دو هفته بعد به دفتر شعبان احضارشدم، بعد از معطلی زیاد وقتی وارد اتاقش شدم درب را محکم بست و بدون توقف یک ربع ساعت شروع کرد با باتون من را به باد کتک گرفتند، در این حال با از الفاظ رکیک و فحاشی های زیاد از من پذیرایی می کرد و می گفت فکر کردی زرنگی می اندازمت یک جایی که عرب نی انداخت.
برای خواندن این مطلب و دیدن تصاویر کلیک نید
دیدگاه تان را بنویسید