مشکل دارد، اما وقتی شرایط را طوری تصویر میکنید که «واقعاً افتضاح» هستید، در واقع به خودتان اجازه نمیدهید که آن را تست کنید، شاید واقعاً به آن بدی هم که خودتان میگویید نیستید! شاید یک وظیفه یا کار، آنطور که شما میخواستید انجام نشود، اما این نباید به معنای پایانِ دنیا محسوب شود. میتوانید یک قدم به عقب بردارید، روی کارهایی که به خوبی انجام میدهید تمرکز کنید، و دوباره شروع کنید. هرگز کسی نگفته که جادهی موفقیت یک خط صاف است! در ضمن شاید دیگران هم کارها را به آن آسانی که شما فکر میکنید، انجام نمیدهند.
جملهی سوم: «من همیشه یک مشکلی دارم…» هیچکس «همیشه» در سختی و سربالایی نیست، اما فکرکردنِ به آن، بدین معنی است که مانند آن عمل میکنید، و عمل مانند آن، در حقیقت اَنگی روی شما میزند که دیگر هیچکس دوست ندارد دوروبرتان باشد. اما میتوانید این وضعیت را تغییر دهید.
جملهی چهارم: «غیرممکنه…» همهی ما این عبارت را استفاده کردهایم، نه؟ اما چیزهای بسیاری اندکی وجود دارند که واقعاً غیرممکن باشند، مگر اینکه خودتان را متقاعد کنید اینطور نیست. به جای آن، فکر کنید چرا چیزی نه تنها میتواند ممکن باشد، بلکه باید محتمل هم باشد. دیدگاهی مثل این، تنها چیزی که به ارمغان میآورد، منفیبافی است. اصلاً چرا خودتان را به زحمت میاندازید تا کاری را انجام دهید که از قبل محکومش کردهاید به شکست! به دامِ این تلهی ذهنی نیفتید. هر چیزی که هست، ارزش تلاش را دارد. شاید نتیجه، به طرز شگفتانگیزی غافلگیرتان کند.
جملهی پنجم: «قدرِ کارهای من را نمیدانند…» شاید کارهایی که انجام میدهید، بیش از آنچه خودتان خبر دارید، مورد قدردانی قرار میگیرند، اما به هر دلیلی، آن را نمیبینید یا نمیشنوید. به جای آنکه خود را متقاعد کنید تلاشهایتان برای هیچ است، میتوانید از شخصی بازخوردِ فعالیتهایتان را بپرسید. آنها متوجه شما میشوند، و این امیدواری وجود دارد که از ابتکارهایتان قدردانی هم بکنند.
جملهی ششم: «من کاملاً تنها هستم و هرگز کسی همراهم نیست…» شاید بعضی وقتها اینگونه به نظر برسد، اما مسلماً نمیخواهید این موضوع به سدی دیگر در مقابل رسیدن خواستههایتان تبدیل شود. داشتنِ نگرش ضعیف، تنها در یک زمینه موفق است و آن هم دورنگهداشتن ما از آدمهاست، به ویژه آنهایی که میتوانند ما را در یافتن راهی به سوی موفقیت کمک کنند. وقتی خود را در موقعیتی قرار میدهید که فکر میکنید اشتباه است، معلوم است که دیگران شما را تنها با موقعیتهای منفی میشناسند. بدتر اینکه، اهمیت خودتان را هم کاهش میدهید. به جای آن، به دنبال راههایی باشید که باعث شوند شما هم بخشی از راهحل شوید. اگر یک دوست میخواهید، باید یک دوست باشید. حرکت کنید. اگر نیاز دارید، کمک بخواهید. منفیبافی در سر راهمان قرار میگیرد، ملکهی ذهنمان میشود، و ما را از اهدافمان منحرف میکند. ما را متقاعد میکند که دلیلی برای تلاش وجود ندارد، زیرا احتمالاً به هر حال شکست خواهیم خورد. همگیِ ما چنین احساساتی را تجربه کردهایم. اما فراموش کردهایم که شکست، عنصر مهمی برای موفقیت است. به ما میآموزد که چه چیزی موثر است و چه چیزی بیاثر. به ما میآموزد که
هرگز هیچ چیز ارزشمندی، به راحتی بهدست نمیآید. شما قدرت این را دارید که نگرشتان را تغییر دهید. تلاش کنید از اینها و دیگر گفتههای مخرب اجتناب کنید. مثبت باشید تا چیزهای مثبت برایتان اتفاق بیفتند.
دیدگاه تان را بنویسید