سه روایت معتبر از سیره امام محمدباقر علیه‌السلام

کد خبر: 565324

هفتم ماه ذی‌الحجه مصادف با شهادت امام محمدباقرعلیه‌السلام است. امامی که در سن چهار سالگی در کربلا حضور داشتند و شاهد شهادت مظلومانه جدشان بودند. ایشان حدود نوزده سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.

سه روایت معتبر از سیره امام محمدباقر علیه‌السلام
سرویس سبک‌زندگی فردا: هفتم ماه ذی‌الحجه مصادف با شهادت امام محمدباقرعلیه‌السلام است. امامی که در سن چهار سالگی در کربلا حضور داشتند و شاهد شهادت مظلومانه جدشان بودند. ایشان حدود نوزده سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند. حضرت در دوران امامت خود جنبش علمی وسیعی را پدید آوردند که این جنبش در دوران فرزندشان امام صادق علیه‌اسلام به اوج خود رسید. گرچه دوران امامت ایشان از نظر سیاسی برابر با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود اما به دلیل شرایط خاص آن زمان ایشان از نظر سیاسی در انزوا بودند و اعتراض‌های ایشان برای سرنگونی رژیم بنی‌امیه به جایی نرسید.
لقب ایشان باقرالعلوم بود. در حدیث معروفی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله به جابربن انصاری فرمودند:«تو مردى از [ خاندان] مرا درك خواهى كرد كه نامش نام من و رفتار و كردارش، رفتار و كردار من است و دانش را تا ژرفايش مى‌شكافد.»(۱)
سه روایت معتبر از سیره امام محمدباقر علیه‌السلام
سه روایت معتبر از سیره امام محمدباقر علیه‌السلام
حلم امام
عده‌ای نزد امام باقر علیه‌السلام رسیدند و دیدند که ایشان به خاطر بیماری یکی از فرزندان خود، بسیار اندوهگین هستند. با خود گفتند:«اگر فرزند امام از دنیا برود، می‌ترسیم حال امام را آن گونه ببینیم که نباید.» مدتی نگذشت که صدای شیون از خانه بلند شد و فرزند امام از دنیا رفت. در آن لحظه بود که امام نزد ایشان آمدند در حالی که رنگ شادی بر چهره ایشان نشسته بود و دیگر اثری از ناراحتی بر چهره ایشان نبود. حاضرین گفتند:«فدايت شويم ما ترس آن داشتيم كه با مرگ فرزند حالتى پيدا كنيد كه ما هم به خاطر اندوه شما غمگين شويم.» امام در جواب ایشان فرمودند:«ما مى‌خواهيم كسى را كه دوست داريم به سلامت باشد و ما راحت باشيم اما وقتى امر الهى فرا رسد تسليم اراده خداوند هستيم.»(۲)
مناظره امام باقر علیه‌السلام با خوارج
عبدالله بن نافع از خوارجی بود که به گفته خودش اگر می دانست در شرق و غرب زمین کسی هست که حاضر به بحث با او بر سر حقانیت امام علی علیه‌اسلام در جنگ نهروان است به آن جا تا با او مناظره کند. او برای خود پیروانی داشت که با امام علی علیه‌السلام به خاطر کشتن خوارج دشمن بود.
روزی عبدالله با بزرگان خوارج به مدینه نزد امام باقر علیه‌السلام آمدند تا با ایشان مناظره کنند. وقتی امام با خبر شدند که او برای مناظره نزد ایشان آمده به غلام‌شان فرمودند:«برو بارش را پایین بیاور و بگو فردا به ملاقات من بیاید.»
فردای آن روز عبدالله بن نافع با بزرگان خوارج نزد امام آمدند. امام به همراه فرزندان مهاجر و انصار در آن مجلس حاضر شدند و پس از حمد خدا و صلوات بر پیامبر خدا فرمودند:«حمد خدا را كه ما را به نبوتش گرامى داشت و به ولایت مخصوص فرمود. اى فرزندان مهاجر و انصار هر كه منقبتى و فضیلتى از على بن ابى طالب صلوات الله علیه مى‏داند بگوید.» آنها یکی یکی برخاسته و از مناقب امام علی علیه‌اسلام گفتند. عبدالله بن نافع گفت:«من هم این مناقب را مى‏دانم ولى على (نعوذ بالله) وقتى كه جریان حكمیت را قبول كرد كافر شد!» امام در جواب او روایت خیبر را خواندند که حضرت رسول برای فتح خیبر و پس از ناکام ماندن فرماندهان دیگر، از جمله ابوبکر و عمر، درباره امام علی علیه‌اسلام فرموده بودند:«به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که او خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را، کسی که بر دشمن یورش می برد و از او نمی‌گریزد، باز نمی‌گردد مگر آنکه خداوند پیروزی را با دستاش محقق می‌سازد.» سپس فرمودند:«درباره این حدیث چه می‌گویی؟» عبدالله گفت:«راست است و شكى در آن نیست ولیكن على بعد از جریان‌های عصر معاویه از ماجرای حكمین كافر شد و من به ایمان او قبل از جریان جنگ صفین كاری ندارم.»

امام فرمود:«مادرت به عزایت بنشیند بگو ببینم روزى كه خدا على علیه‌السلام را دوست داشت مى‏دانست كه اهل نهروان را خواهد كشت یا نه؟ اگر بگویی نه قطعا کافر شده‌ای.» عبدالله گفت:«خداوند می‌دانست.» امام فرمودند:«آیا خداوند علی را به خاطر اطاعتش دوست می‌داشت یا به خاطر گناهش؟» عبدالله گفت:«معلوم است كه به خاطر اطاعتش دوست می‌داشت.» امام فرمود:«پس برخیز در حالى كه مغلوب شده‏اى.» (چرا که اقرار کردی که خداوند علی علیه‌السلام را به خاطر اینکه می‌دانست تا آخر عمل اعمال نیک انجام می‌دهد، دوست داشت.) عبدالله برخواست در حالی که می‌گفت:«... خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.»(۳) سخاوت و بخشش امام امام باقر علیه‌السلام با اینکه از نظر معیشتی در وضعیت متوسطی قرار داشتند، هرگز دست رد به سینه هیچ نیازمندی نزدند. ایشان به یاران خود توصیه می‌فرمودند:«وقتی نیازمندان به شما رو می‌آورند و یا شما می‌خواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نام‌ها و عناوین را درباره آنان به کارگیرید و با عناوین و اوصاف زشت و بی ارزش و با بی احترامی با ایشان برخورد نکنید.»

همچنین از دوستان و اقوام ایشان نقل شده که وقتی به ملاقات امام می‌رفتند، ایشان با هدایا و پوشاک از آنها استقبال می‌کردند و برای اینکه آنها احساس شرم نکنند و گمان نبرند که با دریافت آن هدایا، زندگی بر امام سخت خواهد گذشت، می‌فرمودند:«اینها را از قبل برای شما تدارک دیده بودم.»(۴)
اوصاف شیعیان واقعی
امام باقر علیه‌السلام در حدیثی شیعیان واقعی را توصیف می‌کنند. حدیثی که بازخوانی آن به ما کمک خواهد کرد تا خصوصیات شیعه واقعی را بهتر بشناسیم. ایشان به میّسر فرمودند:«آنها دژهای محکم و سینه‌های امانتدار و صاحبان عقل‌های وزین و متین هستند، شایعه پراکنی نمی‌کنند و اَسرار را فاش نمی‌کنند و آدمی خشک و خشن و ریاکار هم نیستند، راهبان شب و شب زنده داران و شیران روزند.»(۵)
هدیه‌ای از جانب خدا
حضرت آزمایش خداوند برای بندگانش را هدیه‌ای از جانب خداوند و پرهیزی برای بیماران دنیا می‌دانند:«خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار می‌دهد، چنانکه سفر کرده‌ای برای خانواده خود هديه می‌فرستد و او را از دنيا پرهيز می‌دهد، چنانکه طبيب مريض را پرهيز می‌دهد.»(۶)
عبادت خالصانه
ایشان حقیقت عبادت و بندگی را در گرو قطع امید از دیگران می‌دانند:«بنده‌ای به حقیقت عبادت، آن‌گونه كه حق عبادت اوست، نمی‌رسد، مگر آنكه از همه قطع امید كند ـ و تنها امیدش خدای یكتا باشد ـ در چنین حالتی خداوند گوید: «این عمل خالصانه برای من است» و آن را مورد قبول و عنایت خود قرار می‌دهد.»(۷)
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش (۸)

امام باقر علیه‌السلام در روز هفتم ذی‌الحجه سال ۱۱۴ هجری قمری توسط خلیفه ستمگر اموی (هشام)، در سن ۵۷ سالگی مسموم و به شهادت رسیدند. پیکر مطهر ایشان را در قبرستان بقیع و در کنار پدر بزرگوارشان به خاک سپردند. پی‌نوشت: ۱-بحار الأنوار ۴۶ / ۲۲۵ / ۵ ۲-وسائل الشيعه ، ج ۱۲، ص ۱۳۵ ۳-روضه كافى ص ۳۴۹، حدیث ۵۴۸ ۴-بحار الأنوار ۴۶/۲۸۷، کشف الغمة ۲/ ۳۳۴ ۵-بحار الأنوار، ج ۶۵، ص ۱۸۰ ۶-بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج ۷۵، ص ۱۸۰ ۷-بحارالانوار، ج۶۷، ص۱۱۱ ۸-شاعر سید رضا موید

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت