بزنيد تا من برگردم

کد خبر: 319407

صفرعلي‌خان جواب مي‌‌دهد: قربان، او مدتي است مرده است؛ ما به جسدش شلاق مي‌زنيم. سرتيپ گفت: بس است، پدرسوخته‌ها!»

به گزارش «فردا»، يكي از نظاميان عصر قاجار و پهلوي كه مردي ظالم و ستمگر بود، جان‌محمدخان سرتيپ است كه ملك‌الشعراي بهار در كتاب خود «تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران» درباره ستمگريهاي او به مردم مطالب بسيار نوشته است. در يكي از داستانهاي بهار درباره جان‌محمدخان سرتيپ مي‌خوانيم: «درباره جناب سرتيپ روايات فراواني موجود است. از جمله، روزي يك تن نظامي تيره‌بخت مورد خشم سرتيپ قرار مي‌گيرد. سرتيپ امر مي‌كند او را ببندند و چوب بزنند. در اين حين او را پاي تلفن مي‌خواهند. وي به مباشر ضرب كه صفرعلي‌خان نامي بود مي‌گويد: «بزنيد تا من برگردم». و خود مي‌رود و از پاي تلفن او را به تلگرافخانه براي مخابرة حضوري مي‌خواهند و او به عجله به تلگرافخانه مي‌رود. از تلگرافخانه پس از يكي دو ساعت، مقارن ظهر بازگشته، به خانه مي‌رود و ناهار مي‌خورد و مي‌خواهد استراحت كند. تلفن مي‌كنند، مي‌رود پاي تلفن، مي‌پرسد: چه خبر است؟ صفرعلي‌خان مي‌گويد: حسب‌الامر نظامي را شلاق مي‌زنند. چه امر مي‌فرماييد؟ باز هم بزنند يا نزنند؟ سرتيپ مي‌پرسد: كدام نظامي؟ صفرعلي‌خان مي‌گويد: قربان، همان نظامي كه صبح فرموديد شلاق بزنند تا من بيايم. چون تشريف نياورديد هنوز شلاق مي‌زنند. سرتيپ مي‌پرسد؟ حالا نظامي در چه حال است؟ صفرعلي‌خان جواب مي‌‌دهد: قربان، او مدتي است مرده است؛ ما به جسدش شلاق مي‌زنيم. سرتيپ گفت: بس است، پدرسوخته‌ها!» ملك‌الشعراي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، ج 2، انتشارات اميركبير، تهران - 1363، ص 243.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد