میثم تولایی: در یکی از برنامههای رادیو که چند ماهی میهمان بودم یکی از سوالات متداول مردم که یا پیامک میکردند به برنامه یا روی خط میآمدند و میپرسیدند، درباره رسیدن به مرحله قرب بود. بماند که خود مرحله، مرتبه، درجه، عالم و غیر، همگی جای بحث دارند اما آنچه که مخاطبین طالب رسیدن بودند یا به تعبیر عرفا، قدم در یقظه گذاشتن است، خلاصه میشد در این سوالات که کرامات چیست؟ چه کسی به طی الارض میرسد؟ عالم غیب را چه گونه دریافت میکنند؟ درست است آیتا... بهجت رحمها... علیه چشم برزخی داشتند؟ و چندین و چند سوال دیگر. علاقمندی قشری از مردم به این مقولات همیشه برایم جالب بوده، اینکه میبینیم همیشه طرح موضوعات مربوط به عالم غیب و نظایر آن همچون کرامات بزرگان در برنامههای مختلف با استقبال زیاد مخاطبین مواجه میشود اما هیچوقت به صورت جدی به شخصیتشناسی و ارتباطشناسی میان عارف و خدا نمیپردازیم. همه ما شنیدهایم که حضرت امام(ره) دهه 40 شمسی، یعنی آن زمان که بهجت العرفا ناشناس بود، موت اختیاری را موصوف به ایشان کرده بودند یا اینکه تنها شندیدهایم ایشان و دیگر بزرگانی نظیر رجبعلی خیاط با یک امتحان بزرگ محرم راز
میشوند و آن داستانهای بازگشت از نجف و کربلا به امر پدر علیرغم میل و اشتیاق باطنی عارف بهجت(ره) و همچنین فرار از به گناه افتادن چشم توسط دختر بیحجاب همسایه شیخ خیاط(ره) را قطعا بارها و بارها خواندهایم و چقدر برایمان جذاب بوده است. اما هیچوقت نشنیدهایم که بگویند چگونه یک فرد میتواند در سنین نوجوانی و جوانی مختار و عازم باشد در ترک گناه که مقدمات قرب را فراهم میکند و حقیقت پله پله تا ملاقات خدا را فراهم میکند. چرا برنامههای موفقی چون"حدیث سرو" که به شرح حال بزرگان و عالمان و عرفا میپردازد و در موقعیت زمانی و شبکهای نه چندان پربیننده روی آنتن سیما میرود با بینندهای چشمگیر مواجه میشود؟ اصلا چرا باورش سخت است وقتی برایمان تعریف میکنند که همان مرد بزرگ، سالک صامت، بهجت عزیز میگفت: زمانی که نجف بودیم، طلبهای که طیالارض نداشت انگشتنما بود! یا وقتی از ایشان به دوام و استمرار درخواست ذکر و دیدار با حضرت میشده، میفرمودند: قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید تا برای شما امضا کنیم که امام زمان(عج) آن جا هست! اواخر عمر شریف آن طوبی له و حسن مآب، آنقدر
جمعیت پشت درب منزل ایشان میایستاد تا لحظه خروج که جهت نماز بود یا درس و بحث، دعایی را ملتمس باشند، این اتفاق از زمانی رخ داد که مردم تازه یکی از بهشتیان خدا را شناختند. اینها را گفتم تا بگویم! جامعه ما تشنه معنویت است اما نمیداند، یعنی به لسان حاج آقای مجتهدی متوجه این نیست که برای رسیدن به آرامش نباید شب به شب، مشت، مشت قرص بخورد تا خوابش ببرد، درمان روح و روان و جسم و زندگی، معنویت است. حالا عدهای قرص میخورند برخی هم به کذبیاتی رو میآورند که عرفانهای خودخواندهاند. اشتیاق به غیب هم از روی کنجکاوی همیشگی برای جامعه ما نیست، اتفاقا این جامعه تشنه کرامت به ما هو خرق عادت هم نیست بلکه تنها تشنه رسیدن به مرتبهای است که برایش زیباست اما اینکه تمام این مراتب خود تشعشعاند و منشا معرفت و خود این تشعشعات هم به گفته میرزا اسماعیل دولابی رحمه ا... علیه نقل و نبات قبل از شام هستند که اگر خیلی بخوریم سیر میشویم و به شام اصلی نمیرسیم که همانا مقام قرب است، نیاز به این دارد که توجه پیدا کنند همین جوری و یک شبه راه باز نمیشود و ما هم مقرب نخواهیم شد کمااینکه با یک فرار از گناه این اتفاق نیفتاد بلکه مقدمات
اختیاری طی سالها طی شد تا به مرحله ترک گناه رسید. حالا این حرفها را باید کجا بشنویم؟ این همان سوالی است که مخاطبین عزیز رادیو بعد از تمام توضیحات مفصلتر از ذکر آنچه که آمد میپرسیدند به علاوه اینکه استاد لازم است؟ پای درس باید برویم؟ باز هم پاسخ از آن مرد شریف که میفرمود: واجبات را انجام بده و محرمات را ترک کن یعنی در راه قرار بگیر خداوند خودش اگر لازم باشد استاد هم سر راهت قرار میدهد. ای خوش آن کس عاشق معبود شد طالب فرصت بر مسجود شد یاد حق را هر که باشد مستدیم در عبادت قلب او شد مستقیم* * مثنوی آیتا... بهجت رحمه ا... علیه تحت عنوان النور الساطع و البرهان القاطع
دیدگاه تان را بنویسید