ریشههای شبه کودتای سیاسی امروز دربار آل سعود +تصاویر
به نظر می رسد ریاض به زودی در دوران جدید خود آشکارا همپیمان نئوکان ها شود و حتی از رابطه خود با اسرائیل نیز به مرور رونمایی کند. از سوی دیگر، بندر بن سلطان باید قدرت خود را نشان دهد و شیوخ تکفیری و وهابی با اشاره وی بسیج شده و شاهد تشدید فعالیت تروریست ها در جهان اسلام باشیم. شاید این بار محمد بن سلمان، نگران قدرت گرفتن القاعده در یمن شود!!
امروز صبح فضای رسانه ای جهان و ایران با یک خبر غافلگیر کننده، مثل زلزله لرزید: «کودتای سیاسی در دربار آل سعود». پادشاه فرتوت عربستان بدون هیچ مقدمه قبلی، ناگهان ولیعهد (جانشین) خود را برکنار کرد. او به این کار بسنده نکرد، بلکه وزیر خارجه این کشور را نیز بعد از حدود 40 سال از کار برکنار کرد! علاوه بر این دو شخصیت پرنفوذ، تعدادی از وزرای بلندپایه نیز برکنار شدند که شامل پرنفوذترین خاندان وهابیت (آل الشیخ) هم می شود. شاید در نگاه اول، همه رسانه های جهان شوکه شدند و این کار را «غیرمنتظره» و «بدون مقدمه» خواندند؛ اما واقعیت این است که کاربر «مجتهد» در شبکه توئیتر که اخبار دسته اول دربار آل سعود را افشا می کند پیش از این اخباری در این مورد درز داده بود که دیتاهای تحلیل های محافل استراتژیک نخبگان را برای تحلیل هایی از این دست آماده می کردند. پایگاه خبری تحلیلی فردا، دیتاهای مذکور را همراه با چند قرینه مهم به مخاطبان ارجمند ارائه می دهد. همه این اطلاعات، تنها طی فاصله 8 تا 15 آوریل (19 تا 26 فروردین ماه) منتشر شده یود.
مجتهد در تاریخ 9 آوریل در مورد پشت پرده حلمه وحشیانه آل سعود به یمن نوشت: « فشارهای روانی ناشی از شکست نسبی عربستان در حمله به یمن و عملیات موسوم به "عاصفة الحزم" باعث شده مشکلات جسمی و روحی پادشاه تشدید شده و عملا او از نظر جسمی و تعادل روانی توانایی اداره کشور را نداشته باشد.»
همین نکته باعث شد برخی استراتژیست ها به این نتیجه برسند که عملا دربار آل سعود توسط فرزند وی (شاهزاده محمد بن سلمان) اداره شود. در آن زمان، یکی از استراتژیست های عربی نوشت: «بنا بر ادعای مجتهد، در حال حاضر عملا عربستان سعودی به وسیله «محمد بن سلمان» فرزند پادشاه و وزیر جنگ این کشور اداره می شود. محمد بن سلمان، علاوه بر مسئولیت وزارت جنگ، فرماندهی عملیات عاصفة الحزم را بر عهده دارد. به این ترتیب به نظر می رسد یکی از لایه ها و ابعاد عملیات حمله به یمن، جنگ قدرت در داخل دربار آل سعود باشد که زویر جنگ را به اداره کننده اصلی کشور تبدیل کرده است. به عنوان نمونه همین محمد بن سلمان در جلسات شورای امنیت در مورد حمله نظامی به یمن شرکت کرد که امری بی سابقه بود.»
تنها دو روز بعد، مجتهد باز هم اطلاعات سری درجه اول منتشر کرد. او در مورد وضعیت سلامت پادشاه نوشت: «این روزها مشکلات سلامتی پادشاه تشدید شده و محدود به آلزایمر نیست. پزشکان هشدار داده اند که رگ اصلی قلب وی تنگ شده و فشار خون او بالا رفته است. به این ترتیب، پزشکان هشدار داده اند که اخبار ناگوار جنگی و استرس، می تواند پادشاه جدید را دچار شوک شدید کند و تنها یک شوک کافی است تا این پادشاه هم رسما از دربار خارج شود!» البته او در توضیحات پای این متن توضیح داد که عبارت "خروج از دربار" می تواند شامل بستری شدن کامل در بیمارستان و حفاظت ویژه از وی باشد و لزوما به معنای مرگ او نیست؛ اما احتمال به کما رفتن یا حتی مرگ وی هم وجود دارد.
همان روز، یک خبر در میان محافل اطلاعاتی غربی پیچید و حتی به کامنت های مجتهد هم رسید؛ اما مجتهد در مورد آن سکوت کرد. در این خبر آمده بود: «بیماری پادشاه، بهانه خوبی برای محمد بن سلمان فراهم کرده تا به بهانه وضعیت ناگوار جسمی پدر و اضطراب های ناشی از جنگ، عملا پادشاه را ایزوله کرده و ارتباطات وی با دیگر شخصیت های درباری و نظامی را به حداقل ممکن برساند.»
در پی این مقالات بود که روزنامه السفیر چاپ بیروت در شماره 12 آوریل خود نوشت: « گمانه زنی در مورد این بعد از عملیات نظامی (اشتهای وزیر جنگ برای ارتقاء خود در دربار) محدود به شخصیت های داخلی دربار نیست. بسیاری از سرویس های امنیتی خارجی و دستگاه های دیپلماتیک مربوطه در گمانه زنی ها و یافته های خود، این ایده را گمانه زنی می کنند که احتمالا محمد بن سلمان قصد دارد پدر را ایزوله کرده و برای ارتقاء خود به پست جانشینی ولی عهد زمینه سازی کند. در این زمینه، محمد بن سلمان به صورت همزمان دو رقیب جدی دارد: «شاهزاده مقرن» (ولی عهد و برادر پادشاه) و «محمد بن نایف» (جانشین ولی عهد و برادرزاده پادشاه)»
مجتهد هم در یادداشتی همسو با نویسنده روزنامه السفیر نوشت: « عملیات عاصفة الحزم، محمد بن سلمان را جسور و متهور ساخته است. او از این فرصت می خواهد حداکثر بهره برداری را در راستای آرزوها و امیال خود داشته باشد و به این ترتیب عملیات را شدت بخشید تا با اطمینان بالایی به هدف خود نائل شود. با این حال، به نظر می رسید او در این مسیر متناسب با پیش بینی خود کامیاب نشد و به همین علت، بلافاصله با تغییر صورت مسأله تلاش کرد یک راه حل سیاسی برای جنگ پیدا کند و با ابتکار عمل در این زمینه، بتواند موقعیت خود را در دربار بهبود بخشد. در همین راستا، "محمد بن نایف" را به ترکیه فرستاد تا اردوغان همراه با پیامی از ریاض به تهران برود و راه حل سیاسی برای جنگ و بحران یمن بیابد.»
این جاست که نام های جدید مطرح می شوند. نخستین نام «محمد بن نایف» است که برخلاف وزیر کشور، او باید با اردوغان دیدار کند. سعود الفیصل تلاش می کند با ادبیات نرم تری در مورد ایرانیان صحبت کند؛ اما نماینده محمد بن سلمان، صرفا «محمد بن نایف» است. محمد بن نایف، شاهزاده بزرگ تری است؛ پدرش هم از ملک سلمان بزرگ تر بود و در صورت ادامه حیات به پادشاهی می رسید. با این حال، هوش سیاسی محمد بن نایف ایجاب می کرد در این مقطع، حداکثر همراهی و اتحاد عمل را با محمد بن سلمان داشته باشد. محمد بن نایف، کسی بود که از دوران ولیعهدی ملک سلمان، خود را به وی نزدیک ساخته بود و بیش ترین اختلافات را با شاهزاده بندر بن سلطان داشت. او حتی یک رابط بسیار خوب در واشنگتن داشت (عادل الجبیر) که باید با محافل جنگ طلب آمریکا و نئوکان ها بهترین روابط را برقرار می کرد تا بتواند از بندر بن سلطان سبقت بگیرد؛ زیرا پیش از یان اصلی ترین پایگاه های بندر بن سلطان در خارج از دربار، در درجه اول جنگ طلبان و زرسالاران (از تل آویو تا واشنگتن) بودند و در درجه بعد بنیادگرایان و گروه های تروریستی تکفیری و وهابی. محمد بن نایف اولا سعی کرد از طریق عادل الجبیر، با نئوکان ها و جنگ طلبان رابطه حسنه برقرار کرده و با اتحاد عمل با ملک سلمان و نفوذ بیش تر در دربار آل سعود، خود را گزینه بهتری برای محافل مذکور نشان دهد؛ ثانیا با تشدید اختلافات در داخل دربار آل سعود و تضعیف مفتیان افراطی تکفیری از طرفی و فرصت طلبی از اختلافات میان ریاض با داعش و اخوان المسلمین به عنوان دو گروه برجسته سلفی، زمینه تاضعیف بندر بن سلطان را فراهم کند. اوج این فرصت طلبی در دوره ملک عبدالله را می توان در سفر محمد بن نایف به مصر برای دعوت از السیسی به ریاض دانست که با سفر السیسی به برتری کامل محمد بن نایف در دربار آل سعود انجامید. محمد بن نایف در مقام وزیر کشور هم از قدرت ویژه خود برای تقویت جناح خود و کنار زدن مقرن و نزدیکانش استفاده کرد. او پیش از مرگ ملک سلمان، «العریفی» مفتی مشهور افراطی وهابیت را بازداشت کرد که اعتراضات گسترده آل الشیخ و افراطیون وهابی را در پی داشت. او در گزارش بازداشت العریفی، انتقاد ملایم وی از دولت ریاض را دستمایه قرار داد و به این بهانه دو گروه مخالف و موافق در دربار آل سعود علیه هم صف آرایی کردند. همین عامل سکوت ملک عبدالله را در سال پایانی خود و اوج بیماری اش در پی داشت و زمینه را برای محمد بن نایف هموار کرد تا مرحله اول کودتا را با رسیدن ملک سلمان به پادشاهی، اجرایی کند. بعد از مرگ ملک عبدالله، ملک سلمان تحت تأثیر محمد بن نایف دست به سه اقدام عجیب زد. اولا برای نخستین بار یکی از نوادگان مؤسس پادشاهی آل سعود را به عنوان جانشین ولی عهد انتخاب کرد که کسی جز محمد بن نایف نبود! ثانیا بندر بن سلطان را همراه با برادرش از کار برکنار کرد! سومین اقدام مهم وی، تغییر فرمانداران مکه و تضعیف موقعیت آل الشیخ بود. در چنین وضعیتی فاز دوم کودتا در قالب عملیات وحشیانه آل سعود در یمن کلید خورد. این بار محافل جنگ طلب آمریکایی و اسرائیلی نیازمند نبردی جنگی در خاورمیانه بودند تا ایران را درگیر جنگ کنند و همین عامل باعث شد محمد بن سلمان با همکاری عادل الجبیر و محمد بن نایف، فاز دوم کودتای خود را کلید بزنند که نتیجه آن امروز آشکار شد. تقریبا هفته قبل بود که یک تحلیلگر عراقی در سایت الجوار نوشت: «اگر در رسانه ها دقت کنید، رسانه های درباری آل سعود به صورت مرتب در حال تبلیغ وی و چهره سازی در مورد فرمانده این عملیات هستند که این شدت عمل نمی تواند اتفاقی باشد. با این حال، زمانی که رسانه ها با شخصیت های درباری صحبت می کنند، آن ها به جای تبلیغ و ستایش فرمانده عملیات، دائما در مورد عظمت ارتش و این که "ارتش متعلق به ملت و برآمده است ملت است" تأکید دارند. این تفاوت ادئبیات به حدی محسوس است که عمده ناظران با رصد رسانه های درباری آل سعود، آن را تصدیق می کنند.» چند روز قبل بود که سخنگوی عملیات عاصفة الحزم از پایان نبرد خبر داد؛ در حالی که همان روز ملک سلمان دستور ورود نیروهای گارد ویژه به عملیات حمله به یمن را صادر کرده بود. با توجه به اطلاعات فوق الذکر به نقل از مجتهد، تردیدی نیست که حکم ملک سلمان را محمد بن سلمان منتشر کرده بود. کاخ سفید اعلام کرد پایان عملیات یمن در نتیجه مکالمه تلفنی ظریف و کری و در ادامه فشار کری و اوباما بر ریاض رخ داده است. شکست محمد بن سلمان و محمد بن نایف در این عملیات، ضربه سختی بود و باید ضرب شست خود را به وزیر خارجه ناهماهنگ وارد می کردند. به این ترتیب علیرغم اعلام آتش بس، حملات به یمن ادامه یافت. اما همزمان، محمد بن نایف وارد اتاق عملیات محمد بن سلمان شد و از دو روز قبل موج بازداشت ها در ریاض و طائف کلید خورد. سخنگوی وزارت کشور آل سعود دیروز اعلام کرد یک مفتی افراطی وهابی همراه با حدود 40 وهابی مشکوک به همکاری با داعش بازداشت شده اند. و بالاخره امروز بود که احکام جدید ملک سلمان صادر شد. مجتهد در ساعات میانی امروز در یادداشتی از «فشار بر شاهزاده مقرن (ولیعهد معزول) خبر داد تا اعلام کند خودش استعفا داده است!» همزمان با این تغییرات شبیه به کودتا، العربیه به صورت مداوم بر روی بازداشت عوامل مرتبط با داعش مانور می دهد تا فضای امنیتی حفظ شود. به نظر می رسد ریاض به زودی در دوران جدید خود آشکارا همپیمان نئوکان ها شود و حتی از رابطه خود با اسرائیل نیز به مرور رونمایی کند. از سوی دیگر، بندر بن سلطان باید قدرت خود را نشان دهد و شیوخ تکفیری و وهابی با اشاره وی بسیج شده و شاهد تشدید فعالیت تروریست ها در جهان اسلام باشیم. شاید این بار محمد بن سلمان، نگران قدرت گرفتن القاعده در یمن شود!! شاید هم القاعدهو داعش این بار به صورت جدی تصمیم بگیرند پادشاهی آل سعود را - که برای محمد بن نایف و محمد بن سلمان به ارث می رسد - را تضعیف کنند.
دیدگاه تان را بنویسید