سرویس سیاسی «فردا»: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در پیامی تصویری به همایش گفتمان اقتصاد مقاومتی از منظر دین با جملاتی صریح و انتقاداتی جدی، وضعیت کنونی اقتصاد ایران را به دلیل سپرده شدن کارهای اقتصادی به دست لرزانِ افرادِ سفيه و بيعُرضه نسبت داد.
متن کامل پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش گفتمان اقتصاد مقاومتی که در شهرداری قم برگزار شد به این شرح است: الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين سيّما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء(عليهما آلاف التحيّة و الثناء) بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله! اقتصاد مقاومتي از منظر دين در چند عنصر خلاصه ميشود: اولاً دين, مال را معرفي کرد, ثانياً خطر فقر را بازگو کرد, ثالثاً راه تنظيم اقتصاد را عاقلانه و عادلانه ارائه داد. اما عنصر اول فرمود: مال, عامل قيام و قِوام يک ملت است؛ در سوره مبارکه «نساء» فرمود: ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِياماً﴾؛[1] ملت اگر بخواهد قائم و مقاوم باشد چارهاي نيست که کيف و جيبش پر باشد؛ ملتي که دستش تهي است، از ستون محروم است، از قيام و مقاومت طرْفي نميبندد، اين مال است که عامل قيام يک ملت است: ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِياماً﴾. در همين زمينه فرمود: اين ستون را نبايد به دست لرزانِ افرادِ سفيه و بيعُرضه سپرد، آن مديرِ سفيه و آن مدبّرِ
لرزان، خود را نميتواند تأمين کند، خودايستادگي را فرا نگرفته، چه رسد به اينکه بتواند ستون ملت و مملکتي را نگهداري کند. مال, عامل قيام يک ملت است؛ آن کسی که سفاهت اقتصادي دارد, درايت اقتصادي ندارد، صلاحيّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادي دارد و لکن طهارت قُدسي و قداست عقل در او يافت نميشود، او سفيه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نيست، بلکه بسياري از افرادند که از نظر علمي، خردمند و پخته و فرهيخته هستند ولی از نظر عقل عملي سفيهاند. قرآن کريم کساني را که راهيِ راه ابراهيم خليل(سلام الله عليه) نيستند سفيه ميداند: ﴿وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ﴾؛ اگر اين حديث معروف در کنار آن آيه مشهور قرار بگيرد معلوم ميشود که اينها دو قضيه مناسباند: يکي اينکه «العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»؛[2] عقل آن است که خدا عبادت شود و بهشت کسب شود. عکس نقيض آن اين است کاري که با آن نميتوان خدا را راضي کرد و ملت را خوشنود کرد و بهشت را کسب کرد، اين سفاهت است و اين عقل نيست: «ما لا يُعبد به الرحمن و لا يکتسب به الجنان فليس بعقل»؛ اگر عقل
نبود, سفاهت هست؛ اين همان آيه معروف قرآن است که ﴿وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ﴾.[3] پس مال, ستون يک ملت است؛ مدير و مدبّرِ سفيه که نتواند خود را اداره کند، عُرضه حفظ اين ستون را نخواهد داشت، ملّت موظف است اين مال را به دست افراد سفيه نسپارد؛ آن کسی که مدبريّت اجتهادي، يک؛ مديريت جهادي، دو؛ فاقد اين دو عنصر محوري است، سفيه هست و ملت موظف است که مال را به دست او ندهد. مطلب بعدي همان است که در سوره مبارکه «حشر» فرمود: مال که ستون است بايد خيمه اي را بر فراز خود افراشته نگه دارد که بتوان همه ملت را زير پوشش اين خيمه نگه داشت، فرمود: ﴿کَيْ لا يَکُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْکُمْ﴾؛[4] دولت را دولت گفتند، چون تداول ميشود؛ اين تداول و اين ثروت که دست به دست هم ميگردد نبايد در يک منحني محدود دور بزند, بايد در کلّ اين مدار 360 درجه بگردد؛ مثل خوني است که بايد جريان داشته باشد و اگر در يک منحني خاص بگردد، بقيه از جريان اين خون محروم باشند فلج هستند؛ ملتِ فقير فلج است, ملتي که جيبش خالي است, کيفش خالي است, تهيدست است، بدهکار است، مديون است فلج است و ملت فلج قدرت
قيام ندارد، چه رسد به مقاومت. نظام تلخ کاپيتال غرب اينطور است که ﴿دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْکُمْ﴾؛ نظام فروريخته سوسيال شرق از همين قبيل است که دولتسالاري است و ثروت دست دولتهاست، اما ملت از ثروت ملّي محروم هستند؛ در نظام سوسيال شرق، دولتي، ثروت را به دولت ديگر منتقل ميکند ميشود: ﴿دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْکُمْ﴾. در نظام سرمايهداري کاپيتال غرب، ثروت و دولت را از دست يک سرمايهدار به دست سرمايهدار ديگر منتقل ميکنند، اين هم ميشود: ﴿دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْکُمْ﴾؛ اينکه گفتند 99 درصد در برابر يک درصد، ممکن است بخشي از اينها اغراق و مبالغه باشد; ولي اين خطر هست که اکثري از آن دولت کلان طرْفي نبستند. پس برابر سوره «نساء» ثروتِ ملت، ستون آن ملت است و برابر سوره «حشر» ثروتِ ملت، خون ملت است، اگر اين ستون، زير سقف باشد، همه را پوشش ميدهد و اگر خون در تمام جامعه جريان داشته باشد هر کسي به اندازه ظرفيت و استعداد خود بتواند از آن طرْفي ببندد، اين جامعه سر پا و زنده است. مطلب بعدي خطر تلخ فقر است؛ مستحضريد که قرآن کريم از لوازم و ظرايف ادبي عرب بهرههاي فراواني برده است و همراهان خود
را آگاه کرد. کسي که گداست و چيزي ندارد به او نميگويند فقير، بلکه به او ميگويند فاقد يعني مال ندارد. فقير بر وزن «فعيل» به معني مفعول است، فقير؛ يعني کسي که ستون فقراتش شکسته است، کسي که گرفتار حادثه تلخ «فاقرة الظهر» شد - که در سوره «القيامة» آمده[5] - اين ميشود فقير؛ همانطوري که قتيل به معناي مقتول است، فقير هم به معني مفعول است: يعني کسي که ستون فقراتش شکسته است. ملتي که جيبش خالي است, دستش تهي است، زمينگير است؛ البته اول مسکين است بعد فقير. مسکين؛ يعني گرفتار سکون، بيحرکتي؛ ملت تهيدست از حرکت و پويايي ايستاده است و محروم است، يک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمينگير است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از اين جهت گفتند فقير، بدتر از مسکين است. اين تعبيرهاي تند قرآن کريم که اگر ملتي دستش تهي بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن است، اولاً؛ قدرت ايستادن ندارد و نشسته است، ثانياً؛ براي همين جهت است. بنابراين اگر ملتي شغل نداشته باشد، بدهکار باشد، گرفتار بانکهاي ربوي باشد، اين ملت هرگز قائم نيست، چه رسد به مقاومت، چه رسد به ايستادگي در برابر حوادث تلخ. مطلب بعدي که قرآن کريم از اين راه گوشزد ميکند ميفرمايد:
ملتي که سفرهاش خالي است و بدهکار است و فرزند بيکار دارد و خودش هم بازنشسته است، اين ملت دهنش به چاپلوسي باز است، هرگز اهل نقد نيست، هرگز اهل اعتراض نيست. در دو جاي قرآن کريم از ملت تهيدست به «اِملاق» ياد کرده است فرمود: ﴿وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاکُمْ﴾,[6] يا ﴿نَرْزُقُکُمْ وَ إِيَّاهُمْ﴾،[7] در يک جا مخاطب مقدم بر مغايب است و در يک جا مغايب مقدّم بر مخاطب است: ﴿نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاکُمْ﴾, ﴿نَرْزُقُکُمْ وَ إِيَّاهُمْ﴾، در هر دو جا سخن از املاق است، املاق؛ يعني تملّقگويي, چاپلوسي. شما مستحضريد کساني که در اين وزارتخانهها تلاش و کوشش ميکنند، ميدانند معاونان آنها با آنها يکطور حرف ميزنند، افرادي که در آبدارخانه هستند يکطور حرف ميزنند، آبدارچي يکطور تملّق ميگويد، معاون يکطور سخن ميگويد. کسي که دستش تهي است، زبانش به چاپلوسي بسته است، ممکن نيست ملتي تهيدست باشد، زبانش به اعتراض و نقد و پاسخگويي و مسالهداني و مسالهخواهي و طلبخواهي، باز باشد. دهن ملت وقتي فقير باشد به چاپلوسي باز است، کمر او شکسته است. خلاصه بحث اقتصاد مقاومتي آن است که مال،
ستون مملکت است و اهل اختلاس و اهل روميزي و اهل زيرميزي و کسي که ضعف مديريت دارد و کسي که توان آن را ندارد کشوري که يک درصد جمعيّت دنيا را دارد؛ يعني هفتاد ميليون و بيش از هشت درصد امکانات روي زمين در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِياماً﴾. در اين مملکت همه چيز هست؛ جوانهاي فعال و بيکار فراوان، مال به دست بانکهاي ربوي - که ﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾[8] است - از يک سو و سرمايهداراني که مشخص نيست از چه راهي در آوردند و در چه راهي صرف ميکنند از سوي ديگر؛ اقتصاد مقاومتي با نصيحت حل نميشود؛ با فهم است و فهم! بفهميم مال در فرهنگ قرآن, ستون دين است و به دست مديراني سپرد که در اقتصاد مجتهد، در مديريت مجاهد و با عزم ملي همراه است و اين خون را در رگهاي همه ملت جاري کرد تا ملت روي پاي خود بايستد. اين مساله را هم ميدانيد ملت را با شغل و کارگري و با مزدوري اداره کردن مکروه است؛ هرگز دين نميخواهد ملت مزدور باشد. شما به کتابهاي فقهي مراجعه کنيد ميبينيد اين باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور
باشد، هر کس بايد براي خود کار کند، تقويت تعاوني همينطور است، دامداري و کشاورزي همينطور است؛ اين کشوري که هزارها هکتار همسايه ديوار به ديوار درياست، وقتي علوفه را وارد ميکند، اين ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مديريّتِ منزّه از سفاهت, مدبريّتِ مبرّاي از سفاهت, مديريت و مدبّريتِ مبرّاي از اختلاس و سرقت و رشوه و روميزي و زيرميزي, ملتِ منزّه از بانک ربوي- که ﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾ - اين ملت صد در صد مقاوم است, صد در صد قائم است. به اميد آنکه اين ملت اين معارف را خوب درک کند, باور کند, در خود تمرين کند و به جامعه منتقل کند! به اميد آن روز! از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم امام راحل و شهدا را با انبيا محشور بفرمايد! نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، ملت و مملکت و دولت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرمايد! خطر بيگانگان مخصوصاً استکبار و صهيونيسم را به خود آنها برگرداند! اين ملت بزرگ و بزرگوار و غيور را که مقاوم و اهل مقاومت است، مقاومتر و اهل مقاومت بهتر بفرمايد! «غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته» پاورقی: _____________________ [1] . سوره نساء، آيه5. [2] . الکافي(ط - الإسلامية)، ج1، ص11. [3] .
سوره بقره، آيه130. [4] . سوره حشر، آيه7. [5] . سوره القيامه، آيه25. [6] . سوره إسراء، آيه31. [7] . سوره أنعام، آيه151. [8]. سوره بقره، آيه276.
دیدگاه تان را بنویسید