پایگاه خبری فردا؛ مهتاب ترک بیات: اسباب بازی" فقط اسبابی برای بازی و سرگرم شدن کودک و ایجاد فرصتی برای استراحت والدین نیست. شاید این روزها حرف زدن و نوشتن در این باره خیلی تکراری و پیش پا افتاده به نظر برسد؛ اما گشت و گذاری خیلی کوتاه در سومین نمایشگاه بازی و اسباب بازی... همه این گفته ها و نوشته ها را دود می کند و به هوا می فرستد!
پله نوردی با کالسکه!
بعد از سه چهار بار تلاش برای بازدید وسط هفته، حالا غروب جمعه و در شلوغ ترین زمان ممکن به خیابان حجاب آمده ام تا این نمایشگاه را بببینم؛ به امید خرید اسباب بازی مناسب و البته دیدن تغییری نسبت به دوره قبل. اولین چیزی که هنگام ورود می بینم پدر مادری هستند که با چرخ های بزرگ کالسکه و راه پله های ورودی درگیرند. نمایشگاه ورودی مخصوص کالسکه ندارد! تقریبا همه پدر و مادر مجبور می شوند کالسکه هایشان را بغل بزنند و از پله ها بالا بیاورند! به همه ی کالسکه های بزرگی فکر می کنم که توی نمایشگاه هستند و سختی حملش برای پدر یا مادر از پله ها.
بدون هیچ تغییر مثبت
به محض ورود و با یک نگاه کلی می فهمم نمایشگاه همان نمایشگاه دوره ی قبل است. جای غرفه ها و رادیوی نمایشگاه و ... بزرگترین و البته شلوغ ترین غرفه ها هم دو غرفه ی بزرگ ورودی نمایشگاه هستند که عمده ی فروش آنها ماشین شارژی های بزرگ و البته گران است! از 500هزار تومان به بالا! در همان شلوغی از ورودی مشخص است غرفه ی فروش توپ های رنگی هم حسابی بازارش داغ است. این یعنی پر فروش ترین محصول نمایشگاه تخصصی اسباب بازی توپ و ماشین برقی است! و همین می شود علت چند علامت تعجب و سوال که جای سیاست گذاری و جهت دهی به خانواده ها برای انتخاب اسباب بازی های مناسب اگر اینجا نیست، کجاست؟ اسباب بازی هایی که علاوه بر جنبه آموزشی به پرورش خلاقیت و هوش کودکان کمک کنند را کجا باید یافت؟
جولان پخشی ها با دامبالو دیمبوی چینی
اکثر غرفه ها برخلاف انتظار از یک نمایشگاه، به جای تولیدی ها و شرکت های اصلی، پخش کننده ها هستند! پخش ماشین و کامیون و توپ و اسباب بازی های ریز و درشت و رنگ به رنگ چینی. مادری که در کنارم ایستاده با نارضایتی از نبود اسباب بازی های ایرانی می گوید: همه جا پر از دامبالو دیمبوی چینی است! جالب آنکه قیمت های همین جنس ها هم از غرفه ای تا غرفه ی دیگر اختلاف چشمگیر دارد. دریغ از یک نظارت ساده برای قیمت گذاری.
بین غرفه های پر زرق و برق و... البته چندتایی غرفه ی مهجور هم هستند که تولیدات خودشان را می فروشند. اما نتوانسته اند آنقدری نظر پدر مادر ها و البته بچه ها را جلب کنند. غرفه های جالبی که بسته ی باغبانی برای کودکان می فروشند یا کاغذ اریگامی و اسباب بازی چوبی ایرانی.
حضور از سر اجبار
خلوت ترین غرفه هم متعلق به شورای نظارت بر اسباب بازی کانون پرورش فکری است که بیشتر شبیه اتاق کار در یک اداره است. چند نفری پشت میزها به کار خودشان مشغولند. بی توجه به آن چه در اطراف جریان دارد، از فعالیت تبلیغی و آموزشی خبری نیست. به جای ارائه هر توضیحی به بازدید کنندگان یا حتی تابلوهای بزرگ و راهنمایی برای والدین ترجیح داده اند دو سه تا بروشور بی آب و رنگ چاپ کند که توصیه ها راهنمایی های ابتدایی در مورد اسباب بازی بکند! ساده ترین کار ممکن. از همه بدتر غرفه ی خود کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. بی تنوع و کم محصول، تنها برخی از تولیداتی که در طول سال در فروشگاه هایشان عرضه می کنند اینجاست؛ حضوری انگار از سر اجبار!
بقیه نمایشگاه هم حرف خای برای گفتن ندارد. خلاصه اش این که بخش اسباب بازی نمایشگاه خلاصه می شود در ماشین، توپ، دوچرخه و تاب و چندتایی بازی فکری به همت وارد کننده های همیشه در صحنه!
اینجا جای بازی نیست!
جای بازی و سرگرم شدن کودکان در نمایشگاه کجاست؟ این سوال را وقتی از قسمت اسباب بازی ناامید می شوم از خودم می پرسم. به نظر می رسد بار این بخش را عمو و خاله پشت رادیو نمایشگاه که صدایش در فضا پیچیده دو نفری باید به دوش بکشند؛ با استفاده هر ادا و اصول و دلقک بازی بی مزه، تا بچه ها را جذب کنند به غرفه ی رادیو و بازی خلاقانه ی بشین پاشوی برعکس!
غرفه ی شبکه پویا مداد رنگی و کاغذ به بچه ها می دهد که نقاشی بکشند و یک غرفه ی کوچک مقداری ماسه ریخته کف زمین و ده تا بچه روی دو مترمربع ماسه در حال بازی اند! سهم بازی کودکان در سومین نمایشگاه بازی و اسباب بازی همین دو،سه خط است!
کتاب؟ حرفش را نزنید
در مورد جای خالی غرفه های عرضه کتاب کودک هم بهتر است حرف نزنیم. حتی کتابهایی که به والدین درباره بازی و اسباب بازی آگاهی می دهد و کتابهایی که بازی های جدید و تازه به کودکان می آموزد و... از هیچ کدام خبری نیست. به نظر می رسد نمایشگاه با وجود سه دوره برگزاری هنوز از هدفی که برای آن ترسیم شده فرسنگها فاصله دارد، مگر آنکه هدف تنها ارائه بیلان و گزارش کار برای مسئولین باشد و پرشدن جیب برای غرفه دار و...!
همه تصور ما از بازار
شلوغی نمایشگاه نشان می دهد پدرمادرهایی که بالاخره با دغدغه ی خرید اسباب بازی مناسب- چه از حیث قیمت و چه از حیث کیفیت و تناسب با سن بچه- غروب روز تعطیل خود را به نمایشگاه آمده اند حقشان بیشتر از این است؛ نمایشگاهی که حداقل شرکت ها و تولیدی های اسباب بازی ایرانی در آن حضور داشته باشند؛ هر چند تعدادشان هنوز خیلی کم است اما کیفیت محصولاتشان و البته توجه شان به هدف اسباب بازی ها و تولید محصولات فکری، مسلما بیشتر از اسباب بازی های چینی درجه دو و سه است. پدر مادرهایی که به واسطه ی مشغله ها و ترافیک و مشکلاتی از این دست شاید خیلی کم گذرشان به اسباب بازی فروشی ها و کتاب فروشی ها بیفتد و همه ی تصورشان از اسباب بازی های موجود در بازار همین محصولات دم دستی و تکراری غرفه های نمایشگاه باشد!
شوی کالسکه و حسرت
هوا دارد تاریک می شود که از نمایشگاه بیرون می زنم؛ اذان شده، پله ها را پایین می آیم و سوز سرمای اسفند به صورتم می خورد ، بچه ای حاضر نیست کاپشن بپوشد و جیغ پیغ کنان در بغل مادرش به سمت ماشین می رود. پایین پله ها پیرمردی کت نیمدارش را به خاطر سرما به خودش پیچیده ایستاده و محو نور و صدای داخل سالن است. کنار پاهایش بساط برچسبهای عروسکی پهن است. بساط او فرقی با غرفه های بی سامان آن داخل ندارد، اما تنها پیرمرد دست فروش است که راهی به این نمایشگاه ندارد و از نور و صدای سالن نمایشگاه، تنها سرما و تاریکی بیرون نصیبش می شود. نمایشگاه بی بخاری که بیشتر شوی کالسکه های گران قیمت و بورس ماشین شارژی و حسرت برای دیگران است!
دیدگاه تان را بنویسید