سجاد نوروزی: هجمه هایی که از چپ و راست این روزها محمد باقر قالیباف را نشانه رفته است را می توان تاوانی برای یک عقیده دانست، عقیده ای که سالیان درازی است دو دشمن متضاد دارد و در مصاف با دو گفتمان کلان موجودیت خود را تعریف می کند... بهترین توصیف درباره این گفتمان و موقعیت «مسلمان نوگرا» در مواجهه با این دو مقوله را در روزگار معاصر ما آوینی عرضه داشته است.آنجا که در مکتوبی خطاب به خاتمی وزیر وقت ارشاد و لیدر امروز متجددین وطنی می نویسد؛ «تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سویِ صراط عدل دهان باز کرده اند: زاهدان متنسّک و عالمان متهتّک؛ آنان فلسفه و عرفان و شعر و موسیقی را تکفیر می کنند و اینان فقه را از پاسخگویی به مسائل روز عاجز می دانند، و صراط عدل از میانه این دو پرتگاه و از بطن آن می گذرد...» تاوان طی طریق بر این صراط عدل به جان خریدن هجمه هایی است که آشکار دلالت بر نفع سیاسی دارند. داستان از اینجا شروع شد که قالیباف در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه چنین گفت: ما نظام اسلامی هستیم و غیرت دینی داریم. زمانی که در تهران پارکهایی برای بانوان ایجاد کردیم همین رسانهها میگفتند میخواهند
خانمها را در جامعه راه ندهند که این حرف احمقانهای بود. در کشور ما خانمها مطابق اسلام از همه حقوق مثل مردها برخوردار هستند. پنج پارک در تهران ایجاد کردیم که مورد استقبال بانوان قرار گرفت، بعد از این موضوع رسانههای خارجی و ایادی داخلی آنها ساکت شدند و دیگر حرف نزدند ... حرفی که در شهرداری تهران زدهایم این بوده است که اگر در یک اتاق، یک مجموعه کاری که با هم همکاری میکنند و سه یا چهار نفر آنها آقا و سه چهار نفر دیگر خانم هستند و همه در یک رابطه مثلا در رابطه با بودجه فعالیت میکنند، میتوان کاری کرد که آن چهار خانم در یک اتاق و چهار آقا در اتاق دیگری کار کنند .» به لحاظ منطقی کسی که جهان بینی دینی و غایت گرایی معنوی را مدنظر داشته باشد نمی تواند به این سخنان خرده ای بگیرد.گوینده این سخن کسی است که در تهران برای بانوان «پارک اختصاصی» ساخته است. بنابراین نمی توان به او برچسب کهنه گرایی زد. چه آنکه اگر کهنه گرا و سنت مداری متصلب بود اساس برایش موضوعیت نمی یافت که برای «زنان» گامی بردارد و یا بسیاری از مناصب مدیریتی اش را به بانوان بسپارد. از دیگر سو عیان است که او دغدغه دیانت دارد. حکمی دینی را شرح می دهد
که اتقان معرفتی اش نزد فقها و علما و توده مسلمین پذیرفته شده است و امری نیست که دفعتا در جامعه اسلامی رخ عیان کرده باشد و سده هاست که در جامعه اسلامی به همین نحو زیست اجتماعی سامان یافته است. در چنین فضایی است که از دو سو او در معرض تهاجم است. متحجران بر او خرده می گیرند که چرا برای زنان پارک می سازی و لیبرال ها فغان بر می آورند که چه ضرورتی بر لحاظ استانداردهای دینی است. این کشاکش البته ادامه خواهد داشت. امثال قالیباف نه به خواست لیبرال ها از حجیت احکام دینی عدول می کنند و نه برای خوش آمد متحجران به طالبانیزه کرده جامعه همت می گمارند. لیبرال ها امروز به کسی خرده می گیرند که در حوزه عمران و شهرسازی مدرن ترین بناها را ساخته و پرداخته و به تهران یک ظاهر نو بخشیده است؛اما در حوزه بینشی نمی خواهد از سنت های اصیل کناره بطلبد. متحجران نیز به کسی هجمه می کنند که حاضر است اصولگرایانه برای اعتقادات خود تیغ طعنه و دشنام را به جان بخرد، اما چون عقل را یکی از منابع معرفت دینی می داند،با خشک مغزی های آنان همداستان نیست. اینچنین است که باید در انتظار هجمه های بیشتری به او بود. او تاوان عقیده اش را می پردازد. عقیده ای
که حاضر نیست در مواجهه با دو قطبی ارتجاع و تجدد غربی به دامان یکی از دو قطب پناه ببرد. او خط اصیل گفتمان اسلامی و انقلابی را در سالهای دفاع مقدس با گوشت و پوست لمس کرده و حاضر نیست با دو قطبی سازش کند که انحراف از این خط محسوب می شوند. بنابراین بیش از اینها باید تاوان بپردازد...تاوان عملکرد 9 ساله اش در تهران و پروژه های مدرنی که مدعیان تجدد در ایران توان به سامان رساندن امثال آن را در 16 سال حاکمیت خود نداشتند،پس باید وقتی محملی برای خرده گیری مدیریتی ندارند سعی در جریان سازی شبه اجتماعی کنند... طنز ماجرا اما اینجاست که متحجران هم توامان قالیباف را «تکنوکرات» می خوانند تا عیان شود مسیر عملی و نظری «تجدد» و «تحجر» یکی است .
تجربه این روزهای قالیباف ، اما در ابعاد بسیار وسیع تر در تاریخ ایران حادث شده است و شاید این هجمه ها در قیاس با این تجارب چندان به چشم نمی آیند. روزگاری در این مملکت، آوینی را هم «کیهان» و «جمهوری اسلامی» می نواختند و هم نشریات روشنفکری... چرا که او در میانه این جدال ایستاده بود و به نبرد فکری با این دو قطبی پرداخته بود... برای فهم بهتر این جدال خواندن بخشی نقد آوینی بر فیلم عروس بهروز افخمی راهگشاست... آوینی به نقد کسانی می پردازد که سبک زندگی «سانتی مانتال»را فصل الخطاب می دانند و توامان به افرادی که «زیبایی» را جرم می دانند طعنه می زند. چند خطی که در ذیل از نظرتان می گذرد نشان می دهد که ایستادن در میان تجدد و تحجر و نبرد توامان با آنها چه مخاطرات و ایضا چه ظرایفی دارد. متحجران خرده می گیرند که چرا از «عروس» تعریف کرده ای و متجددان فغان بر می آوردند که «کادیلاک اندیشان» چه صیغه ای است! ؛ «من معتقدم که «عروس» فیلم بدی نیست و حتی از لحاظ مضمون یک فیلم اخلاقی است. مگر آنکه بخواهیم چند کلوزآپ از خانم «کریمی» و یا زیبایی ایشان را جنایتی تلقی کنیم که هیچ چیز -حتی سیر اخلاقی فیلم که از دقیقه بیست به بعد
در جهت نفی زندگی کادیلاک اندیشان و هواداران سانتی مانتالیسم حرکت می کند- نمی تواند این جنایت را جبران کند!» (سوره تحریریه چهارم شماره ۱۲ ص ۲۰)
دیدگاه تان را بنویسید