آیا شما یک آدم ازدواجی هستید؟

کد خبر: 601681

یك سال و ۳ ماه از آن روزها گذشته است. عقد كرده‌ایم و زن و شوهر شده‌ایم و درباره اكثر آن سؤال و جواب‌ها توافق كرده‌‌ایم. آیا یك مذاكره «برد- برد» را پیش بردیم؟ بله. چطوری؟ با شفاف كردن جزئیات بندهای مذاكره‌ای كه قول دادیم به آنها پایبند بمانیم؛ با گفتن تصوری كه درباره زندگی، درباره حجاب، درباره مسئولیت‌پذیری و درباره سینما، ادبیات، خرج خانه، قسط، خانواده‌‌ها، رؤیاها، خستگی‌ها، آرزوها و رنج‌ها و هزار چیز ریز و درشت دیگر داریم.

آیا شما یک آدم ازدواجی هستید؟
سرویس سبک زندگی فردا: اولین عملیات شناسایی ما ۵ ساعت و ۴۰دقیقه طول کشید؛ از ۱۰صبح تا۳:۴۰دقیقه بعدازظهر. در ادامه این مطلب را به نقل از همشهری آنلاین بخوانید.
آیا شما یک آدم ازدواجی هستید؟
اما هیچ ناهاری نخوردیم و همه آن ساعت‌ها گرسنه بودیم. چرا؟ چون من با یك فهرست بلندبالا از «سؤال‌های ازدواجی» طرف شدم؛ با ۴۱ سؤال مكتوب درباره ازدواج كه البته فقط به نصفی از آنها رسیدیم! سركار همسر ترجیح داد در نخستین جلسه نفسگیر شناسایی، به جای دوستان دوره‌دیده و ابزارهای شناسایی پیشرفته و مانورهایی با حضور واسطه‌ها، خودش به دل پایگاه رقیب بزند و اطلاعات را از رادار خودم دریافت كند. سؤال‌ها تركیبی بودند از پرسش‌ها و دغدغه‌های شخصی همسر و سؤال‌هایی كه مشاورها برای عملیات همسرگزینی تجویز می‌كنند؛ «دلیل‌تان برای تصمیم به ازدواج چیست؟ درخواست خانواده یا نیاز شخصی؟»، «آیا در تصمیم‌گیری‌ها اهل مشورت هستید؟»، «تكلیف مدیریت خانه چه می‌شود؟»، «آیا همسرتان برای هر كاری باید از شما اجازه بگیرد؟»، «تعریف‌تان از حجاب چیست؟ چادر؟ مانتوی پوشیده؟ چادر ملی؟»، «بهترین فیلم‌هایی كه تا به حال دیده‌اید، كدامند؟» و ۳۵ سؤال دیگر! من هم جواب دادم كه نیاز شخصی بوده چون فكر كردم دیگر عقل و پولم نسبتا می‌رسد، اهل مشورت هستم كم و بیش، مدیریت خانه دو نفره است و فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌كیا را می‌پسندم و ۲۰ جواب دیگر! یك سال و ۳ ماه از آن روزها گذشته است. عقد كرده‌ایم و زن و شوهر شده‌ایم و درباره اكثر آن سؤال و جواب‌ها توافق كرده‌‌ایم. آیا یك مذاكره «برد- برد» را پیش بردیم؟ بله. چطوری؟ با شفاف كردن جزئیات بندهای مذاكره‌ای كه قول دادیم به آنها پایبند بمانیم؛ با گفتن تصوری كه درباره زندگی، درباره حجاب، درباره مسئولیت‌پذیری و درباره سینما، ادبیات، خرج خانه، قسط، خانواده‌‌ها، رؤیاها، خستگی‌ها، آرزوها و رنج‌ها و هزار چیز ریز و درشت دیگر داریم. حرف زدن درباره اینها خیلی بیشتر از ۵ ‌ساعت و ۴۰ دقیقه طول كشید؛ چیزی به اندازه یك سال و ۳ ماه. سخت بود. باید از خودمان، از بعضی چیزهای دوست‌داشتنی می‌گذشتیم تا می‌رسیدیم به این نقطه. كمی او جلو آمد، كمی من. رسیدیم به وسط. سعی كردیم «سلیقه»هایمان سر جای خودشان باشند اما توافق كردیم تا حد زیادی درباره «اصول»- به قول مسعودخان فراستی- مماس شویم. اصلا اگر قرار بود درباره اصول اولیه موضوعات مشترك، نظرات‌مان نزدیك به هم نباشد، چرا باید همدیگر را انتخاب می‌كردیم؟ اسم كلیشه‌ای‌ و تلویزیونی‌اش «تفاهم» است اما انگار هر چقدر هم دستمالی شده‌ باشد، باز هم در واقعیت جواب می‌دهد. هنوز می‌شود یكی سینمای حاتمی‌كیا را دوست داشته باشد و یكی فیلم‌های بهرام توكلی را بپسندد اما از سینما لذت ببرند. هنوز می‌توان درباره خرج خانه و اولویت داشتن یا نداشتن تعویض در حمام و دستشویی اختلاف نظر داشت اما با یك گفت‌وگوی ساده و منطقی به فهم و نتیجه مشترك رسید. یك سال و ۳ ‌ماه پیش آن ۴۱ سؤال، خیلی زیادی به‌نظر می‌آمد اما كم و بیش اشتباه می‌كردم. سنگ‌ها را باید همان اول جنگ و در همان عملیات‌های ابتدایی واكند؛ حتی اگر لازم باشد قرارهای ۵ ساعته‌ را تمدید كرد؛ حتی اگر روزها پای هیچ ناهاری در میان نباشد!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت