فکر نمی‌کردند ایران این همه امتیاز بدهد / بحث‌های هسته‌ای در ایران فرقه‌ای و جناحی شده

کد خبر: 431757

متاسفانه در ايران و در نوشته‎‎هاي فارسي‌زبان داخل و خارج کشور بحث بر سر آنچه ممکن است اتفاق افتاده باشد عمدتا کلي، سياسي و غيرتخصصي مانده و گرفتار جدال فرقه‎اي و جناحي شده است.

پنجره؛ سيدحسين امامي- بعد از 12 سال، مذاکره ايران با چند قدرت برتر جهاني در مورد مسائل انرژي هسته‎اي ايران، به ساعات پاياني خود رسيد و توافق حاصل شد. اين مصاحبه زماني انجام شد که متن و محتواي توافق هنوز اعلام نشده، در اين شرايط که حصول توافق تقريبا قطعي شده است ما درباره روند رسيدن به توافق در حالت کلي با دکتر هوشنگ اميراحمدي، استاد دانشگاه ايالتي نيوجرسي و مدير مرکز مطالعات خاورميانه اين دانشگاه به گفت‎وگو نشستيم که اکنون متن آن پيش روي شماست. اميراحمدي بنيانگذار و رئيس شوراي آمريکا ‎ـ ‎ايران نيز است که انتقاداتي نسبت به عملکرد و صداقت آن وجود دارد. اين شورا بنابر ادعاي مدير آن مرکزي براي پژوهش و سياستگذاري است و تلاش دارد ادراک متقابل مردم ايران و ايالات متحده آمريکا را نسبت به يکديگر بهبود بخشد. او هم‎چنين از بنيانگذاران و مديران مرکز تجزيه و تحليل مسائل ايران است.
طرفداران لزوم توافق با 5+1 مدعي‌اند هر سازشي به‎نفع دموکراسي و توسعه کشور است، نظر شما در اين‌باره چيست؟
نسبت به مسئله هسته‎اي و مذاکرات درباره آن يک ديد ملي دارم و ارزيابي من هم در چارچوب منافع ملي کشور انجام مي‎گيرد. امنيت و توسعه پايدار ملت ايران و سرزمين آن‎ها از اهم اين منافع هستند. از اين ديدگاه، صنعت هسته‎اي ايران که عمدتا بومي است و با خون و فکر ايراني آغشته شده، براي من اهميتي ملي ‎ـ‎ تاريخي دارد و به‎عنوان يکي از مهم‎ترين ابزار‎هاي توسعه و امنيت کشور محسوب مي‎شود. جز دو ـ سه مورد همه کشور‎هايي که صنعت هسته‎اي دارند از پيشرفته‎ترين، امن‎ترين و حتي دموکراتيک‎‎ترين کشور‎هاي دنيا هستند. متاسفانه بحث درباره برد يا باخت ايران در اين مذاکرات بسيار جناحي و هيجاني شده است و اکثر ارزيابي‎‎ها سياسي است. مثلا، پيامد يک توافق احتمالي براي اصلاح‎طلبان و اصولگرايان در انتخابات مجلسين شوراي اسلامي و خبرگان از داغ‎ترين بحث‎ها شده است. اينکه نتيجه نهايي اين مذاکرات سرّي چه پيامد‎هايي براي استقلال يا توسعه ملي کشور دارد چندان مورد توجه طرفداران يا نقادان نبوده است. اين ايراد مخصوصا به طرفداران وارد است که ادعا مي‎کنند هر سازشي به‎نفع دموکراسي و توسعه کشور است؛ فکري که با تجربه تاريخي ما مغايرت دارد.
نظر شما پيرامون روش برخورد با مذاکرات هسته‎اي چيست؟
روش برخورد با مذاکرات هسته‎اي هم خالي از اشکال نبود. متاسفانه در جو هيجان‎زده بعد از انتخابات رياست‎جمهوري سال 1392 و وعده‎‎هاي آقاي روحاني به مردم، مذاکرات با عجله و بدون برنامه شروع شد و هدف اصلي و نهايي ايران از همان اول به طرف مقابل به‎طور جدي و دقيق تفهيم نشد. يک معامله خوب براي ايران حفظ صنعت غني‎سازي و رفع تحريم‎‎ها بود و براي آمريکا هم بستن راه‎‎هاي فرار ايران به‎سوي يک بمب. دولت اوباما با هدف جلوگيري از ايران براي ساختن يک بمب وارد مذاکره شد ـ نه جلوگيري از غنيسازي ـ و تا آخرش هم پاي آن ايستاد. متاسفانه ايران چنين استقامتي را نشان نداد. دولت آقاي روحاني به آرامي از حفظ صنعت غني‎سازي به فکر حفظ حق ايران به غني‎سازي تغيير جهت داد و درباره تحريم‎‎ها هم از لغو همه به بعضي‎‎ها و بعد هم از بعضي‎‎ها به همه نوسان کرد.
تغيير موضع ايران از هدف حفظ صنعت به هدف حفظ حق نتيجه منطقي هدف اوباما بود چون در وضعيتي که آمريکا به قصد ايران مشکوک بود تنها در صورتي مي‎شد بمب‎سازي ايران را متوقف کرد که صنعت غني‎سازي آن نمادين شود؛ اتفاقي که اوباما در مصاحبه با تامس فريدمن نيويورک تايمز ادعا کرد افتاده است. در همين حال هم تاکيد بي‎مورد روي تاثير منفي تحريم‎ها و اينکه آن‎ها بايد برداشته شوند عملا عمده‎ترين خواست ايران در مذاکرات شد و اين باعث شد که آمريکاييان فکر کنند که ايران درمانده است و هرچه بخواهند امتياز خواهد داد. بازي پليس خوب و پليس بد را هم که آقاي اوباما با کنگره آمريکا طي مذاکرات راه انداخت در همين رابطه بود. درحالي‎که کنگره ايران را از تحريم‎هاي جديد مي‎ترساند اوباما به ايران دلداري مي‎داد که جلوي آن‎ها به شرط اينکه معامله خوبي داشته باشد با وتو مي‎ايستد. البته اين بازي بعد از تفاهم لوزان خاتمه يافت. درحالي‎که در آمريکا جناح‎هاي حکومتي يک بازي هماهنگ شده پليس خوب و پليس بد مي‎کردند، در ايران دولت اعتدال، برخي گروهها را کلا از مذاکرات منزوي کرد و به آن‎ها انواع اتهامات را براي عدم پيشرفت مذاکرات در دوره آقاي احمدي‎نژاد مي‎زد، اين برخورد متاسفانه آمريکايي‎‎ها را هرچه بيشتر جسور کرد و باعث اضافهخواهي دائمي آن‎ها شد.
اشتباه ديگر هم سري نگه داشتن مذاکرات بود که باعث شد آمريکا حداکثر استفاده را از مذاکرات و از جو بعد از آن ببرد. الان هم دولت دارد يک اشتباه تاريخي بزرگ مي‎کند که به مردم ميگويد ما موفق شده‎ايم و بايد جشن بگيريم. برعکس بايد به مردم گفت تيم ما و کشور هرچه در توانش بود انجام داد اما متاسفانه حريف اين غول‎هاي جهاني نشد و مجبور شد که امتيازات ظالمانه بدهد. اينکه کشوري ظلم به خود را ـ که شامل ضايع شدن حق صنعتي، از بين رفتن ميليارد‎ها دلار سرمايه و راکد شدن دانش هسته‎اي مي‎شود ـ صرفا به اميد رفع برخي از تحريم‎‎ها يا گرفتن برخي امتياز‎ها جشن بگيرد درست نيست.
اکنون در ايران و آمريکا چه برداشت‎هايي نسبت به اين توافق وجود دارد؟ به‎نظر مي‎رسد برداشت‎هاي متفاوت از متن توافق -مانند آنچه در لوزان شاهد بوديم- باز هم وجود خواهد داشت.
متاسفانه در ايران و در نوشته‎‎هاي فارسي‌زبان داخل و خارج کشور بحث بر سر آنچه ممکن است اتفاق افتاده باشد عمدتا کلي، سياسي و غيرتخصصي مانده و گرفتار جدال فرقه‎اي و جناحي شده است. در واقع بحث آنچه را که اتفاق افتاده است مي‎توان به دو دسته تقسيم کرد: طرفداران که عمدتا اصلاح‎طلبان و اعتداليون هستند و مي‎خواهند از اين نمد تفاهم براي خود يک کلاه سياسي بدوزند و در مقابل آن‎ها منتقدان که از اين تفاهم به نيکي ياد نمي‎کنند و حتي با ديد انقلابي آن را تحقير ملت ايران مي‎دانند.
در آمريکا برعکس ايران، با وجود جناح‎هاي موافق و مخالف، بحث و نظر‎ها عمدتا تخصصي هستند. در اينجا متخصصان هسته‎اي و استراتژيست‎ها دارند بحث‎هاي بسيار دقيقي مي‎کنند و عمدتا هم هدف آن‎ها ارائه پيشنهاد‎هاي مشخص به مذاکره‎کنندگان آمريکاست تا در دور بعدي با دقت بيشتري از ايران امتياز بگيرند. يک دليل عمده که اين تفاوت برخورد وجود دارد اين است که در آمريکا دولت اجازه داده است سازمان‎هاي غيردولتي تخصصي در همه زمينه‎ها از جمله تکنولوژي هسته‎اي به‎وجود بيايند و آزاد هم باشند که اظهار نظر مستقل از خط فکري دولت کنند. در ايران متاسفانه اين فرهنگ اتاق فکر مستقل هنوز شکل نگرفته است تا افراد متخصص اظهارنظر کنند. در همين حال دولت ايران هم برعکس دولت آمريکا، از ارائه اطلاعات به‎ جامعه به‎دليل مسائلي ابا دارد.
انشاءالله که دولت اعتدال و اميد به توصيه رهبر انقلاب که خواستند دولت اطلاعات بيشتري در اختيار جامعه بگذارد، منتقدين را تشويق به بحث‎هاي سازنده کند، از متخصصين براي تقويت تيم مذاکره‎کننده استفاده کند و با دقت و فوريت عمل کند. در اين رابطه بايد از نامه 4850 نفر از طلاب و اساتيد حوزه هم ياد کنم که خواهان انتشار جزئيات تفاهمنامه لوزان شده‎اند. واقعيت اين است که مخفيکاري و انحصارطلبي در اين رابطه تا به امروز به‎نفع آمريکا بوده است که با انتشار برگه حقايق در پايان هر تفاهمي و با بهکارگيري شبکه‎‎هاي جهاني اطلاع‎رساني خود مواضع حداکثري خود را به‎عنوان مواضعي که ايران هم با آن‎ها تفاهم يا توافق دارد به افکار عمومي منتقل مي‎کند تا از اين طريق ايران را در مقابل موضع اعلام شده قرار دهد و راه را براي گرفتن امتياز بيشتر هموار کند.
تيم مذاکره‎کنندگان و دستاورد آن‎ها را نبايد انتزاعي و کوتاه‌مدت ديد. واقعيت اين است که مذاکره‎کنندگان ايران که من در دانش ديپلماتيک و تعهد آن‎ها شک ندارم، در شرايط بسيار نابرابر و در فضاي تهديد به تحريم‎هاي جديد و جنگ رواني توافق هسته‎اي يا حمله نظامي، با قدرت‎هاي بزرگ دنيا در حال مذاکره بوده‎اند. در واقع اينجا يک اتاق مذاکره نبود بلکه دادگاه نظامي بود که در آن ايرانِ متهم بايد محکوم به پرداخت جرايمي مي‎شد که بعضي از آن‎ها با استقلال و امنيت ملي کشور ارتباط مستقيم پيدا مي‎کردند. در همين حال هم شرايط بسيار سنگين فشار‎هاي داخلي (اقتصادي و سياسي) حيطه عمل و بينش آن‎ها را محدود و کوتاه‌مدت کرده است. به‎علاوه اين تيم بسيار کوچک در چارچوب يک مذاکره سري و جناحي نتوانسته است از نيرو‎هاي متخصص در جناح‎هاي ديگر حکومتي استفاده کند و بنابراين توانش در مقابل تيم حريف پايين بوده است.
همان‎طور که آيت‎الله خامنه‎اي در سخنراني بعد از تفاهم لوزان خود با صراحت بيان کرد هنوز اتفاق مهمي نيفتاده است که سزاوار جشن و تبريک باشد. علت اينکه خبر پر سر و صدا شد اين بود که مذاکرات بسيار سياسي شده و انتظارات خارقالعاده‎اي در ايران، آمريکا و دنيا ايجاد کرده است.
در تفاهمنامه لوزان اگر مبناي قضاوت را تجربه بعد از قرارداد ژنو سال 1392 بگيريم، بايد بگويم که متاسفانه حرف آمريکايي‎ها به واقعيت نزديکتر است. حداقل با توجه به آنچه متعاقبا در مطبوعات غربي آمده است و مورد تاييد صريح يا ضمني اعضاي گروه 5+1 هم است، جزوه‎اي را که دولت آمريکا به‎عنوان برگه حقايق منتشر کرده است، سواي اينکه گا‎هي درباره دستاورد‎ها اغراق مي‎کند، جزئيات دقيقتري را ارائه مي‎دهد. اگر اين جزوه آمريکايي را مبناي قضاوت قرار دهيم بايد بگويم در تفاهمنامه لوزان سه گروه تفهيمي در مورد امتيازاتي که ايران قرار است بدهد وجود دارد: آنچه ايران پذيرفته، آنچه ايران هنوز نپذيرفته و آنچه ايران ضمني پذيرفته اما درباره‎شان بحث دارد. در مورد امتيازاتي هم که به ايران ممکن است داده شود مي‎شود يک برداشت سه گانه داشت: امتيازاتي که به روشني ذکر شده‎اند، امتيازاتي که داده نشده‎اند و امتيازاتي که بر سر آن‎ها اتفاق نظر وجود ندارد.
مثلا ايران محدوديت بر تعداد سانتريفيوژ‎ها (حدود 6000) و مقدار اورانيوم غني شده‎اي را که مي‎تواند نگه دارد (300 کيلوگرم) و مدتي را که در اين وضعيت بايد بماند (10 تا 15 سال بستگي به مورد) حتما پذيرفته اما اينکه مثلا اضافي اورانيوم غني شده را بايد چگونه از بين ببرد و آيا بعد از 10 يا 15 سال غني‎سازي صنعتي خواهد داشت، نامعلوم است. فردو از مرکز غني‎سازي به مرکز تحقيقي بسيار محدودي تغيير عملکرد داده و آب سنگين اراک هم تغيير ماهيت خواهد داد اما اينکه استفاده نهايي از آن‎ها به چه شکلي درخواهد آمد نامشخص است. در مورد حق تحقيق و توسعه هم ابهام وجود دارد. معلوم نيست با چه سانتريفيوژهايي و در چه وسعتي ايران قرار است به اين فعاليت ادامه دهد. درباره اينکه تحريم‎هاي مربوط به هسته‎اي بايد رفع شوند هم حرفي نيست اما اينکه کي و با چه سرعتي اين اتفاق ميافتد، اول تعليق مي‎شوند يا از همان ابتدا ملغي مي‎شوند و اينکه نقش آژانس چه خواهد بود، اختلاف ‎نظر وجود دارد و بالاخره، ايران حتما پذيرفته است که پروتکل الحاقي و برخي نظارت‎هاي فراپادماني را اعمال کند اما ادعاي آمريکاييان که ايران قبول کرده است به آژانس اجازه بازديد از «هر جا» و در «هر زمان»، مخصوصا محل‎هاي نظامي مشکوک کشور را بدهد حتما بي‎اساس است.
شما گفتيد که تيم مذاکره‌کننده دولت روحاني شتابزده و بدون برنامه دست به گفت‎وگو زد. لطفا بفرماييد چه نقاط مثبت و منفي در تيم مذاکره‎کننده مي‎بينيد؟
سياست خارجي تعامل، مذاکره حرفه‎اي و برخورد گفتماني ديپلماتيک که توسط آقاي دکتر ظريف و تيم او طراحي شده حتما درست است و بايد مورد حمايت همه باشد. در همين حال هم بايد مواظب بود که واقعگرايي را از نظر دور نداشت و نبايد فراموش کرد که دنياي امروز، سواي اينکه جهاني شده و در آن زور کاربرد مفيد ندارد، هنوز هم بر مبناي منافع و قدرت ملي حرکت مي‎کند. از اين ديدگاه، مذاکرات هسته‎اي افکار بسيار مثبتي را وارد فرهنگ سياست خارجي کشور کرده و داراي دستاورد‎هاي زيادي است اما اين را هم بايد گفت که اين ديپلماسي جديد گا‎هي به برخي از راهبرد‎ها و تاکتيک‎هاي طرف‎هاي مقابل توجه دقيق نداشته يا با آن‎ها ايدهآليستي برخورد کرده است. اين نقيصه‎ها البته در شروع يک حرکت گفتماني جديد اجتنابناپذير و حتي طبيعي هستند. در مجموع دستاورد‎هاي اين ديپلماسي جديد به‎کار گرفته شده در آن‎ها بسيار ارزشمند است.
سازمان‎ها و افرادي که بهشکلي درگير اين مذاکرات در آمريکا بودند يا آن را تعقيب مي‎کردند بعد از تفاهمنامه لوزان کلي ذوقزده شدند و هنوز هم هستند چون انتظار نداشتند که ايران اين همه امتياز بدهد. آن‎ها اين را آشکارا به زبان مي‎آورند؛ حتي متخصصين هسته‎اي آنها. در اين ميان از همه خوشحال‎تر دولتمردان هستند مخصوصا آقاي اوباما و وزير امور خارجه‎اش کري که اين تفاهمنامه کلي را يک دستاورد تاريخي خوانده‎اند. اين را هم اضافه کنم که بخشي هم در آمريکا از نتايج مذاکرات خوشحال نيستند و ادعا دارند که با وجود تحريم‎ها و وضعيت بد اقتصادي ايران مي‎شد از ايران امتيازات حتي بيشتري گرفت، آن‎ها به يک معامله صد درصد برد ‎ـ‎ باخت اعتقاد دارند و معتقدند که چنين معامله‎اي را مي‎شود از دولت آقاي روحاني گرفت.
اين وضعيت دوگانه در آمريکا محصول چيست؟
آمريکا بهخوبي مي‎داند که ايران به‎عنوان يک عضو معاهده منع گسترش سلاح‎هاي هسته‎اي و در چارچوب پادمان آن، حق غني‎سازي صنعتي در سرزمين خودش را دارد وگرنه اصلا چه دليلي دارد که عضو باشد؟ اين حق آمريکايي‎ها را به‎دليل مشکلاتشان با انقلاب اسلامي ايران آزار مي‎داد و به‎دنبال بهانه‎اي بودند که آن را به سطح يک برنامه غني‎سازي نمادين تنزل دهند. ظاهر قضيه اين است که بعضي مخفيکاري‎هاي ايران در ايجاد صنعت غني‎سازي هسته‎اي اين بهانه را به آمريکا داد. اينکه تاخير ايران در گزارش تاسيسات نوبنياد خود به آژانس انرژي اتمي در چارچوب پادمان مشروع بوده است و بعضي خريد‎هاي مخفي هم به‎دليل تحريم‎هاي ظالمانه آمريکا انجام مي‎گرفته، به گوش آن‎ها نمي‎رود. آمريکا اين مسئله را آنقدر عمده کرد که حتي شوراي امنيت سازمان ملل را هم با خود همراه ساخت و به‎طور فزاينده‎اي تحريم‎هايي را به ايران تحميل کرد که مشکلات جدي براي اقتصاد ايران به‎وجود آوردند. بين همه روساي جمهور آمريکا، آقاي اوباما بيشترين تحريم‎هاي ظالمانه را عليه ايران وضع کرده است.
ميگويند به مرگ مي‎گيرندش تا به تب راضي شود. آمريکاييها به ايران مي‎گفتند که حق غني‎سازي هسته‎اي ندارد و حتي حق داشتن دانشش را هم ندارد. در اين مذاکرات حالا آمريکايي‎‎ها دارند به ايران مي‎گويند که به شما اين و آن حق محدود را مي‎دهيم به شرط اينکه شما دست از اين و آن فعاليت برداريد. در همين حال هم از تحريم‎ها براي تنبيه ايران استفاده برده‎اند. به علاوه، آن‎ها عده‎اي را هم پليس بد کردند که ايران را بيش از پيش بترسانند. نتانياهو از اين دسته است. متاسفانه عده‎اي هم در لباس دوست ايران يا پليس خوب که در گذشته طرفدار تحريم‎ها، تغيير رژيم و حتي جنگ عليه ايران بودند، اين‎طور وانمود کردند که ايران بايد بين جنگ و تسليم به خواست‎هاي نامشروع طرف مقابل يکي را انتخاب کند. اين فرمول صراحتا توسط اوباما و ديگر دولتمردان آمريکا دائما تبليغ مي‎شود. آن‎ها اين‎طور به دنيا و ايران به دروغ تفهيم کرده‎اند که اگر مذاکرات به نتيجه نرسد حتما جنگ مي‎شود و اين در حالي است که آن‎ها قادر به درگير شدن در يک جنگ جديد در منطقه نيستند و همچنين مي‎گويند فتواي آيت‎الله خامنه‎اي را قبول دارند که بمب هسته‌اي در اسلام حرام است.
دولت گرفتار ايران هم تحت فشار‎هاي تحريم و زندگي مشکل مردم، حاضر شده است به يک مصالحه نابرابر تن دهد به اين اميد که شرايط زيستي بهتري در کشور فراهم شود که البته فکر چندان درستي هم نيست چون تنها بخشي از مسائل اقتصاد ملي به تحريم‎ها مربوط مي‎شود درحالي‎که بخش عمده از مديريت سوء ناشي است. اين را هم يادآوري کنم که در اين دادگاه مذاکرات، آمريکا بازپرس است و چيزي را از دست نمي‎دهد. حتي اگر همه تحريم‎ها را هم بردارد چيزي از جيب خود خرج نکرده است. حالا آمريکايي‎‎ها چرا نبايد خوشحال باشند؟ حق صد درصدي ايران را به چيزي در حد 10 درصد رسانده‎اند و همين مقدار هم هنوز معلوم نيست برايش در آينده باقي بماند. به قول آقاي اوباما در مصاحبه با تامس فريدمن نيويورک تايمز، براي ايران يک صنعت هسته‎اي نمادي خواهد ماند. آمريکا در اين مذاکرات به‎دنبال هدف‎هاي تاريخي ديگري هم است که نقشه‎اش را از مدت‎ها پيش کشيده‎اند. چند تا را در اينجا فهرست مي‎کنم:
1. خلع سلاح و تضعيف ايران. از ديد آمريکا و متحدين آن، يک ايران قوي، يک ايران خطرناک است و پس بايد آن را ضعيف نگه داشت. انگليسي‎ها مي‎گفتند براي حکومت بر ايرانيان آن‎ها را بايد گرسنه نگه داشت و براي حکومت بر عرب‎ها بايد آن‎ها را سير کرد. اينکه در تاريخ معاصر، ايران به هيچ ملتي حمله نکرده است به گوش آن‎ها نمي‎رود. آن‎ها هم‎چنين نمي‎خواهند بپذيرند که يک ايران ضعيف خطر بزرگ‎تري براي منطقه آشوبزده فعلي است.
2. آمريکا از همان اول مذاکرات هدف تخليه اطلاعاتي ايران را داشت و کماکان دارد. تحميل بازرسي‎‎هاي «وراپادماني» و اصرار آن‎ها بر بازديد از تاسيسات نظامي را بايد در اين رابطه فهميد. آن‎ها طي مذاکرات هم سعي کرده‎اند فکر ايران را بخوانند. دولتمردان آمريکا بار‎ها درباره اين هدف سخن گفته‎اند.
3. آمريکا مي‎خواست و مي‎خواهد ايران انقلابي را که براي آن دردسر‎هاي زيادي ايجاد کرده است و براي مردم منطقه بهشکل يک مدل مقاومت عليه آمريکا درآمده است پيش مسلمانان مظلوم و تحقيرشده منطقه خوار کند.
4. آمريـکا مي‎خواســـت و مي‎خواهد از ايران اقرار بگيرد که هدف بمب‎سازي داشته و دارد. چنين اقراري به‎مثابه فاتحه کار جمهوري اسلامي خواهد بود.
5. آمريکا مي‎خواهد معامله وراپادمانياي را که دارد به ايران تحميل مي‎کند به‎صورت يک مدل دربياورد و بر آن مبنا معاهده منع گسترش و پادمان موجود را دوبارهنويسي کند. از ديد آمريکايي‎‎ها پادمان موجود ديگر ظرفيت منع گسترش سلاح اتمي را ندارد چون براي امضا‎کنندگان آن يک ظرفيت واقعي براي بمب‎سازي ايجاد مي‎کند و بنابراين بايد با وسيع‎ترين تجديد نظر‎ها دوبارهنويسي بشود. مدل معامله‎اي که با ايران خواهد شد براي اين منظور يک ايدهآل خواهد بود.
حصول موفقيت در توافق نهايي به چه عواملي وابسته است؟
توفيق نهايي توافق به عوامل زيادي بستگي دارد. مذاکرهکنندگان سر بازرسي‎هاي وراپادماني هم اختلافات اساسي داشتند. آيت‎الله خامنه‎اي مي‎گويد هيچ بازرسي‎اي را که وراي پادمان باشد نمي‎پذيرد و بازرسي آژانس از تاسيسات نظامي ايران هم غيرممکن است. آمريکاييان برعکس روي اين موارد اصرار دارند و حتي مي‎خواهند آن را گسترش بدهند (از جمله جستوجوي «هر جا و هر زمان» را). درباره وسعت و نوع تحقيق و توسعه هسته‎اي ايران هم اختلافات فاحش است. آمريکايي‎‎ها به آن چيزي هم که در اين‎باره در تفاهمنامه قبول کرده‎اند وفادار نخواهند ماند و در روند کار دبه درخواهند آورد.
براي دستيابي به يک توافق، اوباما بايد به ايران نشان دهد که مي‎تواند علي‎رغم مخالفت کنگره تحريم‎ها را لغو کند. تحريم‎‎هاي آمريکا چندين نوع هستند و مشکل‎ترين آن‎ها تحريمهايي هستند که از طرف کنگره قانون شده‎اند و فقط کنگره مي‎تواند با راي اکثريت آن‎ها را لغو کند. البته اوباما اختياراتي دارد اما استفاده از آن‎ها آسان نخواهد بود و درگيري درون دو قوه را بيش از پيش پرتنش خواهد کرد. کنگره تا به امروز نقش پليس بد را بازي کرده است و تا جاي ممکن اين نقش را حفظ خواهد کرد تا از ايران باج بيشتري بگيرند. البته کنگره آمريکا که دست جمهوريخواهان است ممکن است در اين موقعيت که بازي انتخابات رياست‎جمهوري شروع شده دست رد به سينه اوباما بزند اما اين امر ـ اگر معامله اوباما با ايران خيلي خوب باشد ـ شانس زيادي براي بروز نخواهد داشت.
اگر کنگره از سوي اوباما متقاعد شود آن وقت شانس همکاري بين آن‎ها زيادتر خواهد شد. کنگره خواست‎هاي زيادي دارد و در بين آن‎ها چند مورد زير مهمند: مي‎خواهد که معامله بعد از اعلان توسط آن ارزيابي و تصويب شود، مي‎خواهد که تجسس آژانس «هر جا و هر زمان» باشد، مي‎خواهد که بخشي از تحريم‎هاي هسته‎اي هم تا وقتي که اطمينان کامل به صلح‎آميز بودن برنامه هسته‎اي ايران حاصل نشده لغو نشوند و بالاخره مي‎خواهد که ايران آژانس را درباره اينکه در گذشته برنامه‎اي براي ساختن بمب نداشته است قانع کند. اين درخواست‎ها معاملهشکن هستند. توافق نهايي مخالفين زيادي خواهد داشت.
مخالفان چه افرادي هستند؟
اول پليس‎هاي بد هستند که مخالف مذاکره نيستند اما فکر مي‎کنند که اوباما مي‎تواند امتيازات بيشتري از ايران بگيرد. کنگره آمريکا، اسرائيل و عرب‎ها از اين دسته‎اند. آن‎ها بهظاهر با اين مذاکرات ميانه خوشي ندارند اما در خفا از آن حمايت مشروط ميکنند و از اينکه اوباما ميخواهد ايران را خلع سلاح هسته‎اي بکند خوشحال هم هستند. اينکه مي‎گويند اين گروه به‎دنبال جنگ است حتما اشتباه است. آن‎ها در بدترين شرايط طرفدار تحريم‎‎هاي بيشتر براي گرفتن امتيازات بيشتر هستند. حتي نتانياهو هم به اشتباه طرفدار جنگ معرفي شده است چون مي‎داند که با ايران جنگ ممکن نيست. نتانياهو البته از نزديکي ايران و آمريکا وحشت دارد اما در رابطه با مذاکرات هسته‎اي مصرانه جنگ‌طلبي نکرده است، اگرچه کمي تندتر از اوباما تهديد کرده و مي‎کند. درحالي‎که اوباما مي‎گويد «همه گزينه‎ها روي ميز هستند»، نتانياهو به اوباما مي‎گويد فقط گزينه جنگ را روي ميز نگه دار نه اينکه حتما جنگ راه بينداز. مصالحه اوباما با سناتور‎هاي به‎اصطلاح مخالف آمريکا سر لايحه‎اي که کميته روابط خارجي سناي آمريکا بدون هيچ مخالفي تصويب کرد بايد دست اوباما را به‎عنوان پليس خوب بهتر رو کرده باشد. اين لايحه که حتما به تصويب مجلس نمايندگان و سناي آمريکا هم خواهد رسيد به اوباما کمک مي‎کند تا امتيازات بيشتري از ايران طلب کند.
گروه دومي هم هست که مخالف مذاکرات است و مي‎خواهد که آمريکا تاسيسات هسته‎اي ايران را بمباران کند؛ مثل جان بولتن که سفير رئيس‎جمهور بوش پسر در سازمان ملل بود. اين شخص و بعضي ديگر، سرسپردگان پول هستند و از سازمان‎ها و افراد ضدايراني ثروتمند پول مي‎گيرند که شعله جنگطلبي را روشن نگه دارند. خوشبختانه اين گرو‎ههاي تندرو ضعيف هستند و کمتر آدم معقولي حتي حاضر است که حرفشان را بشنود البته اين نيرو براي دولت و کنگره آمريکا اين سود را دارد که جو جنگي ايجاد مي‎کند و کار آن پليس‎هاي خوب را براي گرفتن امتياز بيشتر از ايران آسان‎تر مي‎کند. گرو‎هاي ايدئولوژيک و مذهبي زيادي هم هستند که با حکومت اسلامي دشمن هستند ولي حضور آن‎ها در صحنه سياسي آمريکا چندان پررنگ نيست و تاثير خود را غيرمستقيم از طريق نمايندگانشان در کنگره و محافل ديگر اعمال ميکنند. قدرتمند‎ترين اين نيرو‎ها صهيونيست‎هاي مسيحي هستند که تعدادشان بسيار زياد است (بيش از 20 ميليون) اما کارشان کيفيت سياسي ندارد.
اين را هم اضافه کنم که آمريکا چندان هم به‎دنبال يک معامله جامع نيست. از ديد آن‎ها صنعت هسته‎اي ايران هماکنون زير کنترل درآمده و تا حد زيادي نمادين شده است. حفظ صنعت هسته‎اي ايران در همين وضعيت براي آمريکا مفيد و حتي کمهزينه‎تر خواهد بود چون مجبور نيست هيچ تحريم مهمي را بردارد. به‎نظر من و همان‎طور که در يک مقاله مفصل توضيح دادهام، استراتژي آمريکايي‎‎ها ذوب کردن تدريجي صنعت غني‎سازي ايران است و در مقابل مي‎خواهند بخشي از تحريم‎ها هم ذوب شوند. البته خطراتي هم اين راهبرد را تهديد مي‎کنند که فشار کنگره آمريکا براي تحريم بيشتر از آن جمله است. متاسفانه به آمريکاييان اين‎طور تفهيم شده است که تحريم‎ها باعث آمدن ايران روي ميز مذاکره و دادن امتياز شده است و اينکه تهديد به تحريم بيشتر باعث گرفتن امتيازات بيشتري خواهد شد. آن‎ها نمي‎خواهند بپذيرند که پيشرفت‎هاي برقآساي صنعت غني‎سازي در دوره احمدي‎نژاد نيز آن‎ها را به وحشت انداخت و باعث نرمش تاکتيکي آن‎ها شد.
اعتقاد اوباما اين است که بايد نرم حرف زد ولي چماق بزرگي به‎کار گرفت. ايشان اين راهبرد سياسي را به دقت درباره ايران پيش برده است. ديپلماسي زور ايشان متاسفانه کار کرده است. بيشترين تحريم‎هاي کشنده عليه ايران را اوباما وضع کرد و بعد با اين چماق بزرگ ايران را دعوت به مذاکره و مصالحه کرد. ايران هم سخت تحت فشار بود و آقاي روحاني هم به مردم قول رفع تحريم‎ها را داده بود بنابراين ناگزير مذاکره را پذيرفت. حالا هم اوباما همان روش را دارد ادامه مي‎دهد. در همين حال اوباما يک بازي ظريف ديگري را هم با ايران راه انداخت و آن بازي پليس بد و پليس خوب بود. اوباما خودش را پليس خوب کرد و کنگره و نتانياهو را پليس بد و با بهکارگيري اين بازي از ايران امتياز زيادي گرفت. اين بازي با شدت تا تفاهمنامه لوزان ادامه داشت اما در لوزان اوباما متوجه شد هرچه را که به‎عنوان پليس خوب مي‎توانست از ايران بگيرد گرفته است و ديگر بهتنهايي نمي‎تواند خط قرمزهاي بيشتري را بشکند. بلافاصله بعد از تفاهم لوزان، چند اتفاق ديگر هم افتاد که اوباما را قانع کرد که بايد بازي را عوض کند.
چه اتفاقاتي؟
مهمترين اتفاق سخنراني آيت‎الله خامنه‎اي رهبرانقلاب درباره تفاهم لوزان بود که در آن حتي تبريک به خود را از سوي بزرگان نظام بي‎معني خواند و گفت که اگر تحريم‎ها همه و يکجا برداشته نشوند معامله‎اي در کار نخواهد بود. در همان سخنراني هم‎چنين مخالفت خودش را با هرگونه بازرسي از تاسيسات نظامي ايران را که از خواست‎هاي اساسي و هميشگي آمريکا بود اعلان کرد. در همين زمان روس‎ها هم سروصداي فروش موشک‎هاي S300 به ايران را راه انداختند و از اين طريق باعث تقويت مخالفين حل مشکل غني‎سازي با ايران شدند. هم‎زمان آقاي اوباما هم تاريخش را با مصالحه با کاسترو‎ها ساخت و ديگر نيازي به تاريخ‎سازي از طريق مصالحه با ايران ندارد. اين بود که اوباما با يک چرخش 180 درجه‎اي با طرح سناتور‎ها کروکر و منندز موافقت کرد که تصويب نهايي توافق جامع احتمالي آينده با ايران با نظر کنگره باشد؛ طرحي که اوباما در تمام مدت مذاکرات گفته بود آن را وتو خواهد کرد. معني اين تغيير موضع اين است که در مذاکرات پيش رو، قواي مجريه و مقننه با هماهنگي بيشتري از ايران امتيازخواهي خواهند کرد.
بازي جديد اوباما همکاري آشکارتر او با کنگره آمريکا عليه ايران است. توافق اوباما با سناتور‎هاي آمريکا سر لايحه اخيري که به کنگره اختيار دخالت در مضمون توافقنامه احتمالي با ايران را مي‎دهد نقطه عطف اين بازي جديد است. تا قبل از اين لايحه، اوباما به‎شدت پليس خوب بود و سناتور‎ها به‎شدت پليس بد. حالا هر دو يک درجه تغيير کرده‎اند؛ اوباما کمي پليس بد شده و کنگره هم کمي پليس خوب. اين سازش، هدف هماهنگي دو قوه را دارد و مي‎خواهد از اين هماهنگي براي گرفتن امتيازات بيشتري از ايران استفاده کند. واقعيت اين است که بعد از سخنراني آيت‎الله خامنه‎اي اوباما متوجه شد که ديگر بهتنهايي نمي‎تواند به‎عنوان پليس خوب از ايران امتيازات بيشتري وراي تفاهمنامه لوزان بگيرد. پس بايد کنگره را از اين به بعد با خود همراه کند.
متاسفانه از همان اول مذاکرات، دولت روحاني با خواست حل مشکل هسته‎اي در چند ماه و درخواست مکرر براي رفع تحريم‎ها دست خودش را براي آمريکاييها باز کرد و باعث شد که آن‎ها هم سوء ‎استفاده کنند. طبق همين گفتهها آن‎ها هر روز بيشتر متقاعد شده‎اند که تحريم‎ها اثر داشته و تحريم‎هاي بيشتر باعث گرفتن امتيازات بيشتري خواهند شد.
مذاکرات هسته‎اي چه تاثيري بر آينده روابط ايران و آمريکا خواهد گذاشت؟
يخ روابط ايران و آمريکا طي مذاکرات هسته‎اي به مقدار زيادي آب شده است. اين در مجموع خبر خوبي است. من دقيقا 25 سال پيش در رابطه ايران و آمريکا فعال شدم و از همان اولش اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که دو کشور بايد رابطه فيمابين را ترميم کنند و حتما هم يک روزي مي‎کنند چون اين رابطه سرطاني است و براي اين مسير هم جز ديپلماسي محترمانه و برد ـ برد راهي وجود ندارد. من در تمامي اين مدت به‎شدت با تحريم‎ها و فشار‎هاي آمريکا و تهديد‎هاي آن عليه ايران مخالفت آشکار کرده‎ام و شورايي هم تاسيس کردم که کمک کند که اين مسير درست طي شود (شوراي آمريکاييان و ايرانيان يا AIC) البته من موافق يک مصالحه عزتمند بوده و هستم و نه توافقي که منافع ملي ايران را ضايع کند. من هنوز هم تنها ايراني‎اي هستم که توانسته است بدون دادن هيچ امتيازي به آمريکاييان، آن‎ها را وادار به عذرخواهي از ملت ايران کند. (در ارتباط با کودتا عليه مرحوم دکتر مصدق)
اين را هم اضافه کنم که حرف اصلي من در رابطه با مذاکرات هسته‎اي اين است که اگر اين مذاکرات به عادي شدن رابطه ايران و آمريکا بينجامد، سواي اينکه چقدر ايران در آن امتياز بدهد، به شرطي که معامله عزتمند باشد و منافع ملي درازمدت کشور را به خطر نيندازد، باز هم به‎نفع مردم ايران خواهد بود اما اگر اين مذاکرات در حد حل مشکل غني‎سازي بماند و منافع کشور را هم بهخوبي تامين نکند به‎نفع مردم ايران نخواهد بود سواي اينکه چه امتيازي از آمريکا بگيريم يا به آن بدهيم. متاسفانه بخش عمده مشکلات پيرامون ايجاد رابطه، به مشکلات منطقه و ايران مربوط است و اين منطقه هم تا يک زمان نامعلوم دچار بحران و تشنج خواهد بود، البته با اين وجود آيت‎الله خامنه‎اي در سخنراني اخير خود تاکيد کردند که اگر مشکل هسته‎اي حل شود ايشان مذاکره سر مسائل ديگر را هم مجاز خواهند کرد.
من که جدا اميدوارم اين امر پيش بيايد. مطمئنم که آمريکا از طرح مذاکره روي مسائل منطقه استقبال خواهد کرد، ولي محدوديت‎هاي بسياري هم خواهد داشت و کار به آساني پيش نخواهد رفت. متاسفانه در اين چند وقت گذشته به همان اندازه که ايران به آمريکا نزديک شده است، کشور‎هاي منطقه از ايران دور شده‎اند. حتي حل مشکل هسته‎اي ممکن است به تخريب بيشتر رابطه ايران و آمريکا هم بينجامد، اگر رابطه ايران با کشور‎هاي منطقه ترميم نشود. البته در اينجا مشکل از سوي ايران نخواهد بود بلکه از سوي آن کشور‎هاي ديگر خواهد بود. آن‎ها حتما تحريکات زيادي خواهند کرد و وضعيتي پيش خواهند آورد که بين ايران و آمريکا تنش بيشتر شود.
منبع: پنجره
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت