آقاي رئيس، لقمه‌ای چند حساب كرديد؟!/ بیت المال مسلمین یا سبد غارت و غنيمت؟

کد خبر: 327645

روزي داستايوفسكي مي‌گفت: «اگرخدا نباشد همه چيز مجاز است» براي اين عده انگار واقعا خدايي دركار نيست چه اگر مي‌بود و اگر خدا با تمام عظمتش بر زندگي او سايه انداخته بود چطور به خودش اجازه مي‌دادكه چنان لقمه‌هاي حرامي رااز كيسه بيت‌المال در دهان خود فرو برد و برای غذايش 530ميليون تومان بگيرد؟

آقاي رئيس، لقمه‌ای چند حساب كرديد؟!/ بیت المال مسلمین یا سبد غارت و غنيمت؟
سید جواد سید پور: رئيس بازرسي كل كشور ناصر سراج در همايشي همين ديروز مستند به تحقيقي گفت: «يكي از مديران استاني بدون حتي يك ساعت ماموريت، 12 ميليارد تومان حق ماموريت و 530 ميليون تومان پول غذا دريافت كرده است!» آدمي شگفت‌زده مي‌شود از اين همه هوش موش عده‌اي در ساختن و پرداختن راه‌هاي جديد براي حرام خوري! تو گويي اصلا پرواي هيچ‌كس و هيچ چيز را نمي‌كنند و نه از خدا مي‌ترسند و نه از بنده خدا و آنچنان نفس را در بازار مكاره مي‌تازانند كه گويي اصلا از پس امروز فردايي نيست! روزي داستايوفسكي مي‌گفت: «اگرخدا نباشد همه چيز مجاز است» براي اين عده انگار واقعا خدايي دركار نيست چه اگر مي‌بود و اگر خدا با تمام عظمتش بر زندگي او سايه انداخته بود چطور به خودش اجازه مي‌دادكه چنان لقمه‌هاي حرامي رااز كيسه بيت‌المال در دهان خود فرو برد و برای غذايش 530ميليون تومان بگيرد؟
مگر لقمه‌اي چند حساب شده است!؟ البته شكمي كه به مال حرام عادت بكند حتما سيري ناپذير است. صورت اين آقاي مدير ديدني است وقتي كه براي ماموريت‌هايش (كه البته لطف كرده و نرفته است و اگر مي‌رفت چه هزينه‌اي را بر دست ملت مي‌گذاشت) نامه مي‌نوشته است. پرسش اين است كه «آقاي مدير» در جمهوري اسلامي دانه‌هاي برنجش را با ملت چند حساب كرده است ؟ واقعا اگر ايشان براي اين ماموريت‌ها در كاخ‌هاي ميلياردرهاي جهان بستني طلا هم مي‌خورد، باز اين همه هزينه نمي‌شد. مگر ايشان چه تصوري داشتند از ماموريت و مگر قرار بوده است در كجاي عالم با چه وسيله حمل و نقلي سفر كنند كه اين همه هزينه خوراكش را براي ملت فاكتور كرده‌اند. درآمد طبقه متوسط اين سرزمين چقدر است كه هزينه سفر اصلاح امورشان 12ميليارد تومان مي‌شود ؟ سفره اين ملت با چه تزيين شده كه هزينه سفره سفر آقاي مديراين همه پاي مردم نوشته مي‌شود؟ آنچه اما تاسف بار است و درميان هجوم هولناك و كابوس وار اين ارقام شكل پرسش به خود مي‌گيرد اين است كه آقاي مدير با خودش چه فكر كرده است؛ به نظر مي‌رسد ايشان تصور مي‌كرده (البته اگرآقاي مدير خدا را شاهد بر امورش مي‌ديد شايد كار به اينجا نمي‌رسيد) فردا كه از مسئوليت خلع يد شود دنيا به پايان مي‌رسد؛ ايشان به سيستمي كلنگي فكر مي‌كرده و توجه داشته كه «اگر من نيستم جهان نباشد» و تا آنجا كه مي‌شود ناحقم (چون هيچ‌گونه نمي‌شود تصور كرد ايشان به‌حق معتقد بوده) را بردارم و بروم. مسئله ديگر اين است كه آقاي مدير براي كارهاي غيرماموريتي خود چگونه براي خود و خويشاوندان فاكتور مي‌كرده است. كسي كه اين رقم بي‌اخلاقي را در يك قلم پرونده‌اش دارد بايد به حسابش رسيد كه چند نفر از خانواده و خاندانش را به سيستم وارد كرده و براي آنها چه حقوق‌هايي در نظر گرفته است. بايد اطراف و اكناف و ساختمان و ملك و...ايشان بررسي شود. كسي كه به نظر هيچ اعتقادي به هيچ سيستمي نداشته است و به باورش اين بوده كه با پايان كارش همه چيز نابود خواهد شد چه توشه‌ها براي آينده فرزندانش در اطراف و اكناف كنار گذاشته است. احتمالا آقاي مدير خودش را جزو دانه‌درشت‌ها محاسبه كرده كه هرگز به حسابشان رسيدگي نخواهد شد، وگرنه چرا اين آقاي مدير هيچ ترسي از سيستم نظارتي نداشته است و فضا را آنقدر باز مي‌ديده كه مي‌تواند هر كاري كه دلش خواست بكند. البته وقتي كسي از خدا نترسدايضا ترسي از سيستم نظارتي و قانون هم نخواهد داشت.اخلاق را بايد از مديران شروع كنيم؛ خدا را و آخرت را بايد ياد آنها آورد،حساب و كتاب قيامت،روز جزا،روز باز پسين،روزي كه به‌حق الناس رسيدگي خواهد شد...انگار مديران ما از چين و ماچين آمده‌اند كه خبري از حق و حقيقت ندارند كه اينگونه «غارتي- غنيمتي» دستي گشاده در بيت‌المال دارندو آنچنان مي‌تازند كه انگشت حيرت بايدگزيد! «ساقيا هشيار كن مستان پشت ميز را»!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت