فلسفه طرح ایده گفت و گوی ملی چه بود؟/ پروژه‌ای برای عبور از روحانی یا حل مشکلات مردم؟

کد خبر: 795432

بیش از دو سال است که نخبگان و رسانه های جبهه اصلاحات مساله ای را با عنوان «گفت وگوی ملی» طرح کردند و در نیمه دوم سال ۹۶ بر حجم افراد و رسانه هایی که بدان می پردازند، افزوده شد. اعضای حزب کارگزاران این ایده را مطرح کردند و سپس به جریان اصلاحات سرایت کرد. علت اصلی طرح این موضوع چیست؟

فلسفه طرح ایده گفت و گوی ملی چه بود؟/ پروژه‌ای برای عبور از روحانی یا حل مشکلات مردم؟

سرویس سیاسی فردا: ‏در ادامه پروژه بازگشت بدون توبه جریان فتنه به سپهر سیاسی کشور اسحاق جهانگیری در آستانه سال نو در صفحه شخصی هود در توتیتر نوشت: «يكي از چالش هاي پيش روي كشور ‎گسست اجتماعي است. نبايد بگذاريم ‎شكاف و ‎اختلاف بين نيروهاي سياسي نظام ادامه پيدا كند. ما نيازمند ‎انسجام، ‎همدلي و ‎وحدت در داخل كشور هستيم كه ساز و كار آن هم ‎گفتگوي ملي است.» جهانگیری در حالی مدعی ضرورت گفتگوی ملی شده است که در جریان حضور نمایشیش در انتخابات۹۶ یکی از کارکردهایش تعمیق شکاف و لولونمایی از اصول‌گرایان بود.

بیشتر بخوانید: براندازان در هدف و اصلاح‌ طلبان در روش

فلسفه طرح ایده گفت و گوی ملی چه بود؟

عبدالله گنجی در شماره نوروزی هفته‌نامه مثلث در مطلبی به نقد پروژه گفتمان ملی پرداخته و نوشت:

بیش از دو سال است که نخبگان و رسانه های جبهه اصلاحات مساله ای را با عنوان «گفت وگوی ملی» طرح کردند و در نیمه دوم سال ۹۶ بر حجم افراد و رسانه هایی که بدان می پردازند، افزوده شد. اعضای حزب کارگزاران این ایده را مطرح کردند و سپس به جریان اصلاحات سرایت کرد. علت اصلی طرح این موضوع چیست؟ اصولا مفهوم «ملی» در طرح این ایده ناظر بر حل کدام مساله کشور است؟ آیا مسائل کشور این ضرورت را تجویز کرده است یا مشکلات جریان؟ طراحان نگران نظامند یا نگران جایگاه سیاسی خود در چشم انداز آینده؟ ..

اینجا بخوانید: پروژه اصلاح‌طلبان برای تطهیر چهره فتنه‌گران

وقتی سخن از گفت وگوی ملی به میان می آید، مفهوم جهانی و عرفی آن بحران را گوشزد می کند و طرح آن با هدف دست به دست هم دادن نیروهای متعارض و درون و برون حاکمیت برای حل مساله است. حال سوال این است که نیروهای طرح کننده درون حاکمیت هستند یا بيرون أن؟ آیا می توان به گفت وگوهای نیروهای درون یک حاکمیت واژه «ملی» را اطلاق کرد؟ اگر نیاز به گفت وگوی ملی را مفروض بگیریم باید بپذیریم در درون حاکمیت با اختلاف سلیقه مواجه نیستیم که با اختلاف ماهیتی هویتی و معرفتی مواجه هستیم و این اختلاف آنقدرماهوی است که اصل حاکمیت و کیان ملی را به خطر انداخته‌است. آیا اینگونه است؟

تامل دیگری که در طرح مساله گفت وگوی ملی وجود دارد این است که آیا طرف های ناهمسو در ایران بر سر مسائل ملی اختلاف دارند؟ یعنی ارکان ملی کشور و نظام در حال تهدید هستند. مسائل ملی یک کشور علاوه بر بحران های طبیعی بزرگ نظیر سیل و زلزله در سه حوزه دیگر قابل بازشماری است که عبارتند از: ۱- تهدید استقلال سیاسی ۲- تهدید تمامیت ارضی و ۳- خدشه به وحدت ملی.

آیا بین این سه گزاره در ایران اختلاف است؟ قطعا هیچ یک از ایرانیان بر حفظ این سه مقوله اختلاف ندارند، پس مساله ملی که قابل گفت وگو باشد نداریم. البته طراحان مساله به موضوع خاصی اشاره نمی کنند اما عنصر زمان چنین تجویز می کند که طراحان نیازی را می بینند که ریشه در حوادث سال ۱۳۸۸ دارد، چرا که اگر به مسائلی مانند کارآمدی و معیشت و اشتغال مسائل اصلی کشور) مربوط می شد، دولت و مجلس اکنون در اختیار طراحان گفت وگوی ملی است و می توانند ایده های خود را به این دو قوه بدهند. چرا که این مسائل باید توسط جریان مستقر در قدرت حل شود و جریان خارج از قدرت نمی تواند با طرحی به نام گفت وگوی ملی، اشتغال، بیکاری و رکود را حل کند.

در حقیقت داستان این است که اصلاح طلبان بعد از فتنه ۱۳۸۸ سرپل خود در نظم را از دست داده اند و با حرکت پشت سر روحانی احساس منزلت نمی کنند، بنابراین دنبال اتصال مستقیم خود به نظام هستند و به رغم حرکتهای ضدانقلابی غضنفرها، تلاش کرده اند کمتر از مشی گذشته خود پیروی کنند. ایده گفت وگوی ملی از سوی آنان را باید با هدف بازگشت بدون توضیح و عذرخواهی قلمداد کرد، زیرا هنوز به سوال های اساسی نظام که چرا آگاهانه طرح دروغین تقلب را کلید زدید و چرا از شعارهای ساختارشکن آن روزهای تهران - به رغم خواست رهبری - ابراز برائت نکرده و پاسخ نداده اند؟ پاسخ به این دو سوال به خودی خود یا ایده گفت وگوی ملی را میسر می کند یا به سوءظن‌ها و سوء تفاهم ها پایان می دهد و نیاز به گفت وگوی ملی به صورت طبیعی منتفی می شود.

حقیقت این است که در جریان عمده کشور از اختلاف سلیقه عبور کرده اند و از دو آبشخور معرفتی سیراب می شوند؛ یکی به اسلام ذاتی و جوهری تاکید می کند و دیگری بر معرفت نسبی، سیال و جوهرستیز استوار است و بر مردم سالاری منهای دین (یا دین تزئینی) اصرار دارد. طراحان اصلی این ایده - یعنی حزب کارگزاران - رسما اعلام می کنند ما ليبرال هستیم، در حالی که امام با صراحت می فرمود: «تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال ها بیفتد.» پس اکنون آنها برخلاف ایده صریح امام در حکومت و قدرت هستند و معنی آن عدول علنی و صریح از راهبردهای امام است.

حال باید پرسید کسانی که خود را فراسوی امام قرار داده اند بر سر کدام مساله می خواهند گفت وگو کنند؟ احمد پورنجاتی از اعضای حزب مشارکت معتقد است عناصر محوری جبهه اصلاحات اکنون «سوژه های امنیتی» نظام هستند، بنابراین گام اول دوری از این اتهام، اعتمادسازی است و اعتمادسازی نیز در انطباق خود با جامعیت اندیشه سیاسی امام ممکن است. البته در نقطه مقابل که ایده گفت وگو را طرح نکرده سوالهای جدی تری وجود دارد. اگر طراحان فعلی منفعلانه و از باب نیاز به موضوع وارد شده اند طرف مقابل در موضع هجوم است که چرا غرب و رسانه های آن از شما در انتخابات حمایت می کنند؟ چرا شما به هر نهادی حمله می کنید از سوی غرب تحریم می شود؟ چرا شما در رسانه هایتان چهره غرب را بسیار معمارانه بزک می کنید؟ نسبت شما با سیاستهای کلی نظام چیست؟ و برای کدام یک از مشکلات کشور خود را در معرض پرسش قرار میدهید؟ آن همه کتاب و مقاله را که در ترویج سکولاریسم مشروطه خواهی، جمهوریخواهی و ... نوشته اید چگونه روی میز گفت وگوی ملی قرار خواهید دادو... اعتمادسازی نسبت به سوالات گذشته به مثابه گفت وگوی ملی است، این مسیر را بشناسید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت