سرویس سبکزندگی فردا؛ مریم حدادی: احتمالا نگاهتان به این مفهوم جدید در علم، عوض خواهد شد اگر بدانید که دانشمندان این بخش از هوش را در کنار سه بعد دیگری که برای آن در نظر گرفتهاند، قرار میدهند و آن را هوش چهارم میدانند. هوش معنوی میتواند به افراد این توانمندی را بدهد تا ورای آنچه میبینند و با چشمها قابل درک هستند، را زندگی کنند و وارد مسیر زندگی خود نمایند. این توانمندی به هر فرد اجازه میدهد تا راهی را برای آرام کردن مسیر آشفته درون خود بیابد. فرمولهایی که در سختیها و شرایط غیر قابل پیش بینی، اتکا به منبعی عظیم را یادآوری میکنند و اجازه میدهند فرد خودش را به مسیری که نهایتا در آن سکون روح وجود دارد، برساند.
دو کفه یک ترازو
در علوم، هوش معنوی را با SQ نام گذاری مینمایند و آن را کفه مقابل EQ میدانند به این معنا که افراد بعد از اینکه توانایی مدیریت رفتارها و اتفاقات اطراف زندگی خود و ارتباطات با افراد پیرامون خود را به خوبی پیاده کرده باشند، میتوانند هوش معنوی خود را نیز تقویت نمایند. این بدان معناست که EQ و SQ هر دو در ارتباط با یکدیگر هستند و رشد و پرورش هر کدام میتواند به وسعت یافتن دیگری کمک کند. به محض این که دستورات مذهبی وارد زندگی فرد شود، هوش معنوی رشد خود را شروع میکند و میتواند خود را شکل دهد.
تفاوت هوش انسان با دیگر موجودات و حتی ماشینها در کجاست؟
IQ همان هوش منطقی و عقلانی را در بسیاری از ابزار پچیده امروزی مانند کامپیوترها که محاسبات بسیار پیچیده علمی را با کمترین خطاها انجام میدهند، میتوان دید و یا مثال سادهتر همین ماشینهای اتومات که به جای انسان تصمیم میگیرند در این لحظه چه دندهای را برای این نوع سرعت و دور موتور ماشین شما انتخاب نمایند. همه این ها از بعد منطقی هوش استفاده میکنند و محاسباتی را انجام میدهند. جانداران بسیاری هم برای برقراری ارتباط با یکدیگر برنامههای خاص دارند و روشهای مختص به خود را میتوانند پیش بگیرند و بخشی از EQ را به نمایش بگذارند. پس تفاوت انسان با سایر موجودات در کدام قسمت است؟! آخرین لایه از هوش است که تفاوت میان انسان و سایر موجودات و حتی ابزار را به وجود میآورد. هوش معنوی باعث میشود تا فرد هدایت و معرفتی از درون خود پیدا کند که خود را به مفهومی عظیمتر به نام «خدا» متصل میکند، نقطه تعادل فکری خود را بیابد و آرامش درونی و بیرونی را تجربه نماید. چیزهایی که موجودات دیگر از داشتن آن محروماند.
شکست عرفانهای نوظهور با SQ
هوش معنوی پاسخ سوالهایی است که انسان نسل ماشین و سیمان را درگیر کرده است. برای بسیاری از آدمهای معناگرا، زندگی در مرحلهای شروع میشود و به دنبال پاسخ آن هستند. چیزی که به کمک هوش معنوی به راحتی در اختیار انسان قرار میگیرد. معنای زندگی را نه فقط سطحی و ساده که در سه بُعد هدفداری، ارزشمندی و کارکرد زندگی بیان مینماید. در واقع بیپاسخ ماندن هر کدام از این سه بُعد، ارزشمندی زندگی یک انسان را زیر سوال میبرد. ناخوداگاه انسان با تکیه بر هوشهای دیگرِ موجود، به دنبال رفع عمیق و صحیح نیازهای خود میگردد و به احتمال قوی همین نیز میتواند منشا شکست عرفانهای نوظهور با منشاءهای غیر آسمانی باشد که بعد از مدتی افراد از این مسیرها زده میشوند و نمیتوانند به خود و ناخوداگاه خود دروغ بگویند.
هوش معنوی، مانعی برای کسلکننده شدن روزمرهها
محققان ابعاد وسیعی را برای هوش معنوی در نظر میگیرند که به وسیله آن افراد میتوانند شاخههای مختلف زندگی خود را رشد دهند. در اولین گامها فرد میتواند از محدودیتهای فیزیکی و جسمی عبور نماید و به کمک همین توانایی خود را به موفقیت برساند. در مرحله بعد افراد محدودیتها و مرزها را درک نمیکنند چرا که خود را و همه چیز را وابسته به یک کل واحد مییابند. پله بعدی، پاسخی برای بسیاری از حالات کسل کننده و روزمرگیهای زندگی شهری است. فرد با تقدس بخشی به امور روزمره زندگی خود، حضور الهی را در روابط ساده و تکراری به راحتی بیان میکند و اجازه نمیدهد خستگی و خمودگی باعث کاهش تواناییهای او شوند. سطح بعدی از SQ را افرادی درک میکنند که مذهبی بودن را باور دارند و در عمل به کار میبندند. این افراد در مشکلات راهی برای کاهش استرس پیدا مینمایند و این ابتلائات را مسیری برای یادگیری و رشد بیشتر میدانند.
بازگشت به اصل
با مطالعه مطالب آکادمیکی درباره هوش معنوی، با تحلیلهایی روبه رو میشویم که در نهایت نشان میدهد انسانها با داشتن معنویت در زندگی موفقتر خواهند بود و معنا و عمق آن را بهتر درک میکنند. چیزی که دین تمام تلاش خود را میکند تا آن را به افراد ببخشد. حالا که قسمت منطقی عقلمان متوجه سودمند بودن فرامین دینی شده است، راحتتر میتوانیم دین را باور کنیم و آن را در زندگی به کار بگیریم. کافی است به اصل زندگی خودمان برگردیم.
دیدگاه تان را بنویسید