سرویس سیاسی فردا؛ ۱- اولین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران در زمان نخست وزیری محمد مصدق در واکنش به ملی شدن صنعت نفت صادر شد. در این دوره تقریبا درآمد ایران از نفت به صفر رسید و او توانست اقتصادی بدون نفت را در ایران تجربه کند.
۲- مصدق در زمانی که موضوع ملی کردن صنعت نفت را پیگیری میکرد، برنامهای برای مقابله با تحریمها نداشت. و این خوشبینی باعث هدررفتن بخشی از منابع در اختیار او در ۴ ماهه اول زمامداریاش شد. دکتر مصدق در جلسه ۲۶/۹/۱۳۲۹ مجلس، ملی شدن نفت را امری ساده عنوان نمود و اظهار داشت که «حقیقت این است که کشور ایران دچار هیچگونه ضرر اقتصادی و ارزی در اثر ملی کردن نفت نخواهد شد» ( خامهای، ۱۳۶۹: ۸۸) چون کل درآمد استحصال و فروش نفت به دست خود ملت میرسد، و بنابراین منافع بیشتری نصیب مردم ایران خواهد شد.
۳- کلیدیترین مناصب و مشاغل در دولت مصدق به واسطه ملی شدن صنعت نفت، اداره شرکت ملی نفت بود. مصدق این صنعت را به دست کسانی سپرد که نوکر انگلیسیها بودند. سهامالسلطان بیات و رضا فلاح بر دستگاه نفت مسلط شدند، کسانی که در خیانت آنها تردیدی وجود نداشت. به همین دلیل پس از کودتای ۲۸ مرداد این دو سمتهای خود را در شرکت ملی نفت حفظ کردند و بزرگترین خیانت را به ملت و بیشترین خدمت را به غارتگران بینالمللی کردند.
۴- هرچند در ظاهر ملی شدن صنعت نفت، ظاهری خوش رنگ و لعاب دارد، اما نتیجه تاریخی آن چیزی جز تداوم سلطه استعمار بر منابع نفتی ایران نبود.
با پیگیری مصدق و بر اساس حکم دیوان بینالمللی لاهه، یک کنسرسیوم از غولهای نفتی برای استخراج و فروش نفت ایران تشکیل شد. این نتیجه اگرچه ظاهری خوش آب و رنگ داشت، ایران را در وابستگی کامل به غرب انداخت و متن آن بهقدری ذلتبار بود که لایحه امتیاز نفت به کنسرسیوم با عنوان «قرارداد فروش نفت و گاز» به مردم و مجلس تحمیل گردید. در حقیقت بعد از کودتای ۲۸ مرداد استعمار در قالب همین قراداد کنسرسیوم موسوم به شش خواهر نفتی (شش کمپانی آمریکایی-فرانسوی و خصوصاً انگلیسی) غرب توانست تمام منافع نفت ایران را بار دیگر تصاحب کند.
۵- رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش به خوبی متذکر گشتند که در طول۶۰ سال گذشته، مسؤولین ایران هر وقت به آمریکا اعتماد کردهاند از همان ناحیه فریب خورده و دچار خسران گشتهاند. ایشان به مصدق به عنوان نمونهای از اعتماد حرمانآفرین و شکستخورده به آمریکا اشاره کردند. مصدق در دولت خود و تا اواخر آن به آمریکاییها اعتماد داشت (چون امریکا تا این زمان سابقه استعماری نیافته بود) و میخواست در برابر روسیه و انگلیس، پای یک نیروی سوم در مناسبات و معادلات بینالمللی ایران - نه امور داخلی - باز کند و مثلاً امیدوار بود که آمریکا نفت ایران را بخرد، که البته امریکا هرگز حاضر به این کار نشد. در اواخر حکومت خود متوجه غیر قابل اعتماد بودن امریکا گشته بود اما دیگر کار از کار گذشته بود؛ فرمان کودتا به دست پریزیدنت آیزنهاور امضا شده بود و توسط کرمیت روزلت مدیریت عملیاتی شد تا اولین توطئه شوم آمریکا علیه یک دولت خارجی رقم بخورد.
۶- نزدیکشدن و اعتماد مصدق به آمریکا در کنار دشمنی عمیقش با انگلیس، باعث شد که وی بدون توجه به مشی مشترک این دو کشور، از این ارتباط صمیمی با آمریکا متضرر شده و در واقع تمام نهضت را دچار اضمحلال کند. یکی دیگر از اشتباهات مصدق آن بود که برای مقابله با دو قدرت سنتی انگلیس و روسیه، به قدرت سوم یعنی امریکا گرایش پیدا کرد. مصدق حتی آنقدر خوش خیال و خوشبین بود که به «آیزنهاور» نامه نوشته و از او درخواست کمک و مساعدت کرد! او در نامه خود چنین مینویسد:
«ملت ایران امیدوار است که با کمک و مساعدت حکومت آمریکا موانع بهوجود آمده در کار فروش نفت ایران برطرف گردیده و چنانچه حکومت آمریکا قادر نیست چنین موانعی را مرتفع سازد، میتواند کمکهای اقتصادی را در اختیار ایران قرار دهد تا این کشور بتواند سایر منابع طبیعی خود را مورد بهرهبرداری قرار دهد. ایران، سوای نفت، منابع طبیعی دیگری نیز دارد که بهرهبرداری از آنها به حل مشکلات آن کمک مینماید، لکن تحقق این منظور بدون کمک اقتصادی خارجی مقدور نیست. در خاتمه، توجه مساعد و مثبت آن جناب را به وضعیت خطرناک کنونی ایران جلب نموده و اطمینان دارم که جنابعالی نسبت به کلیه نکات این پیام توجه لازم مبذول خواهید داشت.»
گرچه جواب دولت امریکا به نامه مصدق منفی بود اما مصدق گویا تا آخرین لحظات دولتش، همچنان به امریکا امیدوار بود. همین هم بود که در نهایت موجب سقوط دولت مصدق و کودتا علیه وی شد به طوری که بعد از گذشت شصت سال از کودتای 28 مرداد 1332، ایالات متحده اسناد دخالت خود در کودتا علیه دولت مصدق را منتشر ساخت. در حقیقت بزرگترین اشتباه مصدق همانی بود که رهبر انقلاب، در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان رد تاریخ 12 آبان ماه سال 92 فرمودند:
«هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکاییها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به آمریکاییها متوسّل شد؛ آمریکاییها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای 28 مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند.»
۷- شاید مثالهای ما از بدعهدی آمریکا دیگر آنقدر زیاد باشد که نیازی به مثال آوردن از مرسی نباشد. سرنوشت دولتهای دیگر حتی در همین سالها در همین منطقه نشان میدهد آنهایی که به آمریکا تکیه کردند، بیشتر متضرر شدند تا آنهایی که با آمریکا مقابله کردهاند! مرسی و مبارک در مصر نمونه این دولتمردان هستند.
نداشتن برنامه، عدم توجه به ظرفیتهای داخلی و درونزا، نگاه به بیرون، عدم پیگیری اقتصاد مقاومتی و تاکید بر توان تولیدی داخل، عدم توجه به فساد مالی و اقتصادی و ... شاهکلیدهایی هستند که دولتها در مسیر پیشرفت زمینگیر میکنند. تحریم دولت را زمین نمیزند، اما بیبرنامگی چرا!
دیدگاه تان را بنویسید