به گزارش فردا به نقل از آنا، مهدی شادکار در صفحه شخصی خود در گوگل پلاس با ذکر نام این دو جانباز شهید ایزدپناه و جعفری یادآوری میکند که هر دو جانباز پدر شهید بودهاند.
شادکار که نویسنده وبلاگ مسیح لبنان است در ادامه به خاطرهای از این جانبازان شهید اشاره میکند که در وبلاگ او قبلا منتشر شده است.
در این یادداشت وبلاگی با عنوان «فراموشخانهٔ جانبازان اعصاب و روان» هنگامی که به این شهید اشاره شده آمده است:
«پیرمردی از آن میان، ناگاه گفت: - لعنت بر صدام. مرگ بر صدام.
انگار نمیدانست صدام مرده است. انگار در همان بیست و هفت هشت سال پیش مانده است.
- پسرم را شهید کردند. خودم در جبهه بودم که فهمیدم. توی یک عملیات موج انفجار از بلندی پرتم کرد کمرم شکست … وقتی توانستم به خانه برگردم که از چهلم پسرم هم گذشته بود. لعنت به صدام.
شیرینی در دهان و سیگار در دست، سخن میگفت. پرستاری آمد آرامش کرد. آن پیرمرد، روپوش آبی کمرنگ پوشیده بود. برخی دیگر روپوش سبز کمرنگ. پرسیدیم گفتند سبزپوشها بیماریشان موقتی است. وقتی حمله عصبی دست میدهد مدتی اینجا میآیند برای درمان. روپوش آبیها بیماریشان مزمن است. یعنی صعب العلاج. یعنی اینکه همیشه باید اینجا باشند. آن پیرمرد هم روپوش آبی به تن داشت. یعنی اینکه نمیتواند در خیابان راه برود. یعنی اینکه نمیتواند بفهمد که صدام مرده است و مردم به راحتی به کربلا میروند. یعنی اینکه نمیتواند بر سر مزار فرزند شهیدش برود. یعنی اینکه نمیتواند … اشک در چشمان بچهها جمع شده بود. چقدر غمگین بود آنجا.»
دیدگاه تان را بنویسید