سوگواره‌ای لطیف برای شهادت حضرت زهرا(س) به قلم سید مهدی شجاعی

کد خبر: 631352

من سوختم وقتى درِ خانه خدا، درِ خانه قرآن، درِ خانه نجات، در خانه تو به آتش کشیده شد. من در خود شکستم وقتى در بر پهلوى تو شکسته شد. وقتى تو فضه را صدا زدى، انسانیت از جنین هستى سقوط کرد...

سوگواره‌ای لطیف برای شهادت حضرت زهرا(س) به قلم سید مهدی شجاعی
سرویس سبک زندگی فردا؛ الهام دیزجیان: «روزگار غریبی است دختر! دنیا از آن غریب‌تر! این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی‌آورد؟ این چه روزگاری است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی‌کند؟ این چه عالمی است که دردانه خدا را از خویش می‌راند؟ روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب‌تر. آنجا که جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی...»
سرآغاز کتاب کشتی پهلو گرفته با این جملات ناب است. جملاتی که تکلیف خواننده را با خودش مشخص می‌کند. این که بداند کتاب کشتی پهلو گرفته، سوگواره ایست لطیف برای مادر عالم حضرت زهرا سلام‌الله علیها. روایتی از زندگی و مصائب ایشان که اطرافیان این حضرت راوی آنند.
کشتی پهلو گرفته مرثیه‌ای است که از ۱۴ فصل تشکیل شده و راویان آن به ترتیب: حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله، حضرت خدیجه سلام‌الله علیها، فصل سوم خود حضرت زهرا سلام‌الله علیها، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، امام حسن‌ علیه‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، فصل هفتم مجدداً حضرت زهرا سلام‌الله علیها، حضرت زینب سلام‌الله علیها، فضّه، حضرت ام کلثوم سلام‌الله علیها، اسماء، فصل دوازدهم برای بار سوم حضرت فاطمه سلام‌الله علیها، فصل سیزدهم مجدداً حضرت امیر علیه‌السلام و فصل آخر از زبان آسمان روایت می‌شود.
کتاب کشتی پهلو گرفته
برش‌هایی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:
از ابتداى خلقتم چشم انتظار آمدنت بودم. خدا مرا که می‌آفرید و زمین و خورشید و ماه و بر و بحر را، اعلام کرد که آفرینش شما، آفرینش همه چیز به طفیلى آفرینش پنج تن است که محور آن پنج تن زهرا است.
یا مَلائِکَتى وَ سُکّانَ سَماواتى اعْلَمُوا اَنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنیّه وَلا اَرْضاً مَدْحیّه وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئه وَلا فلکاً یَدُور وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فَلَکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبّه هوُلاءِ الْخَمْسه.
اگر به خاطر اینها نبود من دست به کار خلقت نمی‌شدم، آفرینش را رقم نمی‌زدم، بر اندام عدم لباس هستى نمی‌پوشاندم. اگر به خاطر این پنج تن نبود، آفرینش به تکوینش نمی‌ارزید. این پنج تن عبارتند از فاطمه (سلام‌الله علیها) و پدر او، فاطمه(سلام‌الله علیها) و شوى او و فاطمه (سلام‌الله علیها) و پسران او. نه تنها منِ آسمان، که خورشید و ماه نیز، که ستارگان و افلاک نیز، که برّ و بحر نیز چشم انتظار آمدنت بودند.
همه غرق این سؤال و مات این کنجکاوى بودیم که این فاطمه کیست که اینقدر عزیز خداوند است و حتى حساب و کتاب خداوند بسته به شاهین محبت و رضایت اوست. وقتى آدم از بهشت قرب رانده شد و به زمین فراق هبوط کرد، شما تنها وسیله نجات او شدید و نام‌هاى شما، اسماء حسناى سوگند نامه او. و ما بیش از پیش قدر و منزلت شما را در پیش خداوند دریافتیم و به همان میزان متحیرتر و مبهوت‌تر شدیم در شکوه و عظمت وجود شما. وقتى نوح در پس آن وانفساى طوفان و سیل، با استعانت از نام شما بر خشکى فرود آمد همه یک‌صدا گفتیم رازى است به سنگینى خلقت و رمزى به پیچیدگى آفرینش در این نامهاى مبارک، اما چه راز و رمزى؟!
این انتظار، قرن به قرن، سال به سال، ماه به ماه، روز به روز و لحظه‌ به لحظه گسترش یافت و در بستر آن، سؤالى غریب شروع به رشد و نمو کرد تا آنجا که این سؤال و انتظار پا به پاى هم، دست به کار سوزاندن جان و مچاله کردن دل شدند. سؤال این بود که: این فاطمه با این شخصیت، با این عظمت، با این جلال و جبروت، با این قرب و منزلت وقتى پا به عرصه زمین بگذارد، چه خواهد شد؟ چه طوفانى به وقوع خواهد پیوست، چه معجزه‌اى رخ خواهد داد و خلایق با او چگونه برخورد خواهند کرد؟!
سوگواره‌ای لطیف برای حضرت زهرا(س) به قلم سید مهدی شجاعی
من تصور می‌کردم وقتى شما بیائید خلایق شما را بر سر دست خواهند گرفت، بر روى چشم خواهند گذاشت، دل‌هایشان را منزل محبت شما خواهند کرد، به سایه‌تان سجود خواهند برد، از بوى حضور شما مست خواهند شد، خاک پایتان را توتیاى چشم خواهند کرد، کمر خواهند بست به خدمت شما، چشم خواهند دوخت به لب‌هاى شما تا فرمان را نیامده بر چشم بگذارند و خواسته را نگفته اجابت کنند.
من سوختم وقتى درِ خانه خدا، درِ خانه قرآن، درِ خانه نجات، در خانه تو به آتش کشیده شد. من در خود شکستم وقتى در بر پهلوى تو شکسته شد. وقتى تو فضه را صدا زدى، انسانیت از جنین هستى سقوط کرد. خون جلوى چشمان مرا گرفت وقتى گل میخ‌هاى در، از سینه تو خونین و شرم‌آگین در آمد. من از خشم کبود شدم وقتى تازیانه بر بازوى تو فرود آمد. من معطل و بی‌فلسفه ماندم، وقتى زمین ملک تو غصب شد. اشک در چشمان من حلقه زد وقتى سیلى با صورت تو آشنا شد. من به بن‌بست رسیدم وقتى اهانت و توهین به خانه تو راه یافت و... بند دلم و رشته امیدم پاره شد وقتى آوند حیات تو قطع شد.
سوگواره‌ای لطیف برای حضرت زهرا(س) به قلم سید مهدی شجاعی
دیشب که على تو را غسل می‌داد وقتى اشک‌هاى جانسوز او را دیدم، وقتى ضجه‌هاى حسن و حسین را شنیدم، وقتى مو پریشان کردن و صورت خراشیدن زینب و ام‌کلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم، نه من، که کائنات بی‌تاب شد و چیزى نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند.
تنها یک چیز، آفرینش را بر جا نگاه داشت و آن تکیه على بود بر عمود خیمه خلقت، ستون خانه تو. على(علیه‌السلام) سرش را گذاشته بود بر دیوار خانه تو و زار زار می‌گریست. این اگر چه اوج بی‌تابى على بود اما به آفرینش، آرامش بخشید و کائنات را استقرار داد.
کشتی پهلو گرفته پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران
کشتی پهلو گرفته اثری‌ست از سید مهدی شجاعی که در ۱۶۰ صفحه نگاشته شده است و به عنوان پرفروش‌ترین و هم‌چنین پر تیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران معرفی شده است.
*عکس: نسیم سوری
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت