عذر خواهی امام خمینی (ره) از محافظینش / نصیحت امام به عروس و داماد جوان

کد خبر: 421486

وقتي براي اولين بار امام را ديدم آنقدر مجذوبشان شدم كه فراموشم شده بود يك محافظ هستم و چه وظيفه‌اي دارم.مات و متحير به امام نگاه مي‌كردم. انگار نه انگار كه يك محافظ هستم. بالاخره با نگاه‌هاي تند و حركات سر يكي از آقايان دفتر به خودم آمدم و تازه متوجه شدم كه چه اتفاقي افتاده است.

عذر خواهی امام خمینی (ره) از محافظینش / نصیحت امام به عروس و داماد جوان
سرویس اجتماعی فردا؛ معصومه فرمایشی: زماني كه ساعت ملاقات عمومي و دست بوسي مردم با امام (ره) فرا مي‌رسيد، مردم را به صف مي‌كرديم و مرتب و پشت سر هم به محل ملاقات هدايت مي‌كرديم. آنجا صحنه‌هايي را مي ديديم كه هيچ كجا مشاهده نكرده بوديم. عده‌اي اشك مي‌ريختند و عده‌اي ديگر متحيرانه به امام نگاه مي‌كردند و صحنه‌هايي سرشار از عشق در آنجا رقم مي‌خورد.
هميشه فكر مي‌كردم آنها آدم‌هايی هستند كه ابهت خاصي دارند و شايد يه جورهايی ترسناك كه نمی شود راحت با آنها حرف زد. آخر آنها هم براي خودشان كسي بودند. يعني آنقدر مهم بودند كه محافظت از يك شخصيت فوق‌العاده برجسته را به آنها بسپارند.
وقتي با وي تماس گرفتم، خودم را معرفي كردم و گفتم كه مي‌خواهم با او مصاحبه‌اي داشته باشم، بدون اينكه بخواهد طاقچه بالا بگذارد و يا مثل بعضي از مسئولاني كه وقتي با آنها تماس مي‌گرفتيم؛ قول مي‌دادند و بعد ديگر جواب تلفن نمي‌دادند نبود. با كمال ميل پذيرفت و قرار شد براي مصاحبه به دفتر ما بيايد.
از همان ابتداي نشستنش تا شروع مصاحبه به صورت رسمي، متوجه شدم كه مرتب روي صندلي‌اش تغيير حالت مي‌دهد. چندين مرتبه به خاطر اين موضوع عذرخواهي كرد و گفت كه به خاطر پا دردش نمي‌تواند به مدت طولاني در يك حالت ثابت بنشيند و مجبور است كه تغيير حالت بدهد. نمي دانم شايد يادگاري از زمان جنگ با خود داشت كه نخواست در موردش حرفي بزند.
رحلت حضرت امام خميني بهانه‌اي بود تا پاي صحبت‌هاي يكي از محافظان خانوادگي امام بنشينيم و با وي برگي از خاطرات دوران انقلاب ايران عزيزمان را ورق بزنيم.
از وی خواستم تا خودش را بيشتر معرفي كند؛ «حسين مرتاضي متولد خرداد 1341 اهل و ساكن قم هستم و در يك خانواده‌ام مذهبي كه عاشق امام و انقلاب بودند متولد و از همان دوران كودكي در محيط خانواده با امام و انقلاب آشنا شدم».
ورود به جرگه محافظان حضرت امام (ره)
مرتاضي در خصوص ورودش به جرگه محافظان حضرت امام (ره) اين گونه گفت؛ «در سال 61 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمدم و تا اواسط سال 62 بعد از انجام چندين ماموريت به جلسه‌اي محرمانه دعوت و در آنجا بود كه متوجه شدم به افتخار خدمت حفاظت از حضرت امام نائل شده‌ام. در آن زمان 21 سال سن داشتم و به مدت پنج سال در تيم حفاظت از امام و خانواده‌اشان در جماران خدمت كردم و بعد از آن در منطقه جنوب و سپس در لشگر 17 علي بن ابيطالب (ع) ادامه خدمت داده و سپس به قم برگشتم و در سپاه قم مشغول به خدمت بودم تا سال 91 كه بازنشست شدم».
وي از آغاز به كارش در لباس محافظان گفت؛ «شبي كه قرار بود فردايش به جماران بروم آنقدر بي‌قرار بودم كه سر از پا نمي‌شناختم و نتوانستم تا صبح بخوابم. در دومين روز از حضورم در جماران متوجه شدم كه مسئوليت حفاظت از امام در مراسم‌هاي دست ‌بوسي را بر عهده دارم و اين نخستين ملاقات من با امام بود و شوقي سر تا پاي وجودم را فرا گرفته بود و آنقدر مجذوب امام شده بودم كه به كل فراموشم شده بود كه چه وظيفه‌اي دارم و با نگاه‌هاي تند و حركت سر يكي از آقايان دفتر به خودم آمدم».
عذرخواهی امام خمینی (ره) از محافظینش
مرتاضی در مورد وقت‌شناسي امام گفت؛ «در ساعت هشت صدای زنگی از اتاق امام به گوش مي‌رسيد كه با بلند شدن صداي آن چند نفر براي انجام حساب و كتاب دفتر و چند پزشك نيز براي كنترل وضعيت جسماني امام وارد اتاق مي‌شدند و همزمان صداي مارش خبر و اعلام ساعت هشت از راديو به گوش ‌مي‌رسيد و اين برنامه هر روز تكرار مي‌شد. اين موضوع نشان از وقت‌شناسي و دقت نظر امام در وقت داشت. بعد از آن زمان ملاقات امام به مردم بود و وقتي كه مردم را به صف كرده و مرتب داخل اتاق مي‌فرستاديم مي‌ديدم عده‌اي اشك مي‌ريختند. عده‌اي ديگر متحيرانه امام را نگاه مي‌كردند و صحنه‌هايي سرشار از عشق را رقم مي‌زدند».
وي گفت: «در پي كسالتي بزرگ امام در بيمارستان بستري شدند و پس از گذشت حدود 10 روز دكتر اجازه استفاده از هواي آزاد را به امام دادند. محوطه بيمارستان با چند پله به باغ خسروشاهي مرتبط مي‌شد و در اولين روز كه قرار بود امام از هوای آزاد استفاده كنند امام را روي ويلچر نشانديم و وقتي كه مي‌خواستيم از پله‌ها پايين ببريم از وي براي اين كار اجازه گرفتم. فاصله صورت من با صورت امام بسيار كم بود بعد از اينكه من اجازه خواستم امام به صورتم نگاهي انداخته و گفتند مرا ببخشيد من شرمنده شما هستم. در جاي خودم خشك شدم؛ مانده بودم كه چه بگويم. بعد از مكثي كوتاه گفتم خيلي ها هستند كه مي‌خواهند براي يك لحظه شما را ببينند و من توفيق خدمتگزاري شما برايم فراهم شده و هيچ افتخاري برايم بالاتر از اين نيست. اميدوارم كه هر چه زودتر بهبود پيدا كنيد».
چرا امام (ره) مسیر قدم زدنش را تغییر داده بود؟
مرتاضي با بيان اينكه تمام رفتار امام الگو بود ادامه داد؛ «امام آداب هر چيزي را رعايت مي‌كرد مثلا اتاقي داشتيم كه موكت‌هايش زبر و خشن بود و شكل نامناسبي داشت اما هر موقع كه امام مي‌خواستند از آنجا عبور كنند نعلين خود را مي‌آوردند و وقتي كه به زمين مي‌رسيد خم مي‌شد و نعلين خود را آرام بر زمين مي‌گذاشت و مي‌پوشيد. امام هميشه مراعات حال اطرافيان خود را مي‌كرد و نمي‌خواست براي كسي زحمتي ايجاد شود؛ زماني بود كه چند كارگر در منزل مشغول به كار بودند و امام در آنجا قدم مي‌زدند و كارگرها هر بار كه امام از آنجا رد مي‌شدند به احترام ايشان دست از كار مي‌كشيدند. مرتبه سوم كه امام متوجه اين موضوع شدند مسيرشان را تغيير دادند تا آنها به زحمت نيفتند».
اوج توجه حضرت امام (ره) به خانه و خانواده
وي رفتار امام با خانواده‌اش را مورد توجه قرار داد و گفت؛ «روزي همسر امام براي كاري از منزل خارج شده و كمي ديرتر از معمول به خانه باز گشتند در فاصله‌ اين زمان كه ظهر شده و ايشان هنوز به منزل نيامده بودند. امام چندين مرتبه سراغ همسرشان را گرفتند و هر بار پاسخ شنيدند كه ايشان هنوز به منزل برنگشته‌اند اما ناهار آماده است و اگر ميل دارند برايشان ناهار بياورند. امام گفتند كه نه صبر مي‌كنم و وقتي خبر بازگشت همسر امام را به ايشان اعلام كردند امام فرمودند حالا ناهار را بياوريد كه اين غذا خوردن دارد. اين موضوع اوج توجه امام را به خانه و خانواده نشان مي‌داد.
ارتباط امام با بچه‌ها بسيار صميمي بود. در رفتارش هيچ آلايشي ديده نمي‌شد و بسيار خوشرو و خوش‌برخورد بود و روحيه‌اي بسيار لطيف داشت».
نصیحت امام به عروس و داماد جوان
مرتاضي از نصيحت امام در روز ازدواجش گفت؛ « من 25 سال و همسرم 14 سال داشتيم كه با يكديگر ازدواج كرديم. سابقه نداشت كه حاج احمد آقا در مراسم‌های جاری شدن صيغه ازدواج حضور داشته باشند اما آنروز در مراسم عقد من حاضر بودند و وكيل من در امر ازدواج شدند. زماني كه صيغه جاري شد از امام خواستم تا نصيحتي بكنند تا در زندگي به كار بگيريم؛ ايشان به همسرم نگاهي انداخته و با لبخند گفتند سعي كنيد با هم بسازيد و من نيز دعا مي‌كنم تا زندگي سعادت‌مندانه‌اي داشته باشيد كه به لطف پروردگار و با دعاي امام تا به امروز همين‌طور بوده است».
ولایت پذیری؛ رمز ماندگاری انقلاب
وي رمز ماندگاري انقلاب تا به امروز را در ولايت‌پذيري مي‌داند و مي‌گويد؛ «در جنگ هشت ساله‌ای كه همه دنيا عليه ما بودند با اطاعت از ولايت فقيه بود كه توانستيم به پيروزي برسيم تا امروز استوار بمانيم و انشاءالله پرچم انقلاب را به دست امام زمان (عج) بسپاريم. ما امروز در صحنه بين‌الملل به عنوان كشوري استكبارستيز، مبارز، خستگي‌ناپذير و نترس شناخته مي‌شويم و رمز اين موضوع در ولايت‌پذيري ما است. ما بايد هوشيار باشيم و رمز اين پيروزي را براي يك لحظه فراموش نكنيم و لحظه‌اي بر ما نباشد كه بخواهيم بدون اطاعت از ولايت زندگي كنيم».
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت