سرویس سبک زندگی فردا: «در حال حاضر در هر ساعت، ۱۹ طلاق در کشور رخ میدهد؛ امروز شاهد افزایش طلاق، افزایش سن ازدواج و کاهش فاصله بین ازدواج و طلاق هستیم. قبلا فاصله ازدواج و طلاق، ۵ تا ۷ سال بود، اکنون ۳ تا ۵ سال تعریف شده که این نگرانکننده است» اینها آماری است که در چند روز اخیر، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس مطرح کرده است. در ادامه این مطلب را به نقل از روزنامه نسل فردا بخوانید.
در این زمینه و در مورد راههای رسیدن به یک ازدواج موفق، با دکتر حسن ثقفیان،جامعه شناس و مدرس دانشگاه به گفت وگو نشستیم که چکیده آن را در زیر میخوانید: بحث تناسب در مراحل اولیه آشنایی یا خواستگاری، تا چه حد حائز اهمیت است و چقدر باید به آن توجه شود؟ مهم ترین عاملی که می تواند موفقیت زندگی مشترک را تضمین کند، بحث تناسبهاست. اگر دختر و پسری که قصد ازدواج دارند، در جنبههای مختلف با یکدیگر متناسب باشند، احتمال موفقیت این زندگی و ثبات آن، به بیشترین حد ممکن می رسد. این تناسبها در چند دسته کلی تقسیم بندی میشوند؟ تناسب سنی، تناسب فرهنگی، تناسب اعتقادی، تناسب طبقاتی، تناسب هوشی و تناسب تحصیلی از اهم آنها هستند؛ هرچند موردهای دیگری هم میتوان به این لیست اضافه کرد. به نظرتان بهترین فاصله سنی زوجین برای ازدواج چند سال است؟ طبق یک دیدگاه سنتی گفته میشود، بهتر است مرد ۲ تا ۶ سال از همسر خود بزرگتر باشد؛ چون هم خانمها زودتر به بلوغ میرسند و هم معمولا پس از زایمان، به لحاظ فیزیکی و ظاهری، دچار مشکلاتی میشوند؛ پس بهتر است این اختلاف سنی وجود داشته باشد. اما نکته حائز اهمیت این است که در جامعهشناسی، ما نسخه
پیچی نمیکنیم و به دنبال بایدها و نبایدها نیستیم. در حال حاضر آنچه در جامعه گسترش یافته، ازدواج خانمها با پسران جوانتر از خودشان است که ممکن است به دلایل مختلفی باشد، اما از مهمترین آنها این است که مشکلات اقتصادی در جامعه بیشتر شده و خانمهایی که در سنین بالاتر هستند، معمولا از نظر اقتصادی به درجهای از استقلال مالی رسیدهاند و این ازدواج برای مردان جذابتر است. برسیم به بحث تناسب فرهنگی؛ در این باره بیشتر برایمان توضیح دهید. اگر بخواهیم موضوع را سادهتر مطرح کنیم، این است که دو خانواده حرف یکدیگر را بفهمند. در اینجا منظور این نیست که خانوادهها هر دو از طبقه اقتصادی مرفه باشند. منظور این است که تقریبا به اصول یکسانی پایبند باشند. به همین دلیل است که توصیه میکنیم در جریان آشنایی، خانوادهها زودتر با یکدیگر ملاقات داشته باشند تا سطح فرهنگی آنها زودتر مشخص شود. اهمیت تناسب اعتقادی در ازدواج تا چه حد است؟ بسیار زیاد، بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی بر اثر همین عدم تناسب اعتقادی اتفاق میافتد. متاسفانه افراد گمان میکنند در دراز مدت میتوانند عقاید طرف مقابل را تغییر دهند، اما این تفکر کاملا اشتباه است.
مرد یا زنی که به شرط یا به امید تغییر، ازدواج میکنند، باید بدانند که این امید و این شرط میتواند بیپایه و واهی باشد و این گونه تغییرات اگر هم پیدا شود، ممکن است زودگذر یا موقتی باشد. لذا ضروری است زوجین قبل از ازدواج در مورد مسائل مذهبی و اعتقادی به تفاهم برسند. تناسب طبقاتی چه تاثیری بر شکلگیری یک ازدواج موفق دارد؟ در حال حاضر مسائل اقتصادی، بیش از پیش با اهمیت شده است. وقتی اختلاف طبقاتی زوجین زیاد باشد، نمیتوانند به خوبی نیازهای مادی یکدیگر را تامین کنند. این زوجها معمولا در تامین حداقلها هم دچار مشکل میشوند؛ به عنوان مثال دختری که در طبقه اقتصادی مرفه زندگی کرده و با همسری ازدواج میکند که طبقه اقتصادی متوسط رو به پایینی دارد، توقعات این دختر از زندگی به مراتب بالاتر است و همین امر مشکل ساز میشود. و اما بحث زیبایی؛ زیبایی ظاهری چه نقشی در ازدواج دارد؟ تعریف هر کس از زیبایی متفاوت است. بهتر است بگوییم چهره طرف مقابل، باید برای همسر خود دلنشین باشد و معیارهای زیبایی وی را داشته باشد. در غیر این صورت، با کوچکترین صحبت منفی دیگران، از همسر خویش دلسرد میشود. البته لازم به ذکر است، ممکن است خانمی
بگوید جذابیتهای ظاهری برایش اهمیت ندارد و این مسائل در اولویت قرار ندارند که در این صورت معمولا پس از ازدواج هم مشکلی ایجاد نمیشود. موضوع تناسب هوش، ظاهرا موضوع جدیدی است که کمتر روی آن کار شده؛ در این باره بیشتر توضیح دهید. تشخیص تناسب هوش بسیار دشوار است و معمولا زوجین پس از ازدواج و وقتی زیر یک سقف قرار گرفتند، متوجه میشوند تا چه حد از نظر هوشی تناسب دارند. منظور این است که زوجین از نظر فکری و توانایی حل مسائل در چه حدی قرار دارند و آیا از این لحاظ با یکدیگر تناسب دارند، یا خیر. این مورد چقدر با تناسب تحصیلی در ارتباط است؟ هرچند به هم نزدیک است، اما نمیتوانیم کاملا نسخه پیچی کنیم؛ به طور کلی معمولا فردی که تحصیلات عالیه دارد، از نظر هوشی هم در وضعیت مناسبی قرار داشته و شاید یکی از معیارهای تشخیص تناسب هوش، همین تناسب تحصیلی باشد. در مورد تناسب تحصیلی، اعتقاد بر این است که زوجین از لحاظ سطح تحصیلات، وضعیت نسبتا یکسانی داشته باشند. معمولا در شرایطی که سطح تحصیلات زوجه بالاتر باشد و زوج از نظر اقتصادی هم نتواند خلأ موجود را پر کند، نارضایتی زوجه بیشتر میشود. به نظرتان امکان پذیر است که دو نفر در همه
این زمینهها با یکدیگر تناسب داشته باشند؟ معمولا هیچ زوجی را پیدا نمیکنیم که در همه موارد فوق متناسب باشند، اما بهتر است در بیشتر این موارد با هم تناسب داشته باشند تا در طول زندگی مشترک، اختلاف نظرها کمتر شود و زندگی شیرین تری را تجربه کنند. البته اگر تمامی این تناسبها هم وجود داشته باشد،باز هم «گذشت» است که تداوم یک زندگی را تضمین میکند. دقت کنید که منظور، گذشتِ طرفین است، نه فقط یکی از آنها بنابرین لازم است هر یک از طرفین به زندگی مشترک و اصول آن پایبند و معتقد باشند و با گذشت به موقع، به تداوم زندگی مشترک خویش کمک کنند. طبق آماری که اخیرا اعلام شده، بیشتر طلاق ها؛یعنی چیزی حدود ۴۷ درصد آنها در ۵ سال اول زندگی مشترک اتفاق میافتد؛ این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟ ازدواجِ غلط است که منجر به جدایی میشود. متاسفانه بسیاری از جوانها، هدف از تشکیل زندگی مشترک را نمیدانند و از سوی دیگر، هیچ آمادگی برای تشکیل زندگی مشترک ندارند و مهارتهای زندگی را به درستی فرا نگرفتهاند. یعنی جوان مزبور، اگرچه از لحاظ جسمی به بلوغ رسیده، اما استقلال کافی و ارتباطات اجتماعی لازم برای تشکیل یک زندگی را ندارد.همچنین جوان
امروزی، سطح توقعات بالایی دارد و به راحتی کوتاه نمیآید. چرا این اتفاق میافتد؟ مقصر اصلیِ عدم یادگیری مهارتها کیست؟ یک سلسله علل موجب این اتفاق میشود؛ از آموزش و پرورش گرفته تا رسانه و به خصوص خانوادهها. در عصر حاضر خانوادهها به شدت گرفتار مسائل اقتصادی شدهاند و به دلیل دغدغههای شغلی و اقتصادی، کمتر فرصت میکنند تا مهارتهای اجتماعی را به فرزندانشان بیاموزند. از سوی دیگر با زیاد شدن آسیبهای اجتماعی در کوچه و خیابان، خانوادهها ترجیح میدهند فرزندانشان بیشتر در خانه بمانند تا از این آسیبها در امان باشند؛ همین موضوع باعث میشود به خوبی اجتماعی نشوند. از سوی دیگر در حال حاضر متاسفانه در بیشتر خانوادهها فرزندسالاری رواج یافته؛ فرزندانی که برای حل کوچکترین مشکلشان، تنها به خانواده خود تکیه میکنند و هیچ عزت نفس و استقلالی ندارند، چگونه میتوانند از پس حل چالشهای زندگی مشترک برآیند؟! برگردیم سر بحث اصلی،افزایش سطح توقعات چه نقشی در کاهش رضایت از زندگی مشترک و به تبع آن، گسترش طلاق در جامعه دارد؟ در گذشته، ساده زیستی به عنوان یک ارزش در جامعه شناخته میشد، اما متاسفانه مصرف گرایی گسترش یافته و سطح
توقعات زوجین روز به روز بیشتر میشود؛ به عبارت دیگر امروزه نیازهای ثانویه در اولویت قرار گرفته و همین تجمل گرایی، باعث به وجود آمدن نارضایتی میشود.
دیدگاه تان را بنویسید