قرائت ترسناک از دولت سابق راز بقای دولت!

کد خبر: 425674

مردم فهمیده‌اند که نباید بازیچه شعار جریانات سیاسی شوند و بررسی عملکرد دولت‌ها را تنها ابزار و شاخص پایبندی دولت به وعده‌هایش می‌شناسند. در اینجا نیز دولتمردان باز تلاش نکردند تا از فهم مردم در راستای تقویت پایگاه اجتماعی خود استفاده کنند و تحریف تاریخ با توجه به منافع جناحی را برای تصرف اذهان و یا بهتر بگوییم آرای نسل چهارم انقلاب در دستور کار قرار دادند.

قرائت ترسناک از دولت سابق راز بقای دولت!
سرویس سیاسی فردا؛ مردم ایران در طول دو دهه گذشته همواره با یک ادبیات خاص ارتباط خیلی تنگاتنگی برقرار کرده‌اند. این ارتباط ناشی از تعامل چندین ساله با قشری است که نهایت استعداد خود را برای سوءاستفاده از واژگان به کار می‌گیرد. برای مثال مردم وقتی می‌شنوند فلان موسسه غیرانتفاعی است کاملا می‌دانند که نباید به آن نزدیک شد چون متعلق به یک طبقه خاص است و برخلاف نامش کاملا انتفاعی سازماندهی شده است یا مردم می‌دانند وقتی دولتی زیاد از سازندگی، آزادی مدنی، عدالت اجتماعی و اعتدال دم می‌زند باید مواظب باشند که قرار است از همان ناحیه مورد هجمه جماعت سیاسی قرار بگیرند.
شیوه رای دادن مردم در انتخابات‌های متعدد از ابتدای انقلاب تاکنون حقایق جالبی را برای صاحب‌نظران حوزه سیاسی آشکار می‌کند. ویژگی ممتد سیر رفتار سیاسی جامعه ایران این است که دولت مطلوب خود را با آسیب‌شناسی گذشته ترسیم می‌کند. برای مثال وقتی مردم پس از دوران خفقان دولت سازندگی به سید‌ محمد خاتمی رای می‌دهند در واقع به سیاسیون متذکر می‌شوند که آزادی بیان و اندیشه لازمه رسیدن به افق مطلوب است اما در جواب دولت اصلاحات این خواست مردم را کاملا اشتباه تفسیر می‌کند و هنجارشکنی و لاقیدی سیاسی و فرهنگی را در دستور کار قرار می‌دهد.
در گام بعد مردم با آسیب‌شناسی دولت خاتمی لزوم رسیدن به جامعه مطلوب را حرکت در خط اسلام و عدالت اجتماعی فراموش شده در زمان خاتمی می‌شناسد لذا احمدی‌نژاد را به‌عنوان نماینده خود در جایگاه رئیس‌جمهور برمی‌گزیند. اما دوباره دولت احمدی‌نژاد با فهم غلط از نظر مردم افراط و تفریط را در دستور کار قرار می‌دهد و سطحی‌ترین برداشت از عدالت اجتماعی یعنی مبارزه نمادین با فساد را در دستور کار قرار می‌دهد.
انتخاباتی دیگر فرا می‌رسد و این بار نیز مردم بزرگترین معضل دولت نهم و دهم را افراط و تفریط در مسائل مرتبط با سیاست داخلی و خارجی تشخیص می‌دهند و در آزمونی دیگر اعتدال را رمز رسیدن به جامعه مطلوب تلقی می‌کنند.
این سیر تاریخی که در بالا بیان شد دو نکته اساسی را در مورد مسئله انتخابات و وظایف دولت‌ها یادآور می‌شود:
اول اینکه مردم می‌دانند که دنبال چه هستند اما دولتمردان درک درستی از خواست مردم ندارند و ثانیا اینکه دولت‌ها به جای تمکین به خواست مردم همواره از آن به‌عنوان ابزاری برای سرکوب جناح رقیب سیاسی استفاده کرده‌اند.
این سیر تاریخی یک نتیجه عقلانی را در ذهن نسل‌های اول، دوم و سوم انقلاب ایجاد کرده است. مردم فهمیده‌اند که نباید بازیچه شعار جریانات سیاسی شوند و بررسی عملکرد دولت‌ها را تنها ابزار و شاخص پایبندی دولت به وعده‌هایش می‌شناسند. در اینجا نیز دولتمردان باز تلاش نکردند تا از فهم مردم در راستای تقویت پایگاه اجتماعی خود استفاده کنند و تحریف تاریخ با توجه به منافع جناحی را برای تصرف اذهان و یا بهتر بگوییم آرای نسل چهارم انقلاب در دستور کار قرار دادند.
با نیم نگاهی به عملکرد دو ساله دولت روحانی کاملا متوجه می‌شویم که دولت یازدهم نیز در حال تکرار اشتباه گذشتگان است و برخلاف شعار اعتدال در حال پی‌ریزی یکی از افراطی‌ترین مقاطع تاریخ سیاسی انقلاب است. دولت روحانی ورای شعار اعتدال زمینه‌های یک انتقام‌گیری سیاسی را از جناح رقیب فراهم می‌کند و در واقع باب یک پارادوکس دیگر را در امتداد عملکرد دولت‌های دو دهه گذشته می‌گشاید. در واقع روحانی همان‌قدر متمایل به افراط و تفریط است که احمدی‌نژاد، خاتمی و هاشمی بودند؛ تنها تفاوت روحانی با سایرین در نقطه افراطی‌گری است.
اگر هاشمی خالق دیکتاتوری فرهنگ افراطی بود و خاتمی درک افراطی از مفهوم آزادی داشت و احمدی‌نژاد به شیوه‌ای افراطی عدالت اجتماعی را در برخورد با مفاسد جناح رقیب جستجو می‌کرد؛ روحانی در سیاست اعم از خارجی و داخلی افراطی است. تنها تفاوت این چهار شخصیت سیاسی در تعریف آنها از افراطی‌گری است.
در این برهه‌ی زمانی که قدرت پس از مدت‌ها به نزدیکی‌های جریان سیاسی اصلاح‌طلب رسیده تنور بازی با آرای نسل چهارم برای بقا در قدرت کاملا گرم است. لذا چهره‌ها و جریانات نزدیک به اصلاحات تلاش می‌کنند تا خود را با مفاهیم مورد نظر این نسل رنگ‌آمیزی کنند. برای مثال دولت روحانی دنبال به نتیجه رساندن موضوع مذاکرات به هر شیوه ممکن است چرا که نتیجه مذاکرات هسته‌ای را کاملا با بقای سیاسی خود مرتبط می‌داند و هاشمی تلاش می‌کند تا با نقل خاطرات همه آنچه را که نسل‌های گذشته انقلاب زبانا به نسل چهارمی‌ها درباره وی گفته‌اند کمرنگ کند. همچنین برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب که تلاش کردند تا با سکوت چند ساله سابقه سیاه سیاست‌های افراطی خود را پاک کنند دوباره با حرف‌های جدید به میدان آمده‌اند.
به نظر می‌رسد با رسیدن دولت یازدهم به نیمه عمر خود نشانه‌هایی از ابتلای دولت روحانی به بیماری افراطی‌گری دولت‌های گذشته مشاهده می‌شود. در واقع روحانی که در روزهای اول دولتش از اعتدال در مشی سیاسی خود سخن می‌گفت رفته رفته به یک اصلاح‌طلب افراطی تبدیل می‌شود و ظاهرا اولین کسی است که قصد دارد به شعار اعتدال خود خیانت کند و تجربه‌ای به اندوخته مردم درباره پایبند نبودن مدعیان به ارزش‌های خود بیفزاید.
هرچند امروز عملکرد بد احمدی‌نژاد تنور اظهارات سیاسی حامیان دولت را گرم می‌کند اما دیری نخواهد گذشت که کارنامه روحانی مورد ارزیابی افکار عمومی قرار خواهد گرفت. نشانه‌های دوقطبی امروز در جامعه از این حکایت دارد که روحانی برخلاف شعار خود طی دو سال گذشته تنها به تشدید فضای سیاسی کمک کرده و با گرایش به سمت یک جناح سیاسی خاص زمینه را برای تنش میان جریانات سیاسی در آستانه انتخابات فراهم می‌کند.
در واقع دولت و حامیانش اعتدالی شعار می‌دهند و افراطی عمل می‌کنند چرا که راز بقای خود را در ساختن یک قرائت ترسناک از دولت سابق می‌داند. در واقع دولت به‌خوبی می‌داند که اصولگرایان نیز دل خوشی از احمدی‌نژاد نداشتند و ندارند اما در تمام اظهارات و رسانه‌های مرتبط خود تلاش می‌کند تمام اصولگرایانی را که به شیوه برخورد دولت با برخی مسائل جاری کشور نقد دارند به سمت قطب افراطی جامعه هل دهد.
روحانی اوایل دوران ریاست جمهوری چندین بار درباره پذیرش نقد منصفانه سخن گفت اما امروز تلاش می‌کند تا با برچسب زنی هر فرد یا جریان فکری را که کوچکترین انتقادی به دولت وارد می‌کند، منزوی نماید. در واقع داغ کردن هوچی‌گری افراد خاص توسط دولتمردان روحانی و رسانه‌های حامی دولت شیوه‌ای مبتکرانه‌ برای شنیده صدای منتقدان اصولی است.
دولت آن اندازه که از اظهارات کوچک‌زاده در مجلس و تجمعات خیابانی در رسانه‌های خود استقبال کرد هرگز نقد مودبانه و منطقی طیفی وسیعی از مردم و اصولگرایان را به عملکرد خود ندید. چرا که به دلیل نداشتن پاسخ قانع‌کننده ترجیح می‌دهد تا به بزرگنمایی اقدامات اقلیت نشانه‌دار بپردازد و نقد منصفانه را در میان هیاهوی جریان حامی خود پنهان نماید.
برخی اوقات این دعوای سیاسیآنقدر ساختگی، به موقع و متناسب با نیازهای دولت است که شبهه ائتلاف پنهان میان جریان اعتدال و برخی مخالفین را زنده می‌کند. نتیجه‌اش این می‌شود که دولت از انتقادهای منصفانه به دامن هوچی‌گران پناه ببرد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت