عبودیت، راز سلوک بهجت العارفین

کد خبر: 418104

صحبت از ویژگی های شخصیتی آیت الله بهجت کار ساده ای نیست. اما اگر بخواهیم یکی از اصلی ترین ویژگی های شخصیتی و سیر و سلوک این عارف بزرگ را بیان کنیم باید بگوئیم ایشان مقید به «عمل به واجب و ترک محرمات» بودند و به دیگرانی نیز که قصد سیر در مسیر الی الله را داشتند همین توصیه را ارائه می کردند.

عبودیت، راز سلوک بهجت العارفین
سرویس اجتماعی « فردا »؛ دکتر محمد اسدی گرمارودی:

صحبت از ویژگی های شخصیتی آیت الله بهجت کار ساده ای نیست. اما اگر بخواهیم یکی از اصلی ترین ویژگی های شخصیتی و سیر و سلوک این عارف بزرگ را بیان کنیم باید بگوئیم ایشان مقید به «عمل به واجب و ترک محرمات» بودند و به دیگرانی نیز که قصد سیر در مسیر الی الله را داشتند همین توصیه را ارائه می کردند. البته برخی از عرفا عمل به مستحبات و ترک مکروهات را نیز از اصول سیر می دانند اما آنطور که من برداشت کردم توصیه اصلی آیت الله بهجت همان عمل به واجب و ترک حرام است. شاید همین ویژگی خاص سبب شده بود ایشان «معصومیت کودکانه» خود را تا آخر عمر با برکتشان حفظ کنند. این تعبیر معصومیت کودکانه خیلی تعبیر دقیقی است. در کودک خیلی از تمایلات به بدی اساسا شکل نگرفته و کودک توانسته است آن پاکی فطری وجودی را حفظ کند. آیت الله بهجت نیز در سیر الی الله چنان مبارزه ای با امیال نفسانی انجام داده بودند که اساسا میل به بدی در ایشان از بین رفته بود. گاهی اوقات ما انسان های معمولی و حتی برخی از عرفا در مرحله ای هستند که میل به بدی در آنها وجود دارد و آنها نیز به مبارزه با این هوا و هوس‌ها می‌پردازند اما گاهی شما توانسته اید ریشه بدی را در وجود خود بخشکانید که این یک مرحله عالی در قرب الهی است. علما مثالی در این داستان دارند. شما اگر یک استخر را نگاه کنید غالبا پلشتی‌ها در کف آن تجمیع شده اند. هرچند آب پاک و زلال است اما اگر کسی در این آب راه برود باز آب گل آلود می شود. اما گاهی کف استخر فاقد هر نوع کثیفی است و در هر حالتی زلالی آب حفظ می شود. مبارزه با امیال نفسانی هم همین طور است. گاهی ما آنها را کنترل می کنیم و عملا ته نشین می شوند و گاهی هم کلا از بین برده می شوند. اما رسیدن به چنین درجه ای یعنی حذف میل به معصیت و هوا و هوس سبب می شود انسان به واقع امر در تمامی ساحت های نفسانی خدا را ارجح بداند و زندگی خود را بر اساس این اولویت سامان دهد و آن انانیت و عجبی که در انسان هست جای خود را به ولایت الهی دهد. شاید بتوان گفت مهمترین ابزاری هم که با استفاده از آن می شود به این درجه و سطح از مقامات عالیه رسید «استقامت و صبر» است. به تعبیر قرآن کریم «إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ». البته گاهی یک فرد اساسا در زمره «الذین قالو ربنا الله» قرار نمی گیرد و رب او شکم و شهوت و ... است. اما آنهایی که رب آنها «الله» است می دانند سیر الی الله و حرکت وجودی انسان در عالم تصادفی نیست بلکه قواعد و سنت های الهی در این زمینه جاری و ساری است. أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ. پس در این مسیر تعالی از يك طرف عوامل گوناگون خارجي است كه سعی دارد ما را از اين راه باز دارد. از يك طرف تعلقات دروني نسبت به دنیا و از طرفي هم شيطان قرار دارد و سنت خدا هم اين است كه ما بايد در امتحان قرار بگيريم و اینجاست که در میان این همه موانع «صبر و استقامت» در مسیر الهی معنا پیدا می کند. آیت الله حسن‌زاده آملی در یکی از کتاب هایشان یک مناجات دارند که خیلی زیباست. می فرمایند «جان به لب رسید تا جام به لب رسید». در این راه باید بدانیم که « هر چه در اين ره نشانت دهند/ گر نستاني به ازآنت دهند ». اینجاست که حتی در مقامات عالی دل حتی نباید در گرو پاداش های اخروی باشد بلکه قلب باید خالی از هر تعلق و دلبستگی باشد تا آماده پذیرش لطایف وجود الهی شود. البته هرکسی به این مقامات نمی رسد و برخی در منزلگاه های پائین می ایستند و اسیر می شوند. اگر مربی الله است متربی هم باید پایمردی و استقامت ویژه ای داشته باشد. بعضي‌ها تحمل يك استاد قوي را ندارند و مي‌گويند آقا ما با اين استاد درس نمي‌گيرم چون درسش سخت است . مي‌رویم دنبال يك استادي كه سهل بگيرد. اگر الله را رب گرفتیم باید مطابق دستورات این استاد پیش برویم. این رب کارش پرورش عبد است. امیرالمومنین علی (ع) این رابطه را به بهترین و شیوا ترین بیان ترسیم نموده است. «الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب » معبودا بس است مرا اين عزت كه بنده توام و بس است مرا اين افتخار كه تو پروردگار مني. تو چناني كه دوست مي دارم مرا چنان كن كه دوست مي داري. در عصر ما یکی از نمونه های بارز این پیوند رب و عبد را می توان در شخصیت آیت الله بهجت ببینیم. ایشان افتخار خود را عبد بودن می دانستند و هیچ گاه در طول دوران زندگیشان این عبودیت را فدای چیزهای دیگر نکردند. واقعا این مقام عبد مقام بزرگی است و شاید بتوان گفت بزرگترین مقام یک انسان است. به تعبیر قرآن کریم « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ». اما صادق (ع) حدیث گرانبهایی در این زمینه دارند که خیلی از عرفا روی آن تاکید می کنند« العُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ» در این زمینه فرق کلامی و فلسفی زیاد بحث کرده اند اما خلاصه داستان این است که خلقت انسان امری عبث نبوده بلکه جلوه ای از حکمت و لطف الهی است. این غرض خلفت بنده و بندگی انسان هم العیاذ بالله از روی نقص ذات باری تعالی نیست بلکه لازمه کمال فعل است. غرض خدا لطف به فعل است نه رفع نياز فاعل. در حدیث هم ربوبیت به معنای خدا شدن نیست بلکه شخص مالک و رب نفس می شود . اگر فناي في الله مي‌گوييم یعنی در مقام صفت چه مي‌خواهم آنچه او مي‌خواهد مي‌خواهم. خوب اين نوعي ربوبيت است. يعني چنان رب نفسم شدم كه الان نفسم فاني است خواسته‌هاي نفسم فاني در خواست الاهي است اين هماني مي‌شود كه عبوديت انسان را به اين مقام مي‌رساند و ایت الله بهجت نیز نمونه ای از دست یابی به همین مقام عالی ربوبیت است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت