سرویس سبک زندگی فردا؛ عطیهسادات فتحی: این روزها که از پوشاک حرف میزنیم، اولین گزینههای مطرح شده به مارکهای خارجی برمیگردد. فروشگاههایی مانند «دبنهامز»، «کوتون» یا «ال سی وایکیکی» و در مرحلههای بالاتر «زارا»، «مانگو» یا امثالهم بیشتر جلوه دارند. اگرچه تخفیفها و تبلیغات، نقش بسیار زیادی در خرید و معرفی به مشتری دارند اما منصفانهتر است بپذیریم کیفیت مطلوب را نمیتوان نادیده گرفت. چند بار پیش آمده از خودتان بپرسید کدام نام، اعتبار پوشاک وطنی بوده است؟ یا وقتی بین فروشگاهها و مارکها راه میروید از کمی تولیدات ایرانی تعجب کنید؟ اینکه حس رضایت از خرید، بیشتر با خرید از کالاهای خارجی تامین شود، تا چه حد شما را به فکر فرو برده. چند بار از شما درباره خریدتان نظرخواهی شده و انتخاب شما نامهای وطنی بوده؟ اگر همین حالا از شما بخواهند چند تولیدی یا مارک پوشاک وطنی را نام ببرید حضور ذهن بیشتری دارید یا خارجی؟
از وقتی به یاد دارم بخش خرید پوشاک هنگام سفرهایمان به مشهد، با نام «البسکو» پیوند خورده است. یعنی از زمانی که بچه بودیم تا همین یکی دو سال پیش، مشتری پر و پا قرص البسکو حساب میشدیم. به خاطر دارم که تنوع طرحهای لباس کودکی که داشت، عامل ترغیب مادرم برای خرید بود. خصوصاً ژاکتهای نرم خوش رنگ و لباسهای خانگی زمستانهاش که گزینههای عمومیتری بودند. پلیورهای مردانه با طرحهای متین، بافتهای زنانه ظریف و تمیز که چشمنواز بودند و دلت را هول خرید میکردند. به نظر مادرم، سبکی و در عین حال جنس خوبی که داشتند باعث دوام لباس بود و اینکه لباسی را میشد تا سالها استفاده کرد قطعاً نقطه قوت به حساب میآمد. حولههایی که هر سال مهمان سبد خرید ما بودند و امکان نداشت سالی بی خرید حوله البسکو سپری شود. جورابهایی که پنچه و پاشنههای قوی داشت و حالا حالاها تن به پارگی نمیداد. همه این محصولات دست به دست هم میداد تا البسکو برای من تا زمانی که کودک بودم، جزء یکی از مراکز گردشگری مشهد باشد که هر بار باید انتظار دیدنش را داشته باشم و دلتنگ خریدهایم باشم، اگرچه چیزی از دوام و کیفیت نمیدانستم. وقتی از مادرم یا پدرم درباره
خرید میپرسیدیم و سفر نزدیک بود، قول خرید از البسکو حتمی و قطعی بود و برای من کودک، همین که آن لباس خوشرنگی که پسندیده بودم و مناسب خرید بود، به چرخه خرید اضافه میشد، کفایت میکرد.
سالهایی که گذشت و خاطرهای که از البسکو برایم مانده بود، عاملی شد که این سنت حسنه را حفظ کنم. یعنی کماکان نام این کالای وطنی را جزء اولین گزینههایم داشته باشم و تقریباً در هر سفر مشهد، سری به فروشگاه مرکزی سناباد بزنم. میان رگالها و بین طبقات که قدم میزنم، تنوع محصولات کماکان باقیست. رنگبندیهای مختلف هم جای خود را دارد. اما چیزی در این میان رو به فراموشی رفته. آنچه که همیشه مادرم را راضی نگه میداشت، دوام لباس برابر شستوشویهای مداوم بود. لباسی که رنگ نمیداد، پرز نمیداد و نازک نمیشد. کم پیش میآمد رنگ لباس بور و کمرنگ شود یا ناغافل با پارگی مواجه شوی.
اگرچه در بازار امروز، اکثر تولیدکنندگان کیفیت خود را به کیفیت مواد اولیه حواله میدهند اما حقیقت آن است که برای مشتری، خاطره خوب محصولات است که میماند. وقتی برچسبهای قیمت را میبینم که یک ژاکت نازک خانگی را صد هزار و خردهای تومان اعلام میکند اما لمس لباس، آن حس اطمینان را که توقع دارم زنده نمیکند، کارم سختتر میشود. آخرین خرید من از البسکو به آذر ۹۳ برمیگردد. هنوز هم ژاکتی که خریداری کردم میپوشم اما نمیدانم چرا با پرزهایی که میدهد غمگین میشوم. هنوز هم دلم دنبال تنظیم رنگ لباسهای خانگیست. آن گرمکنهای ورزشی که رنگینکمان روزهای سرد بود با بلوزهای همرنگی که داشت. آن ژاکتهای نرم به سبکی پر که انگار هیچ چیز به تن نداشتی و گرم میماندی. حولههایی که انقدر تنوع داشت، مستاصل انتخاب بودی. آن ذوقی که برای خرید داشتم. کلاه، شالگردن، دستکش و هزار و یک لباس دیگر. یادم هست که قدیمتر، قیمتها مناسبتر بود و البته همخوانی بیشتری با کیفیت داشت. یعنی امکان نداشت قیمتها از توان خریدها پیشی گرفته باشد و هر کسی که وارد میشد مطمئناً دست خالی بیرون نمیرفت.
اما آخرین بار، درست وقتی که برچسب قیمتها را بررسی میکردم و حالا دیگر دستم در جیب خودم بود و برای خریدهایم حساب کتاب بیشتری میکردم، تلخ شدم. درست جایی که فهمیدم سال قبل، با پول این ژاکت توانستهام دو ژاکت از السیوایکیکی استانبول بخرم. آنجا بود که احساس کردم چیزی در کیفیت خرید البسکو تغییر کرده که انتخابهایم را عوض کرده است. دلم میخواهد البسکو هنوز هم برای قلب من همان عبارتی باشد که مادرم میگفت. رقیب پوشاک خارجی! اما حقیقت این است که آذر ۹۳، وقتی با چند دست لباس جمع و جور و ناامید از خرید گران، پلهها را پایین میآمدم مدام مردد بودم که پای صندوق بروم یا نه. حق این است که البسکو، اعتبار مورد علاقه پوشاک من با آن لوگوی شبیه گل خندانش، تا همیشه گزینه اول خریدهای ما ایرانیها باشد. و این یعنی روی پلههای فروشگاه شک نکنی که بار دیگری هم مراجعه خواهی کرد یا نه.
دیدگاه تان را بنویسید