چرا اولویت دادن به فرزندان فرهنگیان برای استخدام در آموزش و پرورش عادلانه است؟

کد خبر: 412829
به گزارش سرویس اجتماعی «فردا»، میثم مولایی پژوهشگر و دانش آموخته الهیات و فلسفه دین از دانشگاه های قم و تهران در صفحه فیس‌بوک خود نوشت: سال گذشته مسئولین آموزش و پرورش اعلام کردند که در سال جاری (1394) 5 هزار نفر به عنوان معلم استخدام خواهند شد. در خبرهای تکمیلی تر اعلام شد که مربیان پیش دبستانی و فرزندان فرهنگیان در اولویت استخدام هستند. نگارنده هم چون تا کمتر از 1 ماه دیگر خدمت سربازی را تمام می کند و دنبال کار است، مکررا پیگیر اخبار استخدامی آموزش و پرورش بوده و اخبار سایت های کاریابی را دنبال می کند. در یکی از این سایت های کاریابی نظرسنجی جالبی پیرامون اولویت استخدامی به فرزندان فرهنگیان قرار گرفته بود و نظرات موافق و مخالفی پیرامون آن ابراز می شد [1]. نکته ای که در این نوشته به آن می پردازم پاسخ به همین نظرسنجی حول این سوال است که آیا در اولویت قرار دادن فرزندان فرهنگیان به صرف اینکه فرزند فرهنگیان هستند یا فرزند فرهنگیان بودن، یک امتیاز باشد، اخلاقا درست است؟ به عبارت دیگر این عمل عادلانه است؟
برای این منظور باید تعریفی از عدالت را مدنظر داشته باشیم. فلاسفه، عدالت را به دو بخش تقسیم می کنند که شامل : عدالت کیفری و عدالت توزیعی است. مقصود از عدالت توزیعی، عدالت در توزیع خیر و شر است. حکمای مسلمان در تعریفی کلی از عدالت آن را به عنوان رعایت استحقاقها اینگونه تعریف کرده اند : « رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد » [2]. جان راولز، فیلسوف سیاسی و اخلاق امریکایی، در مقاله « عدالت به مثابه انصاف: مفهومی سیاسی، نه متافیزیکی » [3] برای عدالت دو شرط اساسی ذکر می کند که : « 1) هر فرد، حقي برابر از شاکله اي کاملاً متناسب از حقوق و آزادي هاي اصلي دارد که این شاکله براي همه یکسان است. 2) نابرابري هاي اجتماعي و اقتصادي باید به ایجاد دو وضعيت کمک کنند: اول اینکه باید به دفاتر و جایگاه هایي متصل باشند که در آنها براي تمام افراد و تحت شرایط منصفانه، فرصتهاي برابر دردسترس باشد؛ دوم اینکه باید براي محرومترین اقشار جامعه، بيشترین منفعت را داشته باشند ».
با در نظر گرفتن موارد اخیر، استدلالی که در اینجا می توان علیه عادلانه بودن اولویت استخدام فرزندان فرهنگیان صورت بندی کرد به این شکل است، با قبول دو تعریف اخیر ما از مقوله عدالت ( یعنی تعریف حکمای اسلامی و دو شرط جان راولز در عدالت توزیعی ) یا حداقل با فرض درستی آنها :
(1) اگر اولویت قرار دادن فرزندان فرهنگیان در استخدام آموزش و پرورش، عادلانه باشد، آنگاه مسئولین آموزش و پرورش باید دلایلی ارایه نمایند که شرط عدالت را برای اولویت استخدام آنها احراز نماید.
(2) در حال حاضر چنین دلیلی در دسترس نیست.
بنابراین
(3) در حال حاضر اولویت قرار دادن فرزندان فرهنگیان در استخدام آموزش و پرورش، عادلانه بنظر نمی رسد.
اجازه دهید کمی این صورت بندی را توضیح دهم. منظور از « یابد » در جمله 1 پس از « آنگاه » چیست؟ به عبارت دیگر چرا چنین « باید » ی برگردن مسئولین وجود دارد؟ توجیه این « باید » ریشه در اخلاق عقلانیت عملی دارد. بر اساس عقلانیت عملی، فرد زمانی اخلاقا مجاز است عملی را انجام دهد، که دلایل و شواهد کافی برای انجام آن داشته باشد. برخورداری از این شواهد و دلایل زمانی واجب تر می شود که عمل مذکور تاثیرات وسیعتری در سطح جامعه داشته باشد. اما جمله 2؛ بر اساس این مورد در حال حاضر دلیلی که بتواند عادلانه بودن اولویت استخدام فرزندان فرهنگیان را احراز کند، وجود ندارد. این جمله به این معنا نیست که امکان ارایه این دلیل اصلا وجود ندارد، بلکه تنها چنین دلیلی در دسترس ما نیست و شاید روزی چنین دلیلی اظهار شود و از این جهت است که جمله3، بعنوان نتیجه دو مقدمه اخیر با قرار داده شدن « در حال حاضر ... » و « ... بنظر نمی رسد »، حکایت از امکان دارد نه ضرورت. اما بنظر می رسد جمله 1 با توضیحی که پیرامون چرایی ارایه دلایل بر اساس عقلانیت عملی گفتیم، نیازمند اثبات نباشد. اما جمله 2 باید اثبات شود، که در ادامه پس از ارایه دلایل موافقان این ماجرا، با رد هریک از این دلایل، اثبات خواهد شد که چرا این مقدمه درست است.
در سایت کاریابی که نقل آن پیش از این آمد، دلایل اصلی موافقان اولویت دادن به فرزندان فرهنگیان، با فرض اینکه عمده دلایل در دسترس ما همین دلایل باشد، به این شرح خلاصه شده است : « [دلیل اول ] طرفداران وجود امتیاز استخدام فرزندان کارمند معتقد هستند که فرزندانی که والدینشان در یک سازمان مشغول به خدمت هستند به جهت سالها آشنایی با موارد مختلف مربوط به آن سازمان به واسطه ی پدر و یا مادر کارمندشان آمادگی و توانایی بیشتری در جهت انجام خدمت در آن سازمان را خواهند داشت.
[ دلیل دوم ] از طرفی به نظر می رسد که برخی از سازمان به جهت مورد ذکر شده و همچنین در جهت اعطای خدمات و کسب رضایت کارکنان و افزایش رضایت سازمانی از اختصاص امتیازی در رابطه با استخدام فرزندان همکار حمایت میکنند ». برخی از کاربران هم دلیل موافقت خود را اینگونه ابراز کرده اند : « [ دلیل سوم] البته در مورد آموزش وپرورش هر چند که تا به حال عملی نشد... ولی در سایر ارگان های دولتی صددر صد عملی می شود [ بنابراین چون در سایر ارگان های دولتی اجرا می شود در آموزش و پرورش هم باید عملی شود ] » [4]. یا کاربر دیگری ضمن موافقت دلیل خود را اینطور می آورد : «[دلیل چهارم] باید مختص فرزندان معلمان باشد چون شرایط انها در دوران کودکی مثل سایر شرایط کودکان نبوده و والدینشان کمتر در کنارشان بوده اند (به اقتضاش شغلشان) پس حداقل یک جبرانی برای این فرزندان باشد ». کاربر دیگری می نویسد : «[دلیل پنجم] من با درنظر گرفتن این امتیاز برای فرهنگیان کاملا موافقم. چون تابحال آموزش و پرورش هیچ امتیازی برای فرهنگیان نداشته و بچه های فرهنگیان با یه حقوق معلمی وهزار جور کم وکسری بزرگ شده اند. و این کار حداقل درمورد آموزش و پرورش کاملا عادلانه هست که بعد از یک عمر زجر و زحمت بی مزد فرهنگیان در آموزش و پرورش این حداقل جبران برای این قشر کم توقع فرهنگی [ است ] ». دلایل عمده موافقان همین موارد است یا قابل تحویل به این موارد می باشد لذا برای کوتاهی از ذکر آن می گذریم.
اما دلیل اول موافقین، بطور خلاصه، این بود که چون فرزندان فرهنگیان با مسایل آموزش و پرورش آشنایند، پس کارکرد بهتری را از خود نشان خواهند داد. این دلیل قابل قبول نیست، زیرا با توجه به اینکه رسالت اصلی آموزش و پرورش، همانگونه که از نام آن پیداست، تعلیم و تربیت نسلی آموزش دیده است تا بتوانند کشور را در جهت تعالی مادی و معنوی یاری کنند. شرط اصلی تحقق چنین رسالتی برخورداری از آموزگارانی دانا و تحصیل کرده، دارای خصوصیات نیک انسانی و اخلاقی و توانا در ارایه و انتقال آموخته ها است. بنابراین آشنایی با آموزش و پرورش اگر نگوییم بی اهمیت است، اما جز شرایط کمترین محسوب می شود که دستیابی به آن چندان هم مشکل نیست. از سوی دیگر، با کمال احترام به تمام فرهنگیان عزیز، فرزند یک فرهنگی بودن به جهت اینکه فرزند یک فرهنگی است، مستلزم این نیست که او هم مانند والدین خود توانا به تحقق شرط اصلی رسالت آموزش و پرورش، که پیش از این آمد، باشد. به قول یکی از مخالفان این نگاه در سایت کاریابی فوق الذکر : « گویند پدر تو هست فاضل / از فضل پدر تو را چه حاصل؟! ».
اما دلیل دوم این بود که سازمان ها برای ارتقای رضایت کارکنان خود به چنین اقدامی دست می زنند. بدون شک فرهنگیان عزیز با مشکلاتی دست به گریبان هستند، اما این کار توجیه مناسبی برای این عمل مسئولین نیست که برای خاموش کردن بخشی از نارضایتی معلمین به چنین عملی دست بزنند. اولا این کار گونه ای پاک کردن و تعلیق صورت مسئله ی مشکلات حقیقی فرهنگیان است. دوما، این عمل نادیده گرفتن شرایط تعریف شده عدالت است زیرا با این عمل بخشی از کسانی که مستحق دریافت این جایگاه هستند از حق خود محروم خواهند شد. ممکن است برخی بگویند گرچه برخی از محقین از حق خود محروم می شوند ولی معلمین فعلی با جدیت به کار خود ادامه خواهند داد و این عدم احقاق حق برخی شری کوچک است برای ایجاد یک خیر بزرگ، که همانا ادامه ی با صلابت فعالیت فرهنگیان فعلی می باشد. اما این استدلال غلط است، چرا که ممکن است فرزندان این عزیزان که در آینده به کار گرفته می شوند نتوانند همین صلابت را ادامه دهند که این همان مشکلاتی را ببار می آورد که برای دلیل اول ارایه شد. از سوی دیگر ممکن است در آینده کسانی که با توجه به توانایی ها صلاحیت حضور داشتند ولی به جهت این ستم نتوانستند وارد عرصه آموزش کشور شوند، بتوانند خیرات بزرگتری از آنچه در این استدلال آمد را فراهم بیاورند.
دلیل سوم بدین شرح بود : چون در دیگر ارگان های دولتی چنین عملی مرسوم است، پس بکارگیری آن در آموزش و پرورش هم بلامانع است. این استدلال هم به جهت مبتنی بودن به یک تعمیم ناروا غلط است. اولا چنین عملی در هر جا و هر مکانی هم که باشد، اگر مبتنی بر دلایلی مانند دلایل اول و دوم که پیش از این آمد و یا دلایلی که در ادامه می آید باشد، به هرحال غلط است، و دوما تعمیم یک عمل نادرست به جهت اینکه در جایی یا جاهایی، یا حتی همه جا، جاری است، پس در یک مورد خاص هم مجاز است، یادآور مغالطه تعمیم ناروا است و باز نادرست می باشد. بنابراین این دلیل هم کارایی ندارد.
اما دلیل چهارم از این قرار بود : چون فرزندان فرهنگیان، به جهت شغل والدین خود، در کودکی نسبت به دیگر کودکان شرایط سخت تری داشته اند، پس حق اولویت برای آنها محفوظ است. این دلیل هم بنظر کافی نمی رسد. نقد اول این مورد این است که دقیقا مشخص نیست منظور از « شرایط سخت » چه شرایطی است، اما فرض کنیم واقعا چنین شرایطی بر این عزیزان رفته است. حال سوال این است که : آیا تحمیل شدن شرایط سخت در این مورد می توانند دلیلی برای عادلانه بودن چنین امتیازی باشد؟ گمان نمی رود پاسخ این سوال بلی باشد. زیرا اگر تحمیل شرایط سخت در کودکی به جهت شغل والدین دلیل خوبی برای دادن جایگاه شغلی و اجتماعی والدین به فرزندان باشد، آنگاه فرزندانی که والدینشان سمت های اجرایی بالایی در ارگان های اجرایی کشور دارند، محق ترند برای تصاحب این جایگاه های والدین خود نسبت به دیگران. یا فرزندانی که والدین آنها پزشک هستند و ساعات بسیاری را دور از خانه و خانواده و در بیمارستان ها و مطب ها برای خدمت رسانی می گذرانند، باید اولویت بیشتری برای ورود به رشته پزشکی در بهترین دانشگاه های کشور داشته باشند. از طرف دیگر باید از کسانی که چنین نگاهی دارند پرسید : با اینکه ایشان می دانند با ورود به عرصه آموزش و پرورش، فرزندان فعلی یا آینده ایشان سختی خواهند دید، چطور حاضرند چنین کاری را انجام دهند؟ به گمانم که این کار اینطور توجیه می شود که با اشتغال در عرصه آموزش و پرورش می توانند خانه و خانواده خود را تامین کرده و آینده بهتری به جهت رفاه برای خانواده و فرزندانشان رقم بزنند. اما اگر ملاک چنین چیزی است پس والدین فرزندان فرهنگیان هم به همین دلیل این سختی را به فرزندان خود تحمیل کرده اند. بنابراین این نمی توانند توجیهی برای اولویت داشتن فرزندان آنها نسبت به دیگران باشد. زیرا در رفاه بودن و دارای شغل معلمی بودن حتی اگر شر باشد اما با در نظر گرفتن خیر اخیر قابل توجیه است. بنابراین این سختی توجیه قابل قبولی خواهد داشت و بدون توجیه نبوده که گفته شود حقی از کسی ضایع شده و باید برای احقاق آن فرزندان فرهنگیان امتیازی داده شود. دلیل پنجم هم چندان مطلب بیشتری از دلیل چهارم ندارد و می توان انتقادات وارد بر دلیل چهارم را بر آن وارد دانست.
با درنظر گرفتن انتقادات اخیر که نشان می دهد دلایل موافقان ناکافی است، نشان از آن دارد که هر کدام یکی از شرایط تعریف عدالت یا همه آنها را نقض می کند. زیرا یا ظرفیت های وجودی دیگر افراد را نادیده می گیرد و یا اینکه هیچ توجیه کافی برای قبول یک نابرابری که منجر به خیر می شود را تامین نمی کند. بنابراین اگر همانگونه که گفته شد دلایل موافقان برای عادلانه قلمداد کردن اولویت دادن به فرزندان فرهنگیان در استخدام آموزش و پرورش همین دلایل باشد یا قابل تحویل به این دلایل باشد و از طرفی انتقادات وارده بر این دلایل پنجگانه که پیش از این آمد، درست باشند، آنگاه حکایت از آن دارد که ادعای ما پیرامون اینکه : « دلایل در دسترس ما برای عادلانه بودن اولویت دادن به فرزندان فرهنگیان نسبت به سایر اقشار در استخدام آموزش و پرورش، ناکافی است »، درست خواهد بود. بنابراین دادن چنین امتیازی باید ناعادلانه در نظر گرفته شود. حتی المقدور تا زمانی که دلایلی قوی و درست برای چنین امتیازی یافت شود.
یاداشتها :
تا زمان نگارش این یاداشت 755 نظر موافق و مخالف در این نظر سنجی به ثبت رسیده بود. این نظر سنجی را می توانید در آدرس زیر دنبال کنید :
http://iranestekhdam.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%DB%8C/comment-page-1/#comments
مطهری، مرتضی ( 1384)، عدل الهی، تهران : انتشارات صدرا
بر این مورد نگاه کنید به : راولز، جان (1392)، عدالت به‌مثابۀ انصاف: مفهومی سیاسی، نه متافیزیکی، ترجمۀ مریم اشجع، منتشر شده در سایت ترجمان به آدرس :
http://tarjomaan.com/vdcd2o096yt0z.a2y.html
مطالب داخل [ ] از نگارنده است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت