چرا مذاکرات نیویورک ناگهان پایان یافت؟/ اختلاف های اساسی کجاست؟
مهم ترین نکته ای که تیم ایرانی اکنون باید در نظر بگیرد این است که مواضع رادیکال غربی ها اکنون یک تاکتیک مذاکراتی است نه یک راهبرد سیاسی و بنابراین دلیلی برای عجله بیش از حد وجود ندارد.
طرف ایرانی گفته است پیشرفت هایی در حوزه مسائل ریز فنی رخ داده ولی درباره مسائل اصلی اختلاف نظرها بسیار جدی است.
غربی ها هم موضعی کم و بیش مشابه گرفته اند. دیپلمات های غربی شناخته شده و ناشناس پس از مذاکرات نیویورک گفته اند که مذاکرات رو به جلو حرکت می کند ولی انتظار آنها در این باره که با حضور حسن روحانی در نیویورک «تصمیم های اساسی» درباره برنامه هسته ای ایران به سرعت گرفته شده و مشکل حل شود، برآورده نشده است.
قبل از هر چیز، پایان زودهنگام و تقریبا ناکام مذاکرات نیویورک نشان می دهد برآورد غربی ها در این باره که ایران در سطح سیاسی یک توافق را -صرف نظر از محتوای آن- به عدم توافق ترجیح می دهد چندان دقیق نیست و حضور مقام های عالی رتبه سیاسی گاه به جای آنکه از دشواری مذاکرات بکاهد، بر آن خواهد افزود.
اما من عقیده دارم این مسئله اصلی نیست. نگاهی به جزئیات آنچه درون اتاق مذاکره در حال رخ دادن است نشان می دهد که شکست هایی از قبیل آنچه در نیویورک رخ داد را نباید یک «اتفاق راهبردی» دانست.
دلایل بسیار متنوعی وجود دارد که نشان می دهد هر دو طرف به شدت در پی دستیابی به یک توافق هستند و اختلاف های آنها کمتر از آن چیزی است که با خواندن گزارش های رسانه ای ممکن است به نظر برسد.
اکنون اصلی ترین اختلاف ها درباره دو مسئله است: تعیین ظرفیت غنی سازی بویژه مسئله تعداد ماشین ها و همچنین چگونگی تعدیل تحریم ها.
در همین دو روز گذشته -اگر به اطلاعات پس پرده هیچ توجه نکنیم- اطلاعات کم و بیش مبسوطی منتشر شده است که نشان می دهد اختلافات درباره این دو موضوع یک گره کور نیست.
درباره موضوع تعداد ماشین ها ظاهرا طرف ایرانی تاکید دارد 9600 ماشین یعنی موجودی فعلی ماشین های فعال خود را حفظ کند ولی امریکایی ها حداکثر 4500 ماشین را پذیرفته اند. مذاکره کنندگان امریکایی برای دفاع از موضع خود دائما به توافق ژنو استناد می کنند که می گوید ایران باید ظرفیت غنی سازی خود را در طول دوره گام نهایی محدود کند و نتیجه می گیرند اگر ایران بخواهد ظرفیت کنونی خود را حفظ کند توافقی انجام نخواهد شد.
درباره تحریم ها هم به نظر می رسد مسئله اصلی از دید غربی ها این است که قطعنامه های تحریمی شورای امنیت که زیر ساخت رژیم تحریم ها علیه ایران را شکل می دهد، نمی تواند به یکباره لغو شود و این امر باید تدریجا رخ بدهد. این در حالی است که ظاهرا ایران اصرار دارد در یک روز و ساعت خاص 5 عضو دائم شورای امنیت به همراه المان باید به شورای امنیت بروند، یک قطعنامه بدهند و قطعنامه های تحریمی علیه ایران ملغی کنند.
من در اینجا قصد بحث درباره جزئیات را ندارم. بویژه نمی خواهم به این مسئله بپردازم که این فرمول های مذاکراتی با خط قرمزهایی که طرف ایرانی موظف به مراعات آن است چه نسبتی دارد. هدف در اینجا، صرفا این است که این موضوع روشن شود که چیزی به نام اختلاف لاینحل در مذاکرات وجود ندارد و دو طرف بیشتر مشغول چانه زنی هستند.
در واقع مهم ترین مسئله ای که باید در اینجا به آن توجه کرد که این است که طبیعت چنین مذاکراتی این است که هر چه به روزهای پایانی نزدیک تر می شویم لحن دو طرف تندتر، مواضعشان سفت و سخت تر و انعطاف پذیری شان کمتر شود. از آنجا که هر یک از دو طرف، از یک سو دیگری را مجبور به مصالحه می داند و از سوی دیگر گرفتار مشکلات داخلی متعدد است، تصور می کند خواهد توانست با سخت تر کردن موضعش امتیازهای کمتری واگذار کرده و امتیازهای بیشتری بگیرد. این وضعیت تا دقیقه 90 ادامه خواهد داشت و اگر بنا باشد گشایشی رخ بدهد آن زمان رخ خواهد داد.
مهم ترین نکته ای که تیم ایرانی اکنون باید در نظر بگیرد این است که مواضع رادیکال غربی ها اکنون یک تاکتیک مذاکراتی است نه یک راهبرد سیاسی و بنابراین دلیلی برای عجله بیش از حد وجود ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید