سرویس سبک زندگی: حقیقت مرگ، این است که انسان از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود. این انتقال برای مؤمن مبارک و شادیبخش است ولی برای کافر اتفاقی ناخوشایند و نامبارک است؛ زیرا دنیا برای مؤمن همانند زندان و مرگ برای او در حکم رهایی از زندان است ولی همین دنیا برای کافر به مثابه بهشت است.[۱] و مرگ او را از بهشتش جدا کرده و به عذاب منتقل میسازد.[۲] ادامه این مطلب را به نقل از سایت شهر سوال میخوانیم.
یکی از اتفاقاتی که برای مؤمن، هنگام ترک دنیا میافتد این است که ملک الموت، هنگامی که برای گرفتن جانش نزد او میآید، به او دلداری داده و میگوید: «من از پدر مهربان هم نسبت به تو مهربانتر و دلسوزترم. چشمهایت را باز کن و ببین. وقتی او چشمهایش را باز میکند، میبیند که پیامبر و امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) نزد او آمدهاند. او با دیدنشان خوشحال میشود. از جانب عرش، ندایی مؤمن را خطاب قرار داده و میگوید: ای نفس مطمئن به محمد(ص) و آلش! به نزد پروردگارت برگرد که هم تو از او خوشنودی هم او از تو خوشنود است. به جمع بندگانم بپیوند و وارد بهشتم شو».[۳]
اما کافران سرنوشت دیگری برایشان رقم میخورد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «وقتی فرشته مرگ برای گرفتن روح کافر نازل میشود، همراه خود سیخی آتشین دارد که با آن روح کافر را میگیرد. پس جهنم ناله میزند. ... این بلا برای حاکمان ظالم یا کسانی که مال یتیمی را خورده باشند یا شهادت دروغ داده باشند، حتی اگر مسلمان هم باشد، اتفاق خواهد افتاد و اختصاصی به کافر ندارد».[۴]
مؤمن و کافر به غیر از مواردی که ذکر شد، حالتهای متضادی نسبت به یکدیگر هنگام مرگ و بعد از آن به سراغشان میآید که برخی از آنها در ادامه ذکر میشود.
۱. هنگام مرگ، هم کافر و هم مؤمن پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) را میبینند.[۵] با این تفاوت که کافر ایشان را به حالتی میبیند که ناخوشایند او است، اما در مقابل، مؤمن ایشان را به حالتی میبیند که خوشآیند او است.[۶] پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) کنار سر او مینشینند. سپس پیامبر(ص) به او میفرماید: «آنچه که پیش رو داری از آنچه که پشت سر گذاشتی بهتر است، من تو را از آنچه که میترسی امان میدهم و آنچه را که به آن امید داشتی حالا به آن رسیدی. ای روح! به سوی رحمت و رضوان الهی برو. حضرت علی(ع) نیز همین مطالب را به او میفرماید».[۷]
۲. یکی از حالات میّت، چه مؤمن و چه کافر، روبرو شدن با فرشته مرگ است. اما این ملاقات به صورت یکسان صورت نمیگیرد. کافر ملک الموت را به صورت مرد سیاهی که موهایش سیخ شده و با بویی بسیار بد و با لباسهایی تیره میبیند، در حالیکه از دهان و بینی او آتش و دود بیرون میآید به گونهای که حضرت ابراهیم(ع) با دیدن این حالت فرشته مرگ (که به درخواست خود ایشان این جریان اتفاق افتاد) به او گفت: «اگر گناهکار فقط همین صحنه را ببیند برای جزای اعمالش کافی است». اما انسان مؤمن ملک الموت را به شکل جوان زیبارویی که لباسهای زیبا پوشیده و هیئت زیبایی دارد میبیند، در حالیکه بویی خوش از او به مشامش میرسد. این منظره آنقدر خوش آیند مؤمن است که حضرت ابراهیم به فرشته مرگ گفت: «اگر مؤمن فقط این چهره نیکوی تو را به عنوان پاداش نیکیهایش ببیند، برایش کافی است».[۸]
۳. امام باقر(ع) در توصیفی از ظاهر مؤمن و کافر هنگام خارج شدن روح از بدن چنین فرموده: «نشانه مؤمن این است؛ هنگامی که مرگش فرا میرسد، رنگ صورتش از رنگ طبیعی آن سفیدتر میشود و بر پیشانیش عرق مینشیند و چیزی مانند اشک از چشمش خارج میشود که این اتفاق نشان دهنده خارج شدن روح از بدنش است. ولی روح کافر از کنار دهانش خارج میشود مانند کفی که از دهان شتر خارج میشود یا همانطور که روح شتر از بدنش بیرونی میآید، روح کافر از بدنش خارج میشود».[۹]
۴. امام صادق(ع) به یکی از اصحابش که از ایشان درخواست کرده بود مرگ را برایش توصیف کند، چنین فرمود: «مرگ برای مؤمن مانند بهترین بویی است که آنرا استشمام میکند. به خاطر بوی خوشش به خواب میرود و همه سختیها و دردها به پایان میرسد. اما برای کافر مانند نیش افعی و گزش عقرب یا شدیدتر از آن است. برای برخی از کافران و گناهکاران از بریده شدن با ارّه و تکه شدن با قیچی و برخورد سنگ به او و چرخاندن سنگ آسیاب بر حدقه چشم است. آن مؤمنى که به آسانى جان خود را تسلیم میکند علتش آن است که خداوند خواسته هرچه سریعتر او به پاداش آن عالم نائل شود، و آن مؤمنى که سکرات مرگ را با دشوارى پشت سر میگذارد، برای این است که گناهانى که در دنیا مرتکب شده جبران شود، تا پاک و پاکیزه وارد آن عالم شود، و بدون هیچ مانعى استحقاق پاداش ابدی را پیدا کند. و آن کافرى که به آسانى جان میدهد، این راحتی پاداش کارهاى خیرى است که در دنیا انجام داده تا وقتی که از دنیا میرود دیگر طلبی از خدا نداشته باشد و برایش کار نیکی باقى نماند مگر آنچه موجب عقاب است و جز گناهانش چیزی در نامه عملش وجود نداشته باشد. و آن کافرى که با سختى، سکرات مرگ را
میگذراند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع میشود، و چون خدا عادل است، به هیچکس ستم نمیکند (حتی نسبت به کافران نیز عدالتش را اجرا میکند و حقی از آنها ضایع نمیکند).[۱۰]
۵. همچنین امام صادق(ع) در پاسخ به این سؤال که آیا شخص مؤمن در قبض روح مورد اکراه و اجبار قرار میگیرد، فرمود: «به خدا قسم نه؛ زیرا وقتی که ملکالموت نزد او میآید، دچار جزع و بیقراری میشود. در این حالت ملکالموت به او میگوید: جزع مکن. به خدا قسم من از پدر مهربان نسبت به تو دلسوزتر هستم. چشمانت را باز کن و نگاه کن. وقتی او چشمانش را باز میکند، پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دیگرا امامان و حضرت زهرا(س) برای او متمثّل میشوند و او با دیدن این بزرگواران، خوشحال میشود».[۱۱]
البته گاهی مؤمن دچار سکرات و دشواریهای مرگ میشود که این مسائل، به نفع مؤمن است؛ چون کفاره گناهان او محسوب شده و او را پاک به درگاه خدا خواهد برد. از اینرو؛ در روایات آمده است: «اگر مؤمن در حال قبض روح در آرامش و راحتی باشد، این به معنای ثواب زودهنگامی است که نصیبش شده است و اگر دچار سختی شود، این سختی، برای پاک شدن از گناه است تا به صورت پاک و پاکیزه منتقل به آخرت شده و مستحق دریافت ثواب خدا باشد و مانعی در این کار برایش ایجاد نشود».[۱۲]
۶. امام سجاد(ع) فرمود: «مرگ برای مؤمن مانند بیرون آوردن لباسهای چرک و باز کردن قید و بندها و زنجیرهای سنگین و بر تن کردن لباسهای فاخر و استعمال عطرها و بوهای خوش و سوار شدن بر بهترین مرکبها و وارد شدن به بهترین جایگاه است ولی برای کافر مانند بیرون آوردن لباسهای فاخر و بیرون رفتن از خانه خوب و پوشیدن لباسهای چرکین و زبر و وارد شدن به ترسناکترین خانهها و بزرگترین عذابها است».[۱۳]
۷. بنابر توصیف قرآن؛ وقتی فرشتگان موکّل قبض روح، به سراغ کافران میروند و روح آنها را میگیرند، هم به صورتهای آنان میزنند و هم به پشتشان میزنند و آنها را به سمت آتش جهنم میبرند.[۱۴] اما همین فرشتگان وقتی به سراغ مؤمنان رفته و روح آنها را میگیرند، به آنان سلام میکنند و خوشآمد میگویند و آنها را به بهشت هدایت میکنند.[۱۵]
و لازم به ذکر است مقصود از درد و یا راحتی، درد و آسایش دنیوی نیست؛ چرا که با مرگ تمام این امور دنیوی باطل می شوند. بلکه مراد درد و آرامش روحی و نفسانی است.
/۷۵۴۲/
پی نوشت:
[۱]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص ۵۳ و ۳۶۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۲]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج ۳، ص ۱۳۵- ۱۳۶، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۳]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۶۳، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۴]. الکافی، ج ۳، ص ۲۵۳- ۲۵۴.
[۵]. بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۸۸.
[۶]. امام رضا، علی بن موسی، صحیفة الامام الرضا، محقق و مصحح: محمد مهدی، نجف، ص ۸۶، کنگره جهانی امام رضا، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
[۷]. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج ۲، ص ۱۲۶، المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
[۸]. ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیه، محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، ج ۱، ص ۲۷۴، دار السید الشهداء، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
[۹]. الکافی، ج ۳، ص ۱۳۴.
[۱۰]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص ۲۸۷، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
[۱۱]. فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، ص ۵۵۴، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
[۱۲]. شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، محقق و مصحح: درگاهی، حسین، کنگره شیخ مفید، ص ۵۴، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
[۱۳]. همان، ص ۲۸۹.
[۱۴]. انفال، ۲۷.
[۱۵]. نحل، ۳۲.
دیدگاه تان را بنویسید