یلدا در ادبیات فارسی؛ از سده چهارم تا اشعار معاصر

کد خبر: 604331

احتمالا از اواخر سده چهارم هجری به بعد واژه یلدا در ادب فارسی متداول شده است اما این به آن معنی نیست که پیش از آن شب چله یا میلاد اکبر نزد مردم شناخته شده نبود اما نام یلدا برای آن به کار نمی‌رفته است.

یلدا در ادبیات فارسی؛ از سده چهارم تا اشعار معاصر
سرویس سبک زندگی فردا: شب یلدا در اشعار و ادبیات کشورمان نیز تاثیرات بسیاری را داشته؛ چرا که در اشعار فارسی نیز تاریکی و ظلمت شب یلدا استعاره از دوری و فراق یار یا به همان تاریکی تشبیه شده، بسیار به کار رفته است برای شناخت بیشتر این واژه در ادبیات کشورمان، در ادامه این مطلب را به نقل از کجارو بخوانید.
یلدا در ادبیات فارسی؛ از سده چهارم تا اشعار معاصر
درباره ریشه شناسی واژه یلدا چند دیدگاه وجود دارد. دیدگاه نخست همان دیدگاه رایج است که آن را واژه‌ای سریانی می‌داند. نظر به این که سریانی و عربی یکی از زیرشاخه های زبان آرامی هستند و با توجه به هم ریشه بودن واژه سریانی یلدا با واژه‌های عربی «ولادت»، «تولد»، «میلاد»، «یلد» و «یولد» و... این دیدگاه طرفداران بیشتری دارد و منطقی تر به نظر می‌رسد. دیدگاه دیگر را گیتی پورفاضل به نگارنده می‌گوید و یلدا را واژه‌ای اوستایی می‌داند. او می‌گوید که یلدا از دو بخش یل + دا تشکیل شده است. یل یا ییل در اصل «یئیریه» اوستایی به معنای سال است که با گذشت زمان واج «ر» به «ل» دگرگون شده و ییل گردیده و در زبان های لاتین هم Year به معنی سال است و «دا» که امروز «دی» می‌گوییم به معنی روشنایی و نورانی است و در زبان انگیسی نیز Day به معنی روز است. پس یلدا به معنی «روشنایی سال» است. اما روشن است که تاکنون در متون اوستایی به چنین ترکیبی (یلدا) دست نیافته‌ایم. دی در اوستا «دَئوش» یا «دَدوش» و در پهلوی «داتار» برابر با دادار و آفریدگار است. دیدگاه دیگر را دکتر محمد حیدری ملایری، اخترشناس ایرانی، طرح می‌کند. او یلدا را واژه‌ای پارسی (به ویژه اشکانی) می‌داند و باور دارد که به خاطر شباهت با آن یلدای سریانی یکسان پنداشته شده است. از دیدگاه دکتر حیدری شاید «یلدا» واژه‌ای ایرانی باشد، تشکیل شده از دو بخش «یل» و «دا». از دیدگاه دکتر حیدری ملایری، «یل» به معنای پهلوان، دلیر و جنگاور است و نمونه کاربرد آن در زبان پارسی فراوان است. این واژه در پارسی میانه هم دیده می‌شود اما پیش از آن هنوز ریشه‌اش روشن نیست. از سوی دیگر ایزد مهر خدای جنگاوران نیز بوده است. او می‌افزاید: دا، می‌تواند کوتاه شده‌ «داد» باشد. یکی از معناهای «داد» در پارسی دری «زمان، دوران و عمر» است. همچنین در زبان لری، «همدا» به معنای «همسن و همسال» به کار می‌رود. جالب آن که در لاتین (و از پی آن، در فرانسوی و انگلیسی) date به معنای تاریخ هم از ریشه‌ داد است. بر پایه این دیدگاه «یلدا» به معنای «زمان ایزد جنگاوران» یا همان شب زایش مهر باشد. این تنوع جغرافیایی نشان می‌دهد که واژه یلدا در بیشتر مناطق ایران فرهنگی دست کم نزد ادیبان و شاعران واژه‌ای شناخته شده بوده است. با این حال ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه که در حدود سال های ۳۹۱ یا ۳۹۲ هجری قمری نگارش آن را پایان رساند، از جشنی به نام یلدا در میان جشن‌های ایرانیان نام نمی‌برد اما به اهمیت شب میلاد اکبر در تقویم سریانی اشاره می‌کند. زمان دقیق انقلاب زمستانی یا میلاد اکبر مورد اشاره بیرونی را در کتاب «التنبیه و الاشراف» نوشته «مسعودی» می‌توان دید. مسعودی آنجا که به تقسیمات سال به چهار فصل می‌پردازد، جایی که درباره فصل سوم سال یا پاییز سخن می گوید آخرین شب پاییز را شب پیش از انقلاب شتوی (زمستانی) یا وقتی که به اولین دقیقه «جَدی» درآید یا روز ۲۲ ماه کانون اول سریانی ( برابر با ۲۲ دسامبر یا یکم دی ماه) می‌داند. پس روشن است که بیرونی زمان میلاد اکبر را از زمان شب میلاد مسیح (۲۵ ماه کانون اول سریانی برابر با ۲۵ دسامبر و برابر با پنجم دی ماه) جدا می‌داند. چنان که می‌دانیم منشأ دقیق انتخاب روز ۲۵ ماه دسامبر به عنوان میلاد عیسی مسیح روشن نیست. اما به نظر می‌رسد که این مناسبت به جای جشن «میلاد خورشید شکست ناپذیر» یا «سول اینویکتوس» که به هنگام انقلاب زمستانی (به عنوان نماد نوزایی خورشید) در امپراتوری روم برگذار می‌شد، رایج شد و در واقع کریسمس، صورت «مسیحی شده» آن جشن است. به سخن دیگر مسیحیان جشن انقلاب زمستانی یا میلاد اکبر یا میلاد خورشید را به ۲۵ دسامبر منتقل و میلاد مسیح نام گذاشتند.
یلدا در ادبیات فارسی؛ از سده چهارم تا اشعار معاصر
به هر روی، واژه «یلدا» توسط سرایندگان و نویسندگان پارسی گو پذیرفته شده و در بسیاری از متون ادب فارسی در دوره‌های مختلف تاریخی به گستردگی به کار رفته است. عنصری بلخی، مولوی بلخی، حافظ شیرازی، سعدی شیرازی، عطار نیشابوری، سنایی غزنه‌ای، وحشی بافقی، ناصرخسرو قبادیانی بلخی، منوچهری دامغانی، خاقانی شروانی، انوری ابیوردی، اوحدی مراغه‌ای، خواجوی کرمانی، باباطاهر همدانی، محتشم کاشانی، فروغی بسطامی، عبید زاکانی، امیرخسرو دهلوی، فیض کاشانی، سلمان ساوجی، قاآنی شیرازی، عرفی شیرازی، مهستی گنجوی، صائب تبریزی، و مسعود سعد سلمان شماری از سرایندگانی هستند که واژه یلدا را در سروده‌های خود در معنای مجازی «بلند و تاریک» به کار برده‌اند و زلف یار و شب هجران را از حیث سیاهی و درازی به آن تشبیه کنند. بر پایه آنچه گفته شد، با توجه به کاربرد واژه یلدا در متون فارسی، شواهدی از به کارگیری این واژه به عنوان مناسبتی از سال، پیش از بیرونی (۳۶۲-۴۴۰ هجری) به دست نیامد و به نظر می‌رسد که نخستین کاربرد یلدا در شعر پارسی را می‌توان در سروده‌های عنصری بلخی (۳۵۰-۴۳۱ هجری) و ناصرخسرو (۳۹۴ - ۴۸۱ هجری) دانست. چنان که عنصری می‌گوید: چون حلقه رُبایند به نیزه، تو به نیزه خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا و ناصرخسرو در قصایدش گوید: قندیل فروزی به شب قدر به مسجد مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا پس احتمالا از اواخر سده چهارم هجری به بعد واژه یلدا در ادب فارسی متداول شده است اما این به آن معنی نیست که پیش از آن شب چله یا میلاد اکبر نزد مردم شناخته شده نبود اما نام یلدا برای آن به کار نمی‌رفته است. حافظ صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید سعدی هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را رباعی عبید زاکانی ای لعل لبت به دل نوازی مشهور وی روی خوشت به ترک تازی مشغول بی زلف تو قصه‌ای است ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور قا آنی
بر من و باران شب یلدا گذشت بس که زلف تو سخن رفت دوش
خواجوی کرمانی تا در سر زلفش نکنی جان گرامی پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
یلدا در ادبیات فارسی؛ از سده چهارم تا اشعار معاصر
شاعر قرن یازدهم صائب تبریزی که استاد مضامین است زلف یار را به یلدا تشبیه کرده و می‌گوید: می کند زلف دراز تو با دلهای حزین آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند معزی نیشابوری نیز یار را به شمع فروزان تشبیه کرده که شب طولانی یلدا را روشن کرده است و می‌گوید: تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است تو شمع فرروزانی و گیتی شب یلداست فروغی بسطامی شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد وحشی بافقی ما حال خویش را بی سرو بی پا نوشته‌ایم روز فراق را شب یلدا نوشته‌ایم در یکی از غزل‌های هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر با تخلص «سایه» آمده است: ای سایه، سحرخیزان دلواپس خورشیدند زندان شب یلدا بگشاییم و بگریزیم شاعر در اینجا نگاه تازه‌تری به شب یلدا داشته و نه از زلف یار ونه از شب هجران بهره گرفته است بلکه شب یلدا را زندان تلقی کرده است. دست آورد این گفتار این که هر دو واژه چله و یلدا از دیرینگی در زبان فارسی برخوردارند و به گواهی کاربرد ویژه، گسترده و ریشه‌دار در زبان فارسی، امروز شناسنامه ایرانی دارند.
یلدا در ادبیات فارسی؛ از سده چهارم تا اشعار معاصر
واژه چله ریشه در فرهنگ مردم (فولکلور) نواحی مختلف ایران فرهنگی دارد و بازگوکننده تاثیرپذیری زندگی روزانه مردم از فصول مختلف سال از دیرباز تاکنون است. واژه یلدا نیز ریشه در باورهای مهری دارد و بازگوکننده باور دیرین مهریان به زمان زایش مهر در شب انقلاب زمستانی است. پس به نظر می‌رسد، حفظ و به کارگیری هر دو ترکیب «شب/ جشن چله» و «شب/ جشن یلدا» که پیوندی دیرینه با فرهنگ ایرانی دارند، بر همه ایرانیان بایسته است و نادیده گرفتن یکی به بهانه اهیمت دیگری، نادرست است. با مرور کارنامه هزار ساله ادبیات فارسی در می‌یابیم که شاعران پارسی زبان تاکنون در اشعار خود به شب یلدا به عنوان سنتی دیرینه اشاراتی داشته‌اند اما به دلیل طولانی بودن این شب، یلدا در نزد بسیاری از شاعران، تصویری از تاریکی و دشواری فراق داشته است. اما آنچه که از آیین‌ها و اعتقادات ایرانیان برآمده، شب یلدا، شبی عرفانی و ماندگار بوده که لحظه لحظه‌ی ظلمت و تاریکی شب یلدا به تولد نور و روشنی و ادراک آن به واسطه‌ی جشن، شب نشینی و تفال به دیوان حافظ است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت