سرویس سبک زندگی فردا: در این مقاله به نقل از پرسمان به این سوال پاسخ داده میشود که آیا راههای رسیدن به خدا بیشمار است؟
گام نهادن در «صراط مستقيم» به معنای آن است که در تمام ابعاد زندگي فردی يا اجتماعي و اعتقادی خود آراسته به نيکیها و زيبايیها شويم و از ناهنجاریها و زشتیها دوری گزينيم. ويژگي صراط مستقيم نيز همين است چنان که خداوند مهربان در قرآن کريم به آن اشاره فرموده: «قل انني هداني ربي الي صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا و ماکان من المشرکين؛ بگو خداوند مرا به راه مستقيم هدايت کرده، به دين استوار، همان آيين ابراهيم(ع) که هرگز به خدا شرک نورزيد» (انعام، آيه ۱۶۱).
يعني؛ صراط مستقيم دين قيمی است که هم خود ايستا است و هم پيروان خود را به ايستادگي که همان روش حنيف و متعادل و ميانه ابراهيم خليل(ع) باشد میرساند. انسان موجودی پويا و سالک است و مقصد و غايت او در اين حرکت و سفر، لقای خداوند و رسيدن به او است: «يا ايها الانسان انک کادح الي ربک کدحا فملاقيه؛ ای انسان تو با رنج و زحمت به سوی پروردگارت روانی و سرانجام او را ديدار میکنی» (انشقاق، آيه ۶).
در روايات متعددی صراط مستقيم بر قرآن کريم و امامان معصوم(ع) تطبيق شده چون هر کس به دنبال اين دو حرکت کند يقينا به سلامت به مقصد میرسد.
حضرت صادق(ع) در حديثی میفرمايد: «الصراط المستقيم اميرالمؤمنين(ع)؛ راه راست، امير مؤمنان(ع) است» (تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۲۱، ح ۹۴).
و در حديثي ديگر میفرمايد: «والله نحن الصراط المستقيم؛ به خدا سوگند! ما راه راست و مستقيم هستيم» (همان، ح ۸۹).
قرآن و اهل بيت(ع) هر دو صراط مستقيم هستند چون هر دو بيانگر دين و دعوت کننده به آيين توحيد و راه وصول به خداوند هستند. راه يافتن به صراط مستقيم و گام نهادن در راه راست تنها با ارتباط با خداوند و پيوند همه جانبه با حق امکان پذير است: «من يعتصم بالله فقد هدي الي صراط مستقيم؛ هر کس به خداوند تمسک جويد، به راه راست هدايت شده است» (آل عمران، آيه ۱۰۱).
بزرگترين خطر و مانع در مسير راهرو صراط مستقيم، شيطان و وسوسههای رنگارنگ است. او دشمن قسم خوردهای است که در کمين مسافران کوی دوست نشسته آماده است با تور وسوسه و فريب انسانها را شکار نمايد «لاقعدن لهم صراطکم المستقيم؛ حتما در راه مستقيم تو در کمين بندگانت نشستهام» (اعراف، آيه ۱۶).
خدايی که ما را به پيمودن اين راه ترغيب و تشويق نموده، لوازم و اسباب اين سفر را نيز در وجود ما قرار داده و ما را با ابزاری که طي اين مسير با آن ميسر است، مجهز نموده است. ابعاد مختلف انسان و قوای ظاهری و باطنی و حواس و خيال و احساس و تعقل انسان هر کدام وسيله پيمودن اين راه ارزشمند است. اگر انسان بتواند ميان اين استعدادها و توانمندیهای ظاهری و باطنی تعادل ايجاد کند و هر کدام را در جايگاه مناسب خود به کار گيرد و بهره و حظ خويش را از هر کدام بگيرد، اين نيروها يار و ياور او در اين سفر خطير و ارزشمند هستند. اگر با احساسات و عواطفش بتواند کانونی از مهر و عشق و محبت به خداوند در درون خود به پا نمايد و دلش را لبريز از عشق و محبت حق نمايد و در پي آن اين محبت و عشق به همه عالم و نظام هستی که همگي مظهر حق و ظهور خالقيت و کمالات او هستند سرايت نمايد و با نيروی تعقل و تفکر و انديشه هر چه بيشتر راه هدايت و تکامل را برای خود هموارتر و روشنتر نمايد و همه عالم را آيت و نشانه حق تعالي ببيند؛ در اين صورت همه وجودش از لذت و شادی و محبت پر میگردد و اين عشق و محبت بهترين ابزار و پرشتابترين وسيله برای پيمودن راه راست و جاده
بندگي است.
راه مستقيم از نظر قرآن پرستش خدا و تمسك به خداى سبحان و در راه اهل نعمت قرار گرفتن آمده است و اهل نعمت از ديدگاه قرآن و سنت همان انبياء و صديقين و شهدا و صالحين و امامان معصوم(ع) هستند (سوره فاتحه / ۶ و ۷ - آل عمران / ۵۱ و ۱۰۱ - نساء / ۶۹ - انعام/ ۱۲۶).
و اما راه راست چگونه محقق میشود و انسان چگونه میتواند در آن راه بيافتد. در اين باره توضيح آيتالله جوادى آملى تقديم میگردد (قرآن در قرآن، تفسير موضوعى قرآن، رسالت قرآن، ص ۱۹۹ - ۲۰۳ و ۲۱۴ تا ۲۱۶).
صراط مستقيم، تنها راه هدايت: انسان موجودى ايستا و بیحركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاءالله» است. قرآن كريم خطاب به همه انسانها میفرمايد: يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه. همه افراد بشر، مؤمن و كافر «مسافر الى الله» هستند و همگی آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسيد، با اين تفاوت كه مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات میكنند و كافران جلال و قهر او را. يكى خدا را به وصف «ارحمالراحمين» ملاقات میكند و ديگری او را به وصف «اشدالمعاقبين» میيابد.
طريق و راه رسيدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهى كه برود به خدا میرسد و اگر كسى هم نخواهد برود، او را خواهند برد كه فرمود: فاهدوهم الى صراط الجحيم.
در بين همه راههايى كه انسان میتواند طى كند و به خداوند برسد، تنها يك راه «صراط مستقيم» و راه هدايت است و ديگر راهها، اعوجاجى و منحرفند. اگر كسى در راه درست و در صراط مستقيم حركت كند در پايان راه به خداى «ارحمالراحمين» میرسد و اگر از بيراهه برود، باز هم به همان خدا میرسد ولى با صفت «اشد المعاقبين».
صراط مستقيم و نيز راههاى انحرافى را كتب آسمانى و خصوصا قرآن كريم معرفى كردهاند «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» و اين انسان است كه بايد خودش راه مستقيم را انتخاب كند، يا از طريق نهر بزرگ صراط مستقيم به عمق دريا برسد و يا از طريق جويبارهاى پيچ در پيچ برود و در كنارههاى دريا بماند.
صراط مستقيم، نزديكترين و سالمترين راه رسيدن به خداوند است، بزرگراه آشكار هدايت است كه هيچگونه شك و ترديد و ابهامى در آن وجود ندارد و اگر انسانى از صراط مستقيم خارج میشود به خاطر وجود نقص در اين راه نيست بلكه به دليل ضعف خود او و وسوسهى شيطان است.
«صراط» همان بزرگراه آشكار و روشن را میگويند و «مستقيم» به چيزى گفته میشود كه نقص و كجى و اعوجاج درونى نداشته باشد. اگر راهى هموار نباشد و بخشى از آن فراز داشته باشد و بخشى نشيب، برخى از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخى غير قابل رفتن، يك دست و يكسان نيست و نمیتواند صراط مستقيم باشد.
«صراط مستقيم» راهى است كه خدای سبحان براى هدايت انسان معين كرده و آغاز اين راه در درون فطرت الهى همه انسانهاست و پايان آن لقاى خداوند است. كلمه «صراط» در همه آيات قرآنى به صورت مفرد آمده و تثنيه و جمع ندارد كه اين خود قرينهاى بر يگانگى و وحدت صراط مستقيم است. خداى سبحان - چنان كه قبلاً گذشت - درباره اعجاز قرآن كريم فرمود: كتابی است كه اختلاف درونی و كثرت و ناهماهنگى در آن راه ندارد و سر آن را «من عندالله» بودن قرآن بيان فرمود: «افلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا». راهى كه از سوى خداوند براى هدايت بشر طراحى و تعيين شود، راهى كه از خداوند واحد است و به سوى خداوند واحد هدايت میكند، چنين راهى تعددپذير نيست و لذا فرمود: «و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل» از اين صراط مستقيم من تبعيت كنيد و به دنبال سبل و راههاى ديگر نرويد. مقصود از «سبل» در اين كريمه، سبل اعوجاجى و انحرافى است يعنى راههايى كه برخلاف صراط مستقيم باشند.
اما در مقابل راههاى كج، «سبل الله» نيز هست يعنى راههايى فرعى كه به صراط مستقيم منتهى میشوند.
صراط مستقيم مانند خورشيد است و سبل الهى نورهايى كه از جهات و زواياى گوناگون به صراط مستقيم متصلند و به همين جهت میفرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا؛ كسانى كه در راه ما و براى رسيدن به لقاى پروردگارشان به مجاهده میپردازند به يقين آنان را به سبل و راههاى فرعى خود هدايت میكنيم.
صرف اين كه كلمه صراط در قرآن به طور «نكره» ياد شده دليل تعدد صراط مستقيم نيست و هر پيامبر، صراط مستقيم خود را دارد، بلكه همه مكاتب و همه آورندگان آن مكاتب بر يك صراط مستقيماند.
تصوير صراط مستقيم در قرآن: قرآن كريم «صراط مستقيم» را به دو گونه ترسيم كرده؛ در برخى از آيات آن را به صورت راهى افقى تصوير نموده است و در برخى ديگر به صورت راهى عمودى.
در كريمهاى میفرمايد: «و ان الذين لايؤمنون بالاخره عن الصراط لناكبون؛ آنان كه به قيامت ايمان ندارند از صراط مستقيم منحرفند».
و در كريمه ديگرى میفرمايد: «قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا».
«حنيف» در مقابل «جنيف» است. اگر كسى در راهى كه میرود تمام تلاشش اين باشد كه به سمت چپ و راست جاده گرايش داده باشد، او را جنيف میگويند. يعنى اهل جنف و گرايش به انحراف است و چنين شخصى اگر مراقب نشود، منحرف خواهد شد. اما روندهاى كه تمام تلاشش اين است كه در وسط جاده حركت كند و اين حالت را حفظ كند او را «حنيف» میگويند.
اين آيات كريمه، صراط مستقيم را به صورت راهى افقى ترسيم كرده كه دو طرف آن انحراف است و تنها راه وسطى راه هدايت است و لذا از حضرت اميرالمؤمنين(ع) آمده است: «اليمين والشمال مضله والطريق الوسطى هى الجاده عليها باقى الكتاب و آثار النبوه...؛ چپ و راست گمراهى است و راه وسطى همان جاده و صراط مستقيم است و دو طرف آن ضلالت است و تمام كتابهاى آسمانى و آثار نبوت پيامبران بر همان صراط است».
و در سوره «طه» به جاى صفت «مستقيم» صفت «سوى» را براى صراط ذكر میفرمايد: «قل كل متربّص فتربصوا فستعلمون من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى ؛ اى پيامبر بگو به مخالفان كه: مترصد و منتظر باشيد كه به زودى خواهيد دانست چه كسى از اصحاب صراط سوى است و چه كسى هدايت يافته است».
«صراط سوى» يعنى بزرگراه هدايتى كه در حالت توسط و اعتدال قرار دارد و عارى از هرگونه انحراف است.
در كريمه ديگرى نيز میفرمايد: «افمن يمشى مكبا على وجهه اهدى امن يمشى سويا على صراط مستقيم؛ آيا آن كه بيراهه میرود و افتان و خيزان و بر روى خود حركت میكند هدايت يافتهتر است يا آن كه به صورت سوى و در صراط مستقيم حركت میكند؟».
قرآن كريم تصوير دقيقترى را نيز از صراط مستقيم ارائه كرده كه همان تصوير «عمودى و صعودى» آن است. در آيهاى میفرمايد: طغيان و تجاوز نكنيد؛ زيرا هر كس طغيان كند، غضب من بر او حلال میگردد و در او حلول میكند و هر كس كه مستحق عذاب من گردد، سقوط خواهد كرد «ولا تطغوا فيه فيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى».
«هُوِى» كه مصدر فعل «هوى» است، به معناى سقوط و فرو افتادن است و سقوط در مسير و طريق عمودى رخ میدهد نه در راه افقى. مثلاً وقتى كه انسان از طنابى بالا میرود اگر رها شده بيفتد میگويند سقوط كرده و آنگاه كه بر جاده افقى حركت میكند، رهايى و جدايى وى را انحراف میگويند.
قرآن كريم، انسان را در حال صعود به سوى خداوند میداند لذا میفرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» چون خداوند عَلىّ و متعالى است و طنابى كه از طرف او آويخته شده از بالا به پايين است، اعتصام به آن طناب براى صعود به بالاست. البته در طناب صاعد نيز انحراف به چپ يا راست مطرح است، ليكن انحراف از آن همراه با سقوط است.
تعبير قرآن درباره كلمه طيبه نيز همين است كه صعود میكند و به سوى خدا بالا میرود «من كان يريد العزه فلله العزه جميعا اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه» يعني اگر كسى عزت و بزرگى را میخواهد بايد بداند كه همه عزت از خدا و نزد خداست و اگر كسى میخواهد به اين عزت برسد، عقايد پاك و طوبى و عمل صالح است كه راه تكامل عمودى را میتوان با آن طى كرد و بالا رفت تا عنداللهى شد و به نزد خداوند رسيد و آنگاه جلوهاى از عزت خداوند نصيب او میشود.
قرآن وعترت، دو ظهور صراط مستقيم: قرآن كريم، صراط مستقيم را دين قيمى میداند كه خود ايستاده و پيروان خود را به ايستادگى میرساند. خداى سبحان به پيامبر اكرم(ص) میفرمايد: «قل انى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا؛ اى پيامبر بگو به درستى كه پروردگارم مرا به صراط مستقيمى دعوت نموده كه دين قيم است به دينى كه خود ايستاده و هم پيروانش را به ايستادگى میرساند كه همان روش حنيف و متعادل و ميانه ابراهيم خليل(س) باشد».
همه اديان الهى صراط مستقيم هستند، ليكن چون برجستهترين روش را ابراهيم خليل(ع) نشان داده، قرآن كريم دين را به روش او نسبت میدهد و چون صراط مستقيم دين الهى است. قرآن كريم كه بيان كننده دين الهى است، و امام معصوم(س) كه قرآن ناطق و قرآن ممثّل است هر دو صراط مستقيماند و از اين رو در روايات، صراط مستقيم بر قرآن و بر امام تطبيق شده است.
همانطور كه گفته شد، صراط مستقيم بزرگراه آشكار و نزديكترين راه حنيف و متعادل به سوى خداوند است و اگر بر قرآن و امام معصوم تطبيق شده براى آن است كه هر كس به دنبال اين دو حركت كند، يقينا با سلامتى به مقصدش میرسد.
از امام صادق(ع) درباره صراط سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «هو الطريق الى معرفه الله و هذا صراطان صراط فى الدنيا و صراط فى الاخره و اما الصراط الذى فى الدنيا فهو الامام المفترض الطاعه، من عرفه فى الدنيا و اقتدى بهداه مر على الصراط الذى هو جسر جهنم فى الاخره و من لم يعرفه فى الدنيا ضلّت قدمه عن الصراط فى الاخره و تردى فى جهنم؛ صراط راه رسيدن به معرفهالله است. صراطى در دنيا داريم و صراطى در آخرت. آن صراطى كه در دنياست، همان امام واجبالاطاعة است كه هر كس در دنيا او را بشناسد و به هدايت او اقتدا كند، در آخرت از روى صراطى كه پلى است بر روى جهنم عبور میكند و كسى كه امام را در دنيا نشناسد، پايش از صراط آخرت میلغزد و به جهنم میافتد».
صراط در قيامت به صورت پلى در خواهد آمد كه بر روى جهنم قرار دارد و انسان به ناچار بايد از روى آن عبور كند. آن كس كه در دنيا صراط مستقيم را به آسانى و با رغبت در درون خود پيمود، پيرو قرآن و مطيع امام و از اصحاب صراط السوى بود، آنجا هم «كالبرق الخاطف» (برق جهنده) از اين پل میگذرد و مشكلى ندارد ولى اگر در دنيا گاهى اهل ديانت بود و گاهى اهل انحراف نتيجهاش، اين است كه در آن صراط هم گاهى میافتد و گاه برمیخيزد. در دنيا چنين است، تا رحمت الهى در آخرت با او چه كند.
لازم است توجه شود كه صراط مستقيم بيش از يكى نيست، ليكن آن واحد حقيقى گاهى به صورت كتاب تدوينى ظهور میكند مانند قرآن و زمانى به صورت كتاب تكوينى جلوهگر میشود، مانند عترت، چون معصومين(ع) يك نورند و حقيقت قرآن هم خلق رسول اكرم است، پس حقيقت قرآن همان خلق اهل بيت عصمت(ع) خواهد بود و عصاره آن در قيامت ظهور ويژهای دارد كه براى اهل محشر متمثل میشود.
قرآن و عترت، حبل اللهاند: سير تكاملى انسان به سوى خداوند سيرى صعودى است، از همين رو خداى سبحان میفرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا؛ همه با هم به حبل خدا معتصم شويد. كوهنوردان براى صعود بر صخرههاى بلند، نيازمند طناب و دستگيره هستند تا سقوط نكنند».
در آيه كريمه ديگرى میفرمايد: «و من يعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقيم؛ هر كس به خداوند و به حبل و دين او اعتصام جويد به طور قطع به صراط مستقيم هدايت میشود».
«حبلالله» همان دين خداست كه از عقايد و اخلاق و احكام تشكيل شده است و دين، حقيقت واحدى است كه در قرآن و عترت ظهور كرده و قرآن و عترت بيان تفصيلى رسول اكرم(ص) هستند در بعضى از نقلهاى حديث متواتر و مشهور «ثقلين» آمده است كه «هما حبلان» يعنى اين دو، كتاب و عترت، حبل الهى هستند.
بيشتر مفسران، معتقدند كه منظور از كسانى كه خداوند به آنان نعمت داده (انعمت عليهم) افرادى هستند كه داخل در «صراط مستقيم»اند اين اشخاص پيامبران، صديقين، شهيدان و صالحاناند كه خداوند لزوم دوستى و وجوب متابعت از آنان را در پيمودن راه به مسلمانان گوشزد كرده است: و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين وحسن اولئك رفيقا؛ كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، [در روز رستاخيز [همنشينى كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده است؛ از پيامبر و صدّيقان و شهيدان و صالحان؛ و آنان رفيقهاى خوبیاند، (نساء، آيه ۶۹).
از كلمه «مع» و حسن اولئك رفيقا استفاده میشود كه مرتبه آنان، بالاتر از مرتبه مؤمنان است؛ زيرا امر به متابعت مؤمنان از ايشان، بدون علوّ درجه آنها، امكان ناپذير است. بنابراين جا دارد دينداران، از خدا بخواهند كه آنان را به مسير رهروان راه راست، هدايت فرمايد، (ر.ك: علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج ۱، ص ۲۸، مجمع البيان، ج ۱، ص ۷۰).
اين حديث از رسول اكرم(ص) است و در كتاب (جامعالاسرار و منبعالانوار، ص ۸ و ص ۱۲۱) و كتاب (نص النصوص، ص ۲۳ و ۴۰۰) سيد حيدر آملى آمده است متن حديث ياد شده چنين است: الطرق الى الله بعدد انفاس الخلايق. اين حديث اشاره دارد به راههاى معرفت و خداشناسى، چون عقول و فهم انسان در قبول مراتب عرفان و شناخت متفاوت است. هر چند كه راههاى اصلى وصول به معرفت اللّه را چهار راه میدانند: الف. راه عقل، ب. راه دل و فطرت، ج. راه طبيعت، د. راه دين.
اما تحصيل معرفت و حصول اطمينان از نظر كميت و كيفيت و شدت و ضعف مختلف است و هركس به اندازه استعداد و ظرفيت خود از معرفت برخوردار است.
عدهای از بزرگان اهل فن نيز گفتهاند چنين حديثي در منابع روايي وجود ندارد. البته سخنان حکيمانه فراواني وجود دارد که هر چند از معصوم(ع) صادر نشده است ولي با احاديث معصومين(ع) و اصول قرآني هيچ گونه منافاتي ندارد و گاه با آنها کاملا هماهنگ و سازگار است. در مورد اين حديث گفته شده مراد از انفاس خلايق، جمعيت مردم و تعداد آنهاست و معنای اين عبارت بنابراين احتمال اين است که به تعداد فرد فرد مردم به سوی خداوند راه وجود دارد. يعنی راهی که هر فرد با آن به خدا میرسد ويژه خود او است و با راه رسيدن ديگران به خداوند متفاوت است. دليل اين امر اين است که خداوند هر انسانی را با ويژگيهای ظاهری و باطنی و جسمانی و روحانی ويژه خود آفريده و راهی که او به سوی خدا میپيمايد متناسب با اين ويژگيهای منحصر به فرد اوست. معنای ديگری که برای اين عبارت شده اين است که انفاس برخلاف معنای اول که جمع نفس به معنای فرد و شخص بود، جمع نفس است و معنای آن اين است که به تعداد نفسهای مردم راه به سوی خداوند وجود دارد. اين حديث با آيات قرآني نه تنها منافاتي ندارد بلکه با آنها هماهنگ و هم جهت است. چون آيات قرآني دلالت دارد که عدهای از مردم خداوند
را با آيات و نشانههای او در پهنه آفرينش و ديدن عجايب خلقت وضع ربوبي میشناسند. گروهی با چراغ عقل و استدلال و برهانهای عقلي و فلسفي راه خود به سوی خداوند را هموار میسازند و به خداوند میرسند. گروهي ديگر از راه دل و اشراقات باطنی و دروني و با مشاهده جلوههای جمال و جلال ربوبي حضور او را در همه عرصه وجود و آفرينش میيابند. خداوند در آيه پايانی سوره مبارکه فصلت میفرمايد: «سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق؛ به زودی آيات خود را در پهنه هستی و در درون جانشان به آنها مینمايانم تا برای آنها روشن گردد که او حق است».
از نظر قرآن کريم و روايات پيشوايان دين، بهترين و سودمندترين راه شناخت خداوند، راه شناخت نفس است: «من عرف نفسه عرف ربه؛ هر کس خود را بشناسد، خدايش را شناخته است» و يا «معرفه النفس انفع المعارف؛ شناخت خويشتن، سودمندترين شناخت است» (از علي(ع) در غررالحکم).
قرآن کريم نيز میفرمايد: «عليکم انفسکم لا يضرکم من ضل اذا اهتديتم» (مائده، آيه ۱۰۵).
ملازم و مراقب نفس خود باشيد؛ اگر چنين کنيد و از راه نفس خود هدايت شويد، گمراهي ديگران به شما ضرري نمیرساند. پس هر کس از راه نفس خود با خداوند ارتباط دارد و از اين راه میتواند به خداوند برسد و نفس هر کس با ديگری متفاوت و مختلف است پس تعداد راههای وصول به خداوند به تعداد نفسهای انسان ها است.
در عين حال صراط مستقيم يكي بيش نيست كه هر كس به طريقی به اين صراط مستقيم میرسد و روايت يا عبارت نقل شده هم تعبير طرق دارد. راههای رسيدن به صراط مستقيم متعدد است.
البته از اول سلامت راهها بايد معلوم باشد و اينكه اين مسيری را كه انسان را به صراط مستقيم میرساند در نتيجه درست است كه هر كسي میتواند از راهي به خدا برسد لكن بايد طريق بودن آن به سوی خدا معلوم باشد و در نهايت همه به يك راه كه صراط مستقيم است میرسند زيرا اگر آن راهها تضمين شده باشند قطعا در آخر به يك نتيجه میرسند گرچه درجات معرفت و ايمان متفاوت باشد.
دیدگاه تان را بنویسید