سرویس سبک زندگی فردا: مولوی، داستان معروفی دارد که احتمالا شنیدهاید؛ شخص دباغی (کسی که پوست حیوانات را از کثافات و... پاک میکند) از بازار عطر فروشها عبور میکرد که ناگاه بیهوش شد و بر زمین افتاد. در ادامه این یادداشت را به نقل از همشهری دو بخوانید.
مردم دور او جمع شدند تا او را به هوش آورند. هر اندازه كه عطر و گلاب مقابل بینی او گرفتند كارگشا نبود تا اینكه برادرش مطلع شد و مقداری از فضولات حیوانی را مقابل بینی او قرار داد و دباغ را بههوش آورد. این داستان شاید در خیلی از امور زندگی ما جاری و ساری است. بسیاری از ما آنقدر از ارزشهای اصیل انسانی فاصله گرفتهایم و آنقدر ارزشهای كاذب را جایگزین آن كردهایم كه شامه ما نسبت به همان ارزشهای دروغین واكنش مثبت نشان میدهد و طبیعتا نسبت به ارزشهای والای انسانی واكنشی منفی خواهد داشت. برای مثال ممكن است عدهای- كه البته عده كم و طیف خاصی هم نیستند- عادت به تماشای فیلمها و سریالهای هالیوودی داشته باشند و خود را ایمن از مفاسد اجتماعی و اخلاقی بدانند! البته این ایمن ماندن امری تقریبا محال است چرا كه زمینههای سبك زندگی و افكار انسانها درباره زندگی، از همین امور در ذهن آدمی رسوخ میكند. ذهنیت این افراد درباره لوازم ضروری زندگی، لوازم آشپزخانه، چیدمان منزل، نوع پوشش یا ارزشهایی مثل قناعت، ایثار، حُسن ظن، تعهدهای اعضای خانواده نسبت به یكدیگر و هزاران مسئله جزئیتر و كلیتر، بهتدریج از محصولات هالیوودی شكل
میگیرد. مسئله اصلا پیچیده نیست. فقط كمی تفكر و تامل نیاز است. آیا میتوان از این درخت كه در ذهن خود پروراندهایم میوهای برداشت كنیم بهنام «زندگی مومنانه»؟ بنابراین بهتر است قبل از آنكه شامههایمان با بوی ارزشهای واقعی بیگانه شود به فكر درمان باشیم زیرا خداوند در قرآنكریم از ۲ دسته سخن گفته است؛ گروهی كه یاد خدا قلبهایشان را به تپش وامیدارد و گروهی كه یاد خدا آنان را مشمئز و ناراحت میكند. حال با همین چیزهای جزئی همچون تماشای فیلم، میتوانیم خود را میان یكی از این دو گروه بگنجانیم. فقط كافی است به دور و بر زندگیمان بیشتر توجه كنیم.
دیدگاه تان را بنویسید