کرسی آزاد اندیشی با آب‌جوش و نبات و بحث غلط و درست مداحی‌ها

کد خبر: 583781

حالا پسر بچه شانزده ساله دل صافى که بعد از همه حرف‌هاى این چند روز باز هم مجلس آن مداح خاصش ترک نمى‌شود، امشب وقتى مى‌رود و بین سیل جمعیت گم مى‌شود، یک جایى در کنج وجودش درستى و نادرستى انتخابش را مى‌داند، همین بس است.

کرسی آزاد اندیشی با آب‌جوش و نبات و بحث غلط و درست مداحی‌ها
سرویس سبک‌زندگی فردا؛ محمدرضا جوان‌آراسته: در دومین قسمت از «خرده روایت‌های درس دینی» که قسمت اول آن را اینجا می‌توانید بخوانید ، کلاس در دهه اول محرم بوده و گفتگوهای جالبی را همراه داشته که در ادامه می‌خوانید.
آیا هدف، دروغ و مصلحت‌سنجی را توجیه می‌کند؟
روایت دوم:
دو روز است بحث داریم سر این که مداحى که پاى باندهاى مجلسش چهار هزار نفر سینه مى‌زنند، حق دارد شعرى بخواند که بخشى دروغ یا صحنه‌پردازى هاى خیالى دارد، حق دارد برود در پناه «زبان حال» و پیاز داغ ماجرا را آن قدر زیاد کند که ناى اشک ریختن را از مردم بگیرد، حق دارد ملودى شعرهایش را از هر جایى که دلش خواست انتخاب کند یا نه.
یکى دو نفرى در کلاس اهل مجلس مداحى خاص هستند و وقتى حرف مى‌زنیم داغ‌تر از همه به دفاع مى‌ایستند.
امروز صبحِ زود چند شاخه نبات از خانه برداشتم و یک قاشق و زودتر به مدرسه رفتم. از دفتر، جوهر استامپ گرفتم و از سرایدارى که زحمت خدمات مدرسه بر عهده‌اش هست خواستم براى کلاس سیزده نفره‌مان، چهارده استکان آب جوش بیاورد.
زنگ خورده بود و بچه‌ها صندلى‌ها را دور تا دور چیده بودند. میز را گذاشته بودم وسط کلاس و داشتم از ارزش عقل آدم‌ها حرف مى‌زدم و این که احتمالا هر جا حواسمان باشد «به درد نخورها» را انتخاب نمى‌کنیم، که سرایدار سینى استکان‌ها را آورد.
گذاشتم روى میز و همین طور که ادامه مى‌دادم و چشم بچه‌ها مانده بود روى استکان‌ها، نبات‌ها را خورد مى‌کردم و توى آب هم مى‌زدم، از هیئت ها گفتم و از این که مجلس کم نیست و از این که باید انتخاب کرد. نبات‌ها که حل شد، توى یکى از استکان‌ها چند قطره جوهر ریختم و بعد تعارف کردم که هر کدام‌شان یک استکان بردارند.
براى‌شان روى تخته نوشتم «دروغ ها» و «مصلحت سنجى‌ها» و بعد لیوان رنگى آب و نبات را نشان‌شان دادم که مانده بود روى میز و باید دور می‌ریختیم. گفتم دروغ‌ها این جور، آدم‌ها را به درد نخور مى‌کند و این طور هیئت‌ها را از خاصیت مى‌اندازد.
حالا پسر بچه شانزده ساله دل صافى که بعد از همه حرف‌هاى این چند روز باز هم مجلس آن مداح خاصش ترک نمى‌شود، امشب وقتى مى‌رود و بین سیل جمعیت گم مى‌شود، یک جایى در کنج وجودش درستى و نادرستى انتخابش را مى‌داند، همین بس است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت