سرویس سبک زندگی فردا: در هیاهوی خانوادهای صاحب فرزند، جالب است که خوشبختی چقدر میتواند شکننده به نظر برسد. همه دارند دور هم از خوردن صبحانهشان لذت میبرند که ناگهان لیوان آب پرتقال واژگون شده، دفتر نقاشی خراب میشود و هیچ کس دیگر کیکهای اسفنجی را نمیخورد. یک کودک ۳ یا ۴ ساله که این مساله را خیلی بزرگ کرده، قهر یک بچه ۱۲ ساله و یا عصبانی شدن پدر یا مادر میتواند یک اتفاق ساده را آنقدر بزرگ کند که تا ساعتها ادامه یابد. به همین دلیل است که سیل تحقیقات اخیر درباره علم واقعی خوشبختی نظر ما را جلب کرد. اتفاقاتی مانند ریختن آبمیوه (و بدتر از آن) همیشه سر راهمان قرار دارند. ظاهراً چندان ربطی هم به خوشبختی واقعی خانواده ندارد. همان طور که تولستوی گفته است در واقع همه خانوادههای خوشبخت مثل هم هستند - حداقل در این مورد که عادتهای مشترکی دارند که آنها را در برابر بدبیاریهای بزرگ و کوچک واکسیناسیون میکند. خبر خوش برای بقیه ما هم این است که تقلید از آنها ما را نیز خوشبختتر میکند. در ادامه مطلبی در این باره به نقل از پارسه گرد میخوانید.
عادت خوشبختی: تشکر کنید - مهم نیست که برای چه چیزی باشد تحقیقات پی در پی به این نتیجه میرسند که ابراز قدردانی به طور منظم برای سلامت کلی ما مفید است: افرادی که به طور مرتب قدر دانی میکنند، در رسیدن به اهدافشان موفقتر بوده، خوش بینتر هستند و تمایل بیشتری به کمک به دیگران دارند. اما اگر خانوادهتان با چیزی مثل از دست دادن کار دست و پنجه نرم کند و احساس شود که چیزی برای قدرشناسی ندارند، چطور؟
دکتر رابرت امانز، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا و نویسنده کتاب تشکر! تمرین قدرشناسی چقدر میتواند شما را خوش حالتر کند میگوید: «وانمود کردن به این کار هیچ ایرادی ندارد. لازم نیست که آنی و طبیعی باشد. حقشناس باشید، خیلی زود آن را در خود حس خواهید کرد.»
این استراتژی بر اساس یک واقعیت روانشناسی معروف شکل گرفته است: ذهن انسان تمایل ندارد بر خلاف احساسش رفتار کند. به همین دلیل است که انجام تمرین ساده سعی برلبخند زدن در حال گفتن یک حرف بدجنسانه یا سعی بر اخم کردن در حال گفتن جمله «دوستت دارم» برای کودکتان سخت است. حالت چهره آنها تمایل دارد که با حرفهایشان همخوانی داشته باشد.
در مورد برخی از ما که ذاتاً تمایل داریم نیمه خالی لیوان را ببینیم، این واقعیت که ذهن ما تمایل دارد با اعمال ما همسو شود، در راه رسیدن به خوشبختی حمایتمان میکند. در طول هفته زمانی را صرف شناسایی چند چیز مثبت کرده و سپس از فردی که عامل آن بوده، از خودتان، از جهان یا خدای خود تشکر کنید. نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه الگوی خوبی برای کودکتان خواهید بود. دکتر امونز میگوید: «اگر بایستیم و صبر کنیم تا حسی ما را به حرکت در آورد، شاید هرگز حرکت نکنیم. اما اینکه تصمیم بگیریم قدر آنچه را که داریم، بداریم، چیزی است که همه ما میتوانیم آن را انجام دهیم.» در خانه فرزندان خود را تشویق کنید تا قدرشناسی از تمام خوبیهای زندگی و تمام خوبیهای دیگران را در خودشان به یک عادت تبدیل کنند. برای مثال برای کمک به داشتن یک تمرین سنجیده و منظم هر ماه از آنها بخواهید به افرادی که به آنها لطف داشته، کمکشان کردهاند یا رفتار سخاوتمندانهای نسبت به آنها داشتهاند، نامهای تشکر آمیز ارسال کنند. اینها را به جای یک کار تبدیل به تفریحی خلاقانه کنید. برای مثال از آنها بخواهید آنها را در قالب یک عکس، ویدئو یا طراحی ارسال
کنند. البته هر وقت با خانواده در کنار هم بودید، چه سر میز صبحانه، شام یا هنگام خواب یا حتی در اتومبیل، نعمتهایتان را بشمارید.
عادت خوشبختی: در انتخابهایتان به دنبال رضایت باشید این توصیه به نتیجه اصلی تحقیق درباره خوشبختی مربوط میشود: مهم است یاد بگیریم که از نتایج تصمیماتمان راضی باشیم. معلم پیش دبستانی فرزندانم وقتی دخترها را به خانه فرستاد، از آنها خواست که در راه با خودشان این جمله را که ذکر قوی و موثری واقع شد، تکرار کنند: «شما آن چیزی را به دست میآورید که انتخاب کردهاید پس به این خاطر عصبانی نباشید.» بری شوارتز (Barry Schwartz) استاد روانشناسی در دانشکده سوارتمور پنسیلوانیا و نویسنده کتاب «تناقض انتخابها» (The Paradox of Choice) میگوید: «هرگز مادری را ندیدهام که بگوید فقط چیزی را میخواهد که از نظر بچههایش به قدر کافی خوب است. اما اگر به خوشبختی میاندیشید، باید درست همین را نشانه بگیرید.»
تحقیق شوارتز نشان میدهد که داشتن گزینههای متعدد و خواستن بهترین گزینه در میان آنها برای بسیاری از مردم به جای آنکه حاصلی داشته باشد، رنج بیشتری را به همراه خواهد داشت. شوارتز این افراد را بیشینه خواه (Maximizer) مینامد. همه ما آنها را میشناسیم: اینها افرادی هستند که نمیتوانند از بالکن هتل کنار ساحل لذت ببرند، چون کمی آن طرفتر بالکن بهتری را دیدهاند. در واقع افراد بیشینه خواه، شاید هرگز برای اینکه کنار ساحل بروند، از آن بالکن پایین نیایند. آنقدر غرق در انتخاب بهترین گزینه هستند که سرانجام ذهنشان از کار میافتد، یعنی نمیتوانند تصمیم بگیرند که آیا بالکن رو به استخر را انتخاب کنند یا بالکن رو به ساحل را. در مقابل افرادی وجود دارند که شوارتز آنها را قانع (satisficer) مینامد: یعنی فردی که کاملاً از بالکنش راضی است، به آنجا میرود، در آنجا مینشیند و از منظره آن لذت میبرد. او میداند که هتلی را با این نرخ انتخاب کرده است و از این حقیقت راضی است که چند روز کوتاه را در آنجا سپری خواهد کرد.
تحقیق شوارتز اکیداً توصیه میکند که اگر خواهان خوشبختی هستید، سعی کنید قانع باشید و به کودکتان هم بیاموزید که قانع باشد. شوارتز پدر دو فرزند که پدر بزرگ هم هست، میگوید: «درسهای صریح اهمیت چندانی ندارند. بیشتر کودکان فقط با حرف زدن درباره اینکه چطور باید رفتار کنند، آن رفتار را نمیآموزند. مهمترین نکته این است که این رفتار را برای کودکتان الگوسازی کنید.»
شوارتز میگوید به لحاظ عملی قانع بودن یعنی تمرین سنجیده رضایت شخصی و عمومی از تصمیمات خود و همچنین سرزنش نکردن خودتان به خاطر آن تصمیمات و مقایسه نکردن خود با دیگران. شاید ذاتاً این طور نباشید یا شاید همیشه هم موفق نشوید، ولی نیمی از پیروزیتان بستگی به سعی شما دارد. اگر احساس میکنید که درونتان آشفته است، پیاده روی کنید، کتاب بخوانید، یا هرکاری که تمرکز را به ذهنتان بازگرداند. تدبیر اثبات شده دیگری برای کاهش احتمال نارضایتی و پشیمانی، محدود کردن گزینههای خانوادهتان است. این کار کمک میکند تا از تلاش همیشگی و بینتیجه برای انتخاب بهترین گزینه اجتناب کنید.
نیک مانهارت، پدر ۴ فرزند زیر ۶ سال میگوید او و همسرش کارولین برای خوردن بستنی و تصمیم گیری درباره اینکه به کدام استخر بروند همیشه به کودکانشان فهرستی از گزینهها را میدهند. اوماها (Omaha) میگوید: «ما با این کار میخواهیم مفهوم رضایت از آنچه که موجود است را در آنها تقویت کنیم. فرزند ۶ سالهام کیک میخورد و بعد از آن بستنی و بعد هر دو آنها را، اما باز هم راضی نبود. پیشنهاد گزینههای کمتر، هر تجربهای را خاصتر کرده و در آخر رضایت بیشتری را به همراه دارد.»
عادت خوشبختی: خودتان را در لحظه غرق کنید بسیار خوب، لازم نیست هر لحظه باشد. اما تحقیقات نشان میدهند که افراد خوشبخت به لحظات شاد فکر میکنند: لحظات شادی که اکنون دارند، در گذشته داشتهاند یا حتی لحظات شادی که احتمالاً در آینده خواهند داشت.
دکتر فرد براینت (Fred Bryant)، استاد دانشگاه روانشناسی دانشگاه لویال شیکاگو و یکی از نویسندگان کتاب لذت بردن: مدل جدید تجربه مثبت (Savoring: A New Model of Positive Experience) میگوید: «چالش بزرگی است. بزرگسالان دائم غرق در چیزهای منفی هستند.» اما میتوان به کودکان آموخت که نیمه پر هر چیزی را ببینند، حتی اگر خبر بدی به همراه داشته باشد. چگونه؟ از طریق تصمیم قاطعانه برای توجه کردن به چیزهای خوب. برای مثال، وقتی روزتان را برای کودکتان تعریف میکنید، این داستان را حول و حوش چیزهای جالب قالب بندی کنید. نه به این معنا که از نقاط منفی آن چشم پوشی کنید. اما در عوض میتوانید برایش توضیح دهید که چگونه با آنها برخورد کرید و سعی کردید که آنها را از همه لحاظ در نظر بگیرید.
میتوانید مرتب وقت بگذارید و به کودکتان چیزهای خوبی که در گذشته اتفاق افتادند و آنچه را که ممکن است در آینده روی دهد، یادآوری کنید.
شانون ریبولدو (Shannon Rebolledo) مادر ۳ فرزند زیر ۵ سال میگوید: «هر شب قبل از اینکه به رختخواب برویم، درباره آنچه که میخواهیم در خواب بینیم صحبت میکنیم. معمولاً نتیجه این میشود که خوابهایمان درباره چیزی باشد که بچهها در طول روز دوست داشتند.»
لذت بردن از گذشته به ایجاد احساس خوشبختی کمک میکند. زیرا به شما اجازه میدهد که شیره یک رویداد خاص را بیرون بکشید. تحقیقات نشان میدهد که در طول این خاطره پردازیها، مغز در واقع لذت اصلی آن موقع را دوباره تجربه کند. سوزی رولاندر (Susie Rolander) مادر ۳ دختر زیر ۸ ساله در نیویورک سیتی هر شب در دعای شکر گزاری به خانواده ملحق میشود. نوبت به خودش که میرسد همواره در دعایش از مادر مرحومش نیز یاد میکند. «دخترها او را ندیدهاند، اما فکر کردن به او به این شیوه مرا شادتر میکند، زیرا دعا او را وارد زندگی هر روزمان میکند.»
براینت میگوید: «بزرگسالان زیادی هستند که به گذشته، به چیزهایی که برای همیشه از دست دادهاند، فکر نمیکنند چون از این میترسند که یادآروی آن ناراحتشان کند. اما میتوانیم به فرزاندانمان بیاموزیم که میتوانیم لحظاتی را که برایمان ارزشمند بودند به یاد بیاوریم و با این کار دوباره از آن لحظات لذت ببریم.»
عادت خوشبختی: انتشار لذت ممکن است کودکتان مدام شما را به خاطر چیزهایی که میخواهد به ستوه آورد. اما تحقیقات همواره ثابت کرده است که داشتن همه چیزهایی که میخواهیم خوشبختی نمیآورد. در واقع تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که وقتی افراد چیزهای دلخواهشان را به صورت پراکنده به دست میآورند، خوشحالی بیشتری را نسبت کسانی که تمامی خواستههایشان فراهم میشود، تجربه میکنند. دستیابی گهگاه به موارد دلخواه به طور ناخودآگاه تضادی میان رسیدن به برخی از خواستهها و دست نیافتن به برخی دیگر را ایجاد میکنند که تمامی ما به آن نیاز داریم تا موفقیت و خوشبختی خود را بهتر درک کنیم.
مانهارت میگوید: «برای مثال اگر در کالیفرنیا باشید یک روز آفتابی با هوای ۲۱ درجه سانتیگراد (۷۰F) برایتان مطلوب نیست. اما بعد از آن اگر به نبراسکا باز گردید و هوا صفر درجه [فارنهایت] (-۱۷C) و ابری باشد، قدر هوای کالیفرنیا را میدانید.»
در خانواده در صورتی که وقایع مورد علاقه هر چند وقت یک بار صورت بگیرند، توجه آنها را جلب کرده و تضادی (بین دستیابی به خواستهها و دست نیافتن به آنها) ایجاد میکند که طبق تحقیق براینت خوشبختی واقعی را برایمان به ارمغان میآورد.
این خبر خوشی است برای والدینی که از ناراحتی تمام شب را بیدا میمانند چون نتوانستهاند شلوارهای لیای را که کودکانشان میخواستند، تهیه کنند یا آنها را به آن اردوی تابستانی گران قیمتی بفرستند.
براینت میگوید: «حتی اگر بتوانید تمام چیزهایی که خانوادهتان میخواهند، برایشان تهیه کنید، هر چیز جدیدی که میخرند در نظرشان خیلی کوچک جلوه میکند. اما برای کسی که هیچ چیزی ندارد، کوچکترین چیز بسیار جالب خواهد بود.»
عادت خوشبختی: به اطرافیان خود توجه کنید در عصر اقتصادی که خیلیها تلاش میکنند که گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند، خیلی زود ذهن ما به این سمت کشیده میشود که ثروت یا موفقیت بیشتر کلید لذت بیشتر است. بنابراین شاید برای این یادآوری هیچ زمانی بهتر از حال نباشد که تمامی مطالعات در این خصوص نشان میدهند که رکن اصلی و پایدار زندگی افراد بسیار خوشبخت داشتن روابط صمیمانه شخصی است و تمام.
گرگ ایستربروک (Gregg Easterbrook) پدر ۳ فرزند و نویسنده کتاب تضاد پیشرفت: چرا با وجود بهتر شدن زندگی مردم احساس بدتری میکنند، میگوید: «انسانها برای با هم بودن خلق شدهاند. ۹۰ درصد زندگی داشتن روابط خوب و حمایتی است.»
در مقابل، نارضایتی زمانی ایجاد میشود که مردم به چیزهایی که به غلط تصور میکنند برایشان خوشبختی میآورند، چیزهایی مانند جایزه، پول و حتی تحصیل اجازه میدهند زمانی را که باید با عزیزانشان سپری کنند و به دیگران کمک کنند، از آنها بگیرند.
کودکان اغلب با گوشه کنایههایشان این حقیقت ساده را به شما یادآوری میکنند. رائف (Raef) پسر ۵ ساله ربولدو (Rebolledo) اخیراً به او گفت که بیصبرانه منتظر است که به کنار ساحل بروند. اما چیزی که او خیلی مشتاق آن بود شنهای کنار ساحل یا موج سواری نبود حقیقت این بود که نه ربولدو و نه همسرش موبایلشان را به کنار ساحل نمیبرند. مادرش میگوید: «تنها چیزی که او واقعاً میخواست این بود که فقط با ما باشد.»
دیدگاه تان را بنویسید