برخی مدیران فرهنگی ما کوتوله‌ پرورند

کد خبر: 435360

رضا مهدوی گفت: اغلب مدیران ما معمولا دوست ندارند کسی باهوش‌تر و توانا تر از خودشان در کنارشان باشد و همیشه کنار دستی خود را کوچک‌تر از خود انتخاب می‌کنند و این‌چنین کوتوله‌پروری رایج می‌شود.

رضا مهدوی نوازنده و معلم سنتور، پژوهشگر، منتقد و مؤلف و هنرآموخته موسیقی در مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران نزد اسفندیار قره‌باغی، وارطان ساهاکیان، محمدعلی بهارلو، کریم صالح عظیمی, حسین ملک، رضا شفیعیان، مسعود شناسا، رؤیا حلاج، پرویز مشکانیان، فرامرز پایور و مجید کیانی،‌ پایه‌گذار و مدرس هنرستان موسیقی حوزه هنری و ۱۰ سال مدیر بخش موسیقی دانشگاه سوره است. از اولین ورودی‌های دانشجویی دانشگاه امام حسین(ع) دهة شصت و ۱۰ سال مدیر کل مرکز موسیقی حوزه هنری بود. طراح و مجری برنامه‌های پژوهشی آموزشی از ۱۳۶۸ در کشور بوده و از ۱۳۷۰ تاکنون کارشناس مجری برنامه‌های موسیقایی صدا و سیما را عهده‌دار است و اکنون سردبیر ماهنامه و کتاب فصل مقام موسیقایی است و مدرس دانشگاه فرهنگیان است. او برگزیده دریافت نشان هنر انقلاب در دوره اول سی سال خلق آثار فاخر روز هنر انقلاب اسلامی است. با او درباره اوضاع احوال این روزهای مدیریت موسیقی کشور به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم، که در ادامه می‌خوانید. *از آنجایی که شما سال‌ها تجربه مدیریت در حوزه موسیقی را دارید؛ اگر موافق باشید راجع به مهمترین اقدام معاونت هنری ارشاد در دولت یازدهم یعنی راه‌اندازی مجدد ارکسترها صحبت کنیم. ارزیابی شما از عملکرد ارکسترهای بزرگ ایران از جمله ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی و مدیریت جدید علی رهبری چیست؟ بطور کلی ارکستر سمفونیک تهران از اهمیت بالایی برخودار و بالطبع فراز و نشیب های زیادی داشته و اکثر اهل فن معتقدند که زمان فرهاد مشکات همواره اوضاع بهتر بود. بعد از انقلاب چه در زمان حشمت سنجری یا فریدون ناصری و رهبرانی که بصورت مهمان آمدند و رفتند مثل دوره ایرج صهبایی، لوریس چکناواریان، نادر مرتضی‌پور تا منوچهر صهبایی تا خود آقای الکساندر رهبری، کماکان افت و خیز داشته و واقعیت این است تا زمانی که از جانب دولت حمایت نشود فراز و فرود ادامه خواهد داشت. مثلا‌ً در مقطعی بودجه‌ای تزریق و باعث رشد می‌شود و بعد دوباره قطع می‌شود و بدین صورت ارکسترها همواره در ایران بی‌ثبات می‌مانند. ارکستر ملی هم الگوبرداری از ارکستر گلهای مرحوم پیرنیا بود و البته در نوع خود لازم است. باید چارة اصلی را در برنامه‌های سالیانه و تعامل‌بخش دولتی و خصوصی جستجو کرد. *همان‌طور که اطلاع دارید، علی رهبری به یکباره به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران معرفی شد و پیش از این از چهره‌هایی چون منوچهر صهبایی و شهرداد روحانی به عنوان گزینه‌های این سمت، یاد می‌شد، نظرتان در این باره چیست؟ آیا علی رهبری گزینه مناسبی بود؟‌ علی رهبری شخصیتی بین‌المللی است و عالم و دانشمند. نه اینکه منوچهر صهبایی نبود بلکه تعدادی از موزیسین‌ها مشکلاتی با وی داشتند و دفتر موسیقی و ارشاد هم تمایل قوی به ایشان نداشتند و یکسال هم بدون مواجب از او بهره جستند و با او سیاست کردند! در دوره آقای شاه‌آبادی (که ایشان مشورت می گرفت اما برعکس عمل می کرد) دو سال صادقانه خدمت کرد و کارهای خوبی ارائه داد. بالاخره همه انسان‌ها خوبی‌ها و کاستی‌‌هایی دارند. نهایتاً سیستم تصمیم گرفت علی رهبری را پس از رفع موانع و مشکلات ورود به کشور بیاورد و نکته مهم اینجاست که رهبری تا الان ارکستر را به خوبی برنامه‌ریزی و هدایت کرده اما زمانی می‌تواند موفق شود که آهنگسازان ایرانی را جدی‌تر بگیرد نه اینکه بیایند لیست ۶۴ نفری بدهند که آخرین نفرش یکی از بزرگان موسیقی پروفسور هرمز فرهت باشد. علی رهبری با تمام وجود دارد کار می‌کند اما همین دست مسائل حاشیه‌آور و مشکل‌ساز خواهد شد و بهتر است هوشمندانه تر رفتار کند. همانطوری که در مورد یکی شدن ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی بی‌تدبیری ‌شد و به لحاظ فنی و ساختار مدیریتی اشکال داشت و دلخوری هم برای فرهاد فخرالدینی به وجود آورد و منتقدان هم ابراز نارضایتی کردند. الان ارکستر سازهای ملی به رهبری اسماعیل تهرانی جایگزین ارکستر رودکی به سرپرستی جلیل عندلیبی فعالیت خوبی را آغاز کرده و به شرط دچار تکرار نشدن خوب پیش خواهند رفت. ارکستر سمفونیک هم فقط به سمفونی ۹ بتهوون ختم نشود و با رعایت استفاده از فرم‌ها و موتیف ها و فیگورهای مختلف با حضور موزیسین‌های جوان در کنار پیش‌کسوتان در چارچوب ارکسترها اگر جای بگیرند می‌توانیم دورنمای خوبی را متصور باشیم. سال‌ها پیش‌تر برای موسیقی ایرانی فقط یک منجی می‌خواستیم ولی شعبه های موسیقی زیاد شده و در سنتی و پاپ و کلاسیک منجی‌ها‌ می‌خواهیم. مثلا‌ً موسیقی پاپ ما یک نوع شبه پاپ مثل فیلمفارسی بر وزن آهنگفارسی و بیشتر شبیه مداحی است. *نظرتان راجع به واگذاری جشنواره موسیقی فجر به خانه موسیقی چیست؟‌ ‌خانه موسیقی زیر سایه وزارت ارشاد است و موسسه‌ای است که روز اول به اشتباه مثل یک شرکت در ارشاد ثبت شده و به راحتی می‌توانند آنرا منحل و اموال را مصادره کنند. در صورتی که انجمن صنفی موسیقی دانان ایران زیر نظر مرحوم فریدون رضاپور و یا همین اخیرا ثبت قانونی انجمن صنفی تولیدکنندگان آثار شنیداری در وزارت کشور حقیقی ترند. دولت‌ها به بخش خصوصی بها می‌دهند اما آزادی عمل و حمایت لازم را نمی‌دهند. شرکت‌ها و مؤسسات بازوهای دولتی هستند و تا الان اصل ۴۴ برای خصوصی سازی عملی نشده است و شاید بیست سال دیگر هم طول بکشد تا به این مهم برسند. به هر روی فرقی نمی کند جشنواره را چه کسی یا چه نهادی برگزار کند چراکه بودجه ها اندک و نگاه راهبردی عمیق نیست و با موسیقی همواره تفننی برخورد می شود. به هر حال علی رهبری شور خاصی در نوازنده‌ها ایجاد کرده و مردم را هم ترغیب کرده که اجراهای ارکستر سمفونیک را ببینند. اصولا‌ً در آغاز همه چیز خوب پیش می‌رود اما کم‌کم رها می‌شود. مدیریت راهبردی باید کلان نگر و همه جانبه با سمت و سوی درست این امور را نظارت دقیق کند. *این یک مشکل اساسی است که همه آنچه که در موسیقی می‌گذرد، زیر سایه دفتر موسیقی است و نهادهایی مانند صدا و سیما و به ویژه مرکز موسیقی حوزه هنری که در سال‌های گذشته فعالیت‌های قابل توجهی انجام ‌داد، هم‌اکنون شاهد انفعال آن هستیم.‌ ما نیازمند تولیدات انبوه در کشور هستیم و این نافی کیفیت نیست. بایستی بر حسب ضرورت زمان با واکنش سریع با تولیدات موضوعی پاتک زد. تولید شاخص توسعه و پیشرفت فرهنگی است. هر نهاد و سازمانی ویژگی‌های خاص خود را دارد. قبول ندارم که ما فقط باید نخبه‌گزینی کنیم و تولید را فقط به کارهای شاخص منحصر کنیم. تولید کار شاخص بیشتر برای الگو سازی و نمونه پردازیست. مثل آب که چاله را پیدا می‌کند ظرف و مظروف یکی می‌شوند و هنرمند جایگاه خود را می‌یابد و مردم نیز او را توجه می‌کنند. یک مدیریت آگاه و با تجربه ابتدای سال اعلام می‌کند این کار ویژه را داریم در کنار فراوانی دیگر تولیدات با زمینه سازی و برنامه‌ریزی درازمدت.‌ *در زمان مدیریت شما در مرکز موسیقی حوزه هنری این اتفاق افتاد؟ بله تا حد زیادی اینچنین بوده به تأیید موسیقی‌دانان و مجامع مختلف هنری و اعضای شورا که از نخبگان موسیقی بوده‌اند که بعد از استعفای بنده در تیر ۱۳۹۱ که در مهرماه پذیرفته شد، ۱۷۰ نفر از موسیقی‌دانان و هنرمندان برجسته طوماری را بدون اطلاع من نوشتند و امضا کردند و به رسانه‌ها سپردند، جالب اینکه بسیاری را نه با آنها کار کرده بودم و یا کسانی بودند که کارشان را در شورا به دلیل کمبود بودجه قبول نکرده بودیم ولی از کناره‌گیری بنده ناراحت بودند و ما را مورد لطف و تفقد خود قرار ‌دادند. در حوزه هنری اساس نگاه ما کار انقلابی بود و باید با توجه به فشارهای مختلف که دوست و دشمن منتقد هستند کار می کردیم. سالها صدا و سیما بدون ذکر نام حوزه آثار را پخش می‌کرد و بخاطر رسالتمان به این هم راضی بودیم و الان هم از پخش و فروش آثار دهه هشتاد متنوع ارزشی نیز درآمد به حساب حوزه می‌آید. یکی از اهداف من جذب حداکثری بود و اعتقاد دارم هنرمندی که در وطن می‌ماند و تلاش می‌کند و می‌گوید می‌خواهم برای مردمم فعالیت کنم باید حمایت شود. حوزه هنری باید جایی باشد برای همه که خودی شوند و برای مردم و نظام خدمت کنند یعنی کار در سطوح مختلف با ژانرهای مختلف و مبتنی بر بودجه‌ای که وجود دارد که نفع آن به تمامیت ارضی بیانجامد. *طبق آنچه که در لایجه بودجه مجلس آمده، مرکز موسیقی در سال ۹۴ نزدیک به ۳ میلیارد بودجه داشته است. بودجه شما در زمان فعالیتتان در حوزه، چقدر بود؟‌ اطلاع دقیقی از این رقمی که می‌فرمایید ندارم و بعید می‌دانم اینگونه هم باشد! در زمان من بودجه کم بود حدود ۳۰۰ میلیون تومان که اگر می‌دادیم به خوانندگان معروف پاپ دو اثر می‌شد بسازیم. در صورتیکه با این پول ۳۰ اثر تولید می‌کردم و از کمکهای غیردولتی و بیرونی از حوزه هم یاری می‌جستم. طی ۱۰ سال ۴۰۰ اثر، ۷۰ جلد کتاب و ۱۰ جشنواره و نشریه مفصل دانشگاهی مقام موسیقایی را تولید کردیم. و عموما نیمی از بودجه در قالب درآمد حاصل می‌شد. و اتفاقا ۸۰ ساعت عنوان اثر از هنرمندان و موسیقی‌دانانی چون حسام‌الدین سراج، محسن نفر، علیرضا افتخاری، پدرام درخشانی، بیژن بیژنی، فضل‌الله توکل، بابک شهرکی، فواد حجازی، مهیار شادروان، حمیدرضا گلشن، اردشیر صالح‌پور، محمد جواد ضرابیان و موسیقی‌های عاشورایی و اقوام ایرانی به آقای ارجمند داده شد. تخصص بنده در هزینه تولید قیمت تمام شده است. مثلا‌ً اگر اثر یا اجرایی با ۲۵ میلیون تولید می‌شد با ۵ میلیون انجام می‌دادیم ولی در بیرون عنوان نمی‌کردیم که رعایت حال هنرمند را کرده باشیم. مجموعه عوامل سود نمی‌گرفتند چون به برند حوزه هنری و سیستم تیم کاری ما اعتماد داشتند. حتی با تولید اثر با موسیقی مصطلح غلط زیرزمینی با ارشاد مشکل داشتیم. در صورتی که اینها به نظر من فقط تولیدات خانگی و خارج از تعریف زیرزمینی در غرب بود. آلبوم محتسب علیرضا عصار, آلبوم ۱۳ با محسن چاوشی یا به طور کلی پروژه سه محسن کار شد و ارشاد بالاخره با پنج سال تأخیر مجوز یکی از آلبوم ها را داد و الان چاووشی از گران‌ترین خوانندگان پاپ است. موضوع انحصاری مجوز از سوی مرکز موسیقی حوزه هنری با مسئولیت بنده بود که الان خوشبختانه حوزه از آن بهره می برد. حوزه هنری آخرین خاکریز هنر انقلاب است و یکی از وظایفش خط‌شکنی‌هاست. به طور کلی ۷۰% سفارش موضوع می‌دادیم و ۳۰% هم آثاری که از بیرون رجوع می‌شد و مبتنی بر سیاست حوزه بود منتشر می‌کردیم. * آیا نام پیروز ارجمند را برای مدیریت در مرکز موسیقی حوزه هنری شما مطرح کردید و نظرتان راجع به آقای نظری چیست؟‌ پیروز ارجمند یکی از هفت نفر پیشنهادی بنده برای جانشینی بود. از او خواستیم که برنامه‌های تولیدی را پیش ببرد که در جواب گفت مشغول تحصیل هستم ولی سعی می‌کنم کار را پیش ببرم و نه به حجم و سرعت شما. ایشان به دلیل بلندپروازی و گفتن چیزهایی که در واقعیت شکل نمی‌گیرد فضا را سخت کردند. از مهر ۹۱ تا اسفند ۹۲ در حوزه بودند و منتقدان و خبرگزاریها به نحوه فعالیت ایشان انتقادها داشتند و از من سؤال می‌کردند اما همواره سکوت اختیار می‌کردم. ولی در زمان مدیریتشان در ارشاد نقد داشتم. از سال ۶۵ در حوزه هنری مشغولم و خوشبختانه موسیقی در حوزه هنری را در مسیر خود و جایگاه ویژه‌ای ارتقا دادم. آقای دکتر فاضل نظری کلان‌نگر است و با هوشمندی در پیشبرد مسیر نوین حوزه هنری انقلاب اسلامی از افراد مختلف مشورت می‌گیرد. *نظر شما درباره فرزاد طالبی سرپرست دفتر موسیقی ارشاد چیست؟ شناخت دقیقی از ایشان ندارم. اما طی بررسی‌هایی که کردیم ایشان فردی از بطن وزارت ارشاد با سوابق مثبت و دارای برنامه هستند. در همین مدت اندک سرپرستی واضح و مبرهن است که اهل جنجال‌آفرینی و خودشیفتگی نیست و اتفاقا فردی با منطق و مشورت پذیر است. و بنده همچنان این اعتقاد را دارم در شرایط فعلی دفتر موسیقی که به گفته ارجمند یک مخروبه‌ای بود که از آقای میرزمانی تحویل گرفت و چنین چیزی خیلی هم واقعیت نداشت، آقای طالبی می‌توانند فضای آرام و دورنمای خوبی را در اصلاح امور موسیقی به جامعه هنری هدیه کنند. به ویژه در تبیین آیین‌نامه ها و بهینه سازی ساختارهای روبه پیشرفت در کلان-سیاست سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ . *برخی از منتقدان معتقدند صدا و سیما هم مانند حوزه هنری طی سالیان گذشته چندان موفق عمل نکرده است. شاید به خاطر همین نکته امروز شاهد رواج موسیقی‌های نا سالم در جامعه هستیم و متأسفانه شاید به جرات بتوان گفت که هیچ یک از نهادهای مسول فرهنگی، فرهنگ‌سازی در حوزه رسانه انجام نداده است. هیچ جا بهتر از آموزش و پرورش و رسانه ملی نمی‌تواند فرهنگ‌سازی کند. معتقدم اگر رادیو و تلویزیون به معنای واقعی درست عمل می‌کرد نیازی به نهادها و سازمانهای دیگر هنری ـ فرهنگی برای تولید اثر نبود. باید نمونه‌های موجه از هر ژانری بخصوص در تلویزیون پخش شود و درصد موسیقی سنتی در رسانه ملی بیشتر شود یعنی ۶۰ به ۴۰ که الان برعکس است. یک روز شاگردان علامه جعفری به ایشان می‌گویند سطح بالا صحبت می‌کنید و ما نمی‌فهمیم، ایشان در جواب می‌گویند شما سطحتان را بالا ببرید. این را ازین جهت عرض کردم که موزیسین را نباید وادار کرد خود را پایین بکشد مردم باید سطح خود را با موسیقی بالا ببرند و این کار را رسانه ملی بهتر می تواند به سرمنزل مقصود برساند. این رسانه برای عموم مردم بسیار باور پذیر است هرکسی پای تلویزیون می‌نشیند چه به نظام اعتقاد داشته و چه نداشته باشد برنامه‌ها را می‌بیند و می‌شنود و تا حدی می‌پذیرد و باور دارد رسانه ملی الگوساز است. *شاید به خاطر همین نکته باشد که غالب جامعه، موسیقی باکلام گوش می‌دهند و حتی فاخرترین آثار بی کلام از کمترین توجه برخوردارند. چون اساسا این آثار تریبونی برای شنیده شدن پیدا نمی‌کنند. ایران را سرزمین شعر می‌نامند که این هم خوب است و هم جای تامل دارد. در مغرب زمین فرهنگشان بیشتر موسیقایی است و مثل ما این گونه شعر ندارند و در زمینه موسیقی بی‌کلام خیلی رشد کرده‌اند. البته این بدین معنا نیست که ما موسیقی بی‌کلام خوب نداشته و نداریم. مشکل فعلی اینست که درصد تولید موسیقی بی‌کلام کم شده، مثلا یک آهنگساز بهترین اثر خود را برای اینکه بهتر دیده شود باکلام می کند و به خواننده‌ای مشهور می‌دهد که بیشتر مواقع اصالت و ذات موسیقی و تاثیرپذیری آن خنثی می‌شود. چرا که وجود کلام بسیاری از فاکتورها را پیش می‌کشد. موسیقی به دلیل انتزاعی و مجرد بودن بی‌واسطه ‌است و محدودیت ندارد و شما حتی اگر کاری بی‌کلام بسازید می‌توانید بعدا‌ً بر اساس ضرورت یا نیاز کلام و تصاویر گوناگون بر روی آن بگذارید. خیلی جاها موسیقی، شعر و شاعر را مطرح می‌کند و این یکی از قدرت ها و معجزه های موسیقی است. شعر بحق جایگاه والایی در کشور ما دارد اما همین جایگاه باید مدیریت شود طوری که به موسیقی و موسیقیدان لطمه نزند. نمونه‌های زیادی از موسیقی بی‌کلام داریم که مورد اقبال عموم قرار گرفته‌ نظیر موسیقی فیلم محمد رسول الله اثر موریس ژار، دلیران تنگستان اثر احمد پژمان، سربداران اثر فرهاد فخرالدینی، باران عشق‌ اثر ناصر چشم‌آذر و یا صدها نمونه دیگر در برنامه های رادیویی تکنوازان و همنوازان. و سخن آخر؟ مقام معظم رهبری بارها در صحبتهایشان فرموده‌اند که از نخبگان استفاده شود. ما در این زمینه نه نصیحت کم داریم نه دستور. چرا مسئولان و وزرای ما بندرت از نخبگان به عنوان مشاور و معاون استفاده می‌کنند؟! دلیل این است که حرف شنوی نداریم. اگر قانون هم شود باز هم مدیران باید طالب باشند چون بلدند چگونه برای عدم بهره‌گیری از آنها بهانه بیاورند و ماجرا را دور بزنند! این مشکل باز به مدیریت برمی‌گردد. اغلب مدیران ما معمولا دوست ندارند کسی باهوش‌تر و توانا تر از خودشان در کنارشان باشد و همیشه کنار دستی خود را کوچک‌تر از خود انتخاب می‌کنند و اینطوری کوتوله‌پروری رایج می‌شود. تا زمانی که همه چیز تبلیغاتی و سیاسی باشد وضع به همین منوال خواهد بود، نه فرهنگ‌سازی شکل می‌گیرد نه جایگاهها درست می‌شوند و نه تولید شاخص بیرون می‌آید که به درد مردم بخورد. بیشتر مواقع تولیدات هنری برای تامین نظر مسئولان بالادستی است و نه ارتقای سطح هنر و مطالبات مردم! باید هنرمندان را در محیط‌های امن با آسایش و امکانات بگذاریم که آنقدر آزمون و خطا صورت نگیرد، این گونه به خروجی ماندگار و مؤثر در جهت پیشرفت و ارتباط عمودی و افقی فلسفه موسیقی می‌رسیم. منبع: فارس
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت