سرویس سبکزندگی فردا؛ محمدرضا جوانآراسته: در سومین قسمت از «خرده روایتهای درس دینی» که قسمت اول و دوم آن را پیشتر خواندهاید، کلاس درباره موضوعی غیر از موضوعات کتاب درسی تشکیل شده و گفتگویی درباره داروین و نظریهاش داشتهاند که در ادامه میخوانید:
روایت سوم:
حرف از داروین پیش آمده بود و نظریه تکاملش. قول داده بودم یک زنگ کامل در موردش صحبت کنم و حالا وقتش شده بود.
براى بچهها بخشهایى از کتاب مقدس را آماده کرده بودم و آیههایى از قرآن را، تاریخ نظریه را آورده بودم و تبیینهاى تازه را، شواهدى به نفع نظریه تکامل نوشته بودم و بعضى پرسشهاى بىپاسخ مانده نظریه را. فیلم براىشان آماده کرده بودم و کتاب منشا انواع را همراه برده بودم.
قبل از هر چیز، سلام که کردم و روى صندلىهاى شان که جاگیر شدند، درِ کلاس را باز کردم و گفتم چون بحث این جلسه از درس هاى کتاب نیست، حضور در کلاس اختیارى است. کسى بیرون نرفت. گفتم سوال اگر براى کسى مهم نیست لازم نیست بنشیند، گفتم وسط این بحث از شوخى و خنده خبرى نیست و بىحوصلگىها را نمىپذیرم، کسى بیرون نرفت. در را بستم و پرسیدم از داروین و نظریهاش و داروینیسم چه مىدانند؟ از آیات و احادیث و تفسیرها در مورد خلقت چه مىدانند؟ اطلاعات حداقلى بچهها را روى تخته نوشتم و بعد به عنوان مقدمه براىشان از نسبت سه منبع شناخت: عقل و علم و دین گفتم. مرزها و ویژگىهاى هر کدام را توضیح دادم و بعد کمى در مورد نگاه دین به مساله خلقت گفتم. هنوز خیلى حرفها را نزده بودم و خیلى اشکالات را جواب نداده بودم، هنوز براىشان کتاب مقدس نخوانده بودم و فیلم پخش نکرده بودم که مساله براىشان حل شد.
باقى مانده کلاس را در مورد مسالههاى جزئى و پرسشهاى کوچک شخصىشان حرف زدیم. بچهها مىپرسیدند و من همان وقتى که نگاهشان مىکردم و قدم مىزدم، جواب مىدادم، فکر مىکردم چرا اینها که قد بلند کرده و پشت لب سبز کردهاند و خیال مردى دارند، این قدر بىخبرند، حتى شبهه و مسأله و اشکالهاى شان گرچه زیاد است اما عمقى بند انگشتى دارد.
دیدگاه تان را بنویسید