سیموئز:رونالدو باید ممنون کی‌روش باشد

کد خبر: 318687

حرف اوزه بیو همیشه این بود. می گفت من در زمین می زنم. او خیلی انسان ساده ای بود. ولی واقعا محبوب بود بدون هیچ جنجالی. او مردی است که یکی از 10 بزرگ تاریخ فوتبال فیفا شناخته شده است. قبلا هم برایت گفته ام. فوتبال دنیا شاهزاده های زیادی داشته اما پادشاهان خیلی کم بودند.

روزنامه خبر ورزشی نوشت: کنارمان نشسته و از یک عمر رفاقت می گوید. عمری برادری با اوزه بیو. او آنتونیو سیموئز است. یکی از بزرگان فوتبال دنیا. یکی از ستارگان تاریخ فوتبال پرتغال در تیم طلایی دهه 60 میلادی. او که چند سالی است در کنار کارلوس کروش می نشیند و برای توسعه فوتبال ایران برنامه می ریزند. آنها که با همه سختی ها به جام جهانی رسیدند. مربی تیم ملی در این گفت و گو از روزهای خوش فوتبالی اش می گوید. * از اوزه بیو شروع کنیم. از روز های آنتونیو ، بدون اوزه . این خیلی دشوار است بعد از اوزه بیود درباره او حرف زدن. نه تنها اوزه دوست خوبم بود که از یک برادر برایم نزدیک تر بود. هر روز صبح به یاد او از خواب بلند می شوم . قسمتی از وجودم با خاکسپاری اوزه ، خاک شد. * اتفاق تلخی بود خیلی ناگهانی. شاید سال نو برای پرتغالی ها به بدترین شک شروع شد. واقعا همین طور است. فکر می کنم پنجم یا ششم ژانویه بود که این اتفاق افتاد. من باید همان روز به ایران بر می گشتم. از شب قبل مشغول جمع کردن وسایلم بودم و صبح خیلی زود بود که تلفنم زنگ خورد. فکر کنم ساعت 6 صبح بود که تلفنم زنگ خورد و یکی از بدترین خبرهای زندگی ام را شنیدم. نشستم روی تخت درحالی که همسرم کنارم بود. لبه تخت نشسته بودم و نمی دانستم چه کار باید بکنم. حس بدی بود. حسی با بغض و اندوه شدید. به فکرم رسید به کارلوس زنگ بزنم چون می دانستم مربی آن روز در دبی است. به او هم این خبر تلخ را من دادم. او از من خواست تا پیام تسلیت رسمی و عمومی او را به خانواده اوزه بیو بگویم چون برایش امکان نداشت که خودش در مراسم حاضر باشد. آن شب من مهمان تلویزیون ملی پرتغال شدم و برای مردم کشورم از فقدان یک دوست گفتم. همین اتفاق باعث شد که کمی دیرتر به تهران بیایم. ولی آن روز تا ابد به عنوان یک روز تلخ برایم می ماند. * همان جا تشبیه جالبی هم از اوزه بیو داشتید. از برادری که تعصب های رنگی را در فوتبال از بین برد. تشبیه شما از کار او برای فوتبال مثل کاری بود که ماندلا برای همه مردم دنیا انجام داده بود. تلاش برای صلح و برابری و دوستی. بله من این را از صمیم قلب باور دارم. بگذار چیزی برایت بگویم از اوزه بیو . یک سال قبل بود که اوزه بیو برای همه مردم ما از تیمش گفت. از همبازی هایی که کنارش بودند. او در آن مصاحبه رسمی به من گفت: برادر سفیدپوست. او با آن کارش مرا احساسی کرد. حرفهایش لرزه به اندامم انداخت. من هم برای همین بود که گفتم اوزه برادرم هست و اصلا مهم نیست که چه رنگی بر پوستش دارد. او بخشی از وجود من است. یک برادر خالص و صمیمی . او برای من رنگ دوستی بود. رنگ زیبایی های زندگی ، رنگ گذشت و عشق. رنگ همه چیزهایی که یک برادر می تواند برای برادرش انجام بدهد را در این 50 سال اوزه برای من انجام داده بود. وقتی او را از دست دادم ، برای همین است که می گویم با خاکسپاری اوزه ، بخش بزرگی از زندگی من هم خاک شد. ما 50 سال دوشادوش هم جنگیدیم. زندگی کردیم و شاد بودیم. * شاید برای همین نزدیکی هم هست که همه بعد از رفتن او سراغ شما را می گرفتند. پس بگذار برایت یک خاطره ای بگویم. چیزی که تا امروز حتی خیلی از دوستان نزدیک ما در پرتغال هم از آن چیزی نمی دانند. دختر کوچک من که حالا 40 ساله است ، روز عروسی اش دختر کوچک اوزه بیو را به عنوان ساقدوش خود انتخاب کرده بود تا کنارش باشد چون این دو از بچگی با هم بزرگ شدند و برای هم مثل خواهر هستند. وقتی اوزه بیو این موضوع را فهمید به من زنگ زد و با ناراحتی پرسید : پس چرا برای مراسم ، من پدرخوانده دخترت نیستم؟ من هم نمی دانستم ماجرا را. نمی دانستم که کس دیگری پدرخوانده دخترم است. همان جا به دخترم زنگ زدم و گفتم عزیزم اوزه بیو باید حتما پدرخوانده تو در این مراسم باشد و دوشادوشت بیاید. دخترم هم همین کار را کرد. دخترم زندگی اش را درحالی شروع کرد که اوزه بیو به عنوان پدرخوانده همراهی اش می کرد. الان 18 سال از آن روز گذشته است. واقعا این ها اتفاقات خاصی هستند. من نمی دانستم که اوزه این قدر دوست دارد که پدرخوانده دختر من باشد. این نشان دهنده گره ای صمیمی است که در زندگی های ما وجود داشت. خانواده من و اوزه سال های متمادی در هم تنیده است و دوستانه. دیروز دختر کوچک اوزه بیو در ایمیلی من و فامیلم را سومین خانواده نزدیک به خانواده خود معرفی کرده بود. پسر و شوهرش خانواده اولش هستند ، خانواده مادری اش خانواده دوم و ما خانواده سوم . ما 15 سال و 700 بازی را کنار هم بودیم و این زندگی ما را به هم گره زدیم. با هم شروع کردیم و پایان مان هم با هم بود. عاشقش بودم مثل یک برادر. * اوزه بیو یک ستاره بود با شهرتی جهانی اما فرقش این بود که ستاره بی سر و صدایی بود. نه مثل پله ، کرایوف ، مارادونا و دیگر بزرگان فوتبال دنیا. حرف اوزه بیو همیشه این بود. می گفت من در زمین می زنم. او خیلی انسان ساده ای بود. ولی واقعا محبوب بود بدون هیچ جنجالی. او مردی است که یکی از 10 بزرگ تاریخ فوتبال فیفا شناخته شده است. قبلا هم برایت گفته ام. فوتبال دنیا شاهزاده های زیادی داشته اما پادشاهان خیلی کم بودند. یکی از آن شاه های ماندگار اوزه است. من این را برای دوستی ام نمی گویم این یک حقیقت غیر قابل کتمان است ، درخشش همیشگی اوزه، تکنیکش و اخلاق ماندگارش. نام او همیشه در فوتبال دنیا می ماند. * فکر می کنید فوتبال دنیا دینش را به او ادا کرد؟ بنفیکا که همه کار برای او کرد. مجسمه بزرگ او در ورزشگاه بنفیکا ، تا ابد نام او را زنده نگه می دارد. برای او که در دوره ای زندگی کرد که نه فیلمی بود ، نه دوربینی و نه اینترنت به شهرت ستاره های امروزی نرسید. شاید اگر الان بازی می کرد ، جایگاهی بالاتر از این ستاره ها داشت. حتی بالاتر از مسی و رونالدو. روح اوزه شاد است چون هر آن کاری که می توانست برای فوتبال انجام داد و ما هم شادیم چون برایش کوتاهی نکردیم و او با دلخوری از میان مان نرفت. *مراسم انتخاب بهترین بازیکن سال هم تحت تاثیر او بود. اما انگار عمر اوزه بیو به دنیا نبود تا شاید روزی جایزه توپ طلای افتخاری را بگیرد. خاطره اوزه بیو همه جای مراسم بود. این جایزه هر سال به دیگران هم می رسد و این قدر تعداد این ستاره ها زیاد نیست که اوزه صاحب آن طلا نشود. بعد از آدم هایی مثل دی استفانو ، مارادونا و پلاتینی ، نوبت به اوزه بیو هم می رسید. * رسیدیم به توپ طلا. جایی که شما باز هم به مسی رای دادید درحالی که از طرف رسانه های پرتغالی زیر فشار بودید. به هر حال ما از ابتدا قولی با مربیان لیگ ایران داشتیم. ما از مربیان لیگ ایران می پرسیم و باید این نظر آنها را هم بپذیریم. این رای آنهاست و ما به عهدمان با آنها پایبند ماندیم... * ولی فشار زیادی را در رسانه های کشورتان تحمل کردیم. در حقیقت کاری از دست مان بر نمی آمد. امسال نظر کروش و ما کریس رونالدو بود اما باز هم به رای مربیان لیگ ایران احترام گذاشتیم چون نمی توانستیم رای آنها را بگیریم و کار خودمان را بکنیم. * ولی خیلی ها اعتقاد دارند که امسال جایزه بهترین بازیکن حق ریبری بوده نه رونالدو و مسی. نه موافق نیستم. امسال فقط حق رونالدو بود نه هیچ کس دیگر. * برای بازی پرتغال و سوئد یا برای روند یکساله اش؟ بدون شک آن بازی آخر فوق العاده بود. او یک تنه و در برابر زلاتان درخشید و تیم ما را به جام جهانی رساند اما اعداد برای او در سالی که گذشت فوق العاده بودند. این قدر عالی که در رقابت با مسی مصدوم ، توپ طلا فقط حق رونالدو باشد. 69 گل در یک سال برای او یعنی یک رقم باشکوه . شک نکن این توپ حق مسلم رونالدو بود. *رقابت نزدیکی هم داشتند. واقعا اگر آن یک رای کارلوس ، این جایزه را رونالدو می گرفت ، فکر می کنید چه برخوردی از سوی رسانه های پرتغال با شما می شد؟ این ها دیگر گمانه زنی های کارلوس حس بدی نسبت به رونالدو ندارد. این دو با هم دشمنی ندارند. کروش کسی بود که کمک بزرگی به کریس کرد تا بزرگ شود و به منچستر برود. اگر قرار باشد روزی یکی از این دو از آن یکی تشکر کند ، بدون شک این کریس رونالدو است که باید ممنون کروش باشد . اگرچه این دو با هم خوب هستند و شاید گاهی مثل پدر و پسر با هم اختلافی هم پیدا کرده باشند. امسال همه ما واقعا نظرمان این بود که رسیدن به توپ طلا حق کریس است اما باید به رای مربیان ایرانی احترام می گذاشتیم. * رسیم به جام جهانی. به سه مربی پرتغالی جام جهانی. به نظر شما کدام شان پایان این بازی ها شادترند؟ می خواهم چیزی بگویم که شاید ندانی. چندی قبل من برای رونمایی کتاب خاطراتم مراسمی گرفتم . این رویداد قبل از قرعه کشی جام جهانی بود. هر سه مربی در این مراسم دور یک میز نشستند. کی‌روش ، بنتو ، فرناندو سانتوس ساعت ها با هم بودند و حسابی گفتند و خندیدند. شب زیبایی را پشت سر گذاشتیم. آنجا حتی بحث هایی هم درباره بازی دوستانه بین تیم ها قبل از جام جهانی مطرح شد اما باید ببینیم چه اتفاقی می افتد. البته این سه افتخاری بین المللی را می سازند برای فوتبال کشور ما. برای پرتغال. *نگفتید در پایان جام جهانی کدام مربی شادتر است؟ تاریخی اگر نگاه کنیم، تاریخ می گوید پرتغال ، یونان و ایران. اگر به تاریخ نگاه می کنیم ایران شما کمترین شانس را برای موفقیت دارد اما ما داریم می جنگیم برای تاریخ شکنی. آرزوی مان این است که بتوانیم تاریخ ساز شویم. *شما 6 امتیاز با ایران می خواهید تا تاریخ ساز شوید؟ شاید هم 4 امتیاز خواستیم. اگر آرژانتین همه تیم های این گروه را ببرد قطعا تیم دوم با 4 امتیاز صعود می کند. یادت که هست سال قبل هم وقتی همه ناامید بودند گفتم می رویم جام جهانی تازه جای 7 امتیاز ، 9 امتیاز گرفتیم. اگر آرژانتین همه تیم ها را ببرد ، 4 امتیاز هم برای ما کافی است. البته این جا باید بگویم برای آرژانتین هم دعا می کنم که در جام جهانی موفق باشد. اگر قرار است آرژانتین در این بازی ها امتیازی از دست بدهد ، ترجیح می دهم جلوی ما باشد نه کشور دیگری. به جام جهانی باید مثبت نگاه کنیم. اعتقاد من این است که مسیر سختی داریم اما باید با شرایط حرفه ای به این بازی ها برویم که خیال مان هم راحت باشد. می دانی وقتی من قرعه کشی جام جهانی را دیدم ، به این نتیجه رسیدم فقط 30 درصد ممکن بود که قرعه بهتری داشته باشیم و 70 درصد ممکن بود شرایط مان بدتر شود. *وقتی قرعه آرژانتین را دیدید، چه حسی داشتید؟ من به خودم افتخار کردم اینکه روی نیمکت تیم ملی کشوری می نشینم که باید روبروی آرژانتین بازی کنیم. یکی از این 8 تیم بزرگ دنیا قرار بود به ما بخورند. الان آرژانتین را داریم و از همگروهی با این تیم لذت می بریم. *چیزی نمانده بود که پرتغال هم در گروه مان باشد. هم گروهی هم زمان با مسی و رونالدو هم قشنگ می شد. راستش دیگر زیادتر از حد خوش به حال مان می شد و همین مسی بس است ، نیازی نیست که رونالدو هم در گروه مان باشد. *چه تیمی قهرمان می شود؟ همیشه در جام جهانی قدرت های سنتی قهرمان می شوند اما این بار فکر می کنم نوبت برزیل باشد که میزبان هست. همیشه یک سورپرایز هم داریم البته نه در حد قهرمان . شاید برای تیم های دوم یا سوم. من معتقدم برزیل تیم خوبی برای بازی های این دوره دارد. تیم جوانی که فرهنگ فوتبال را دارد ، خوب آماده شده و همه چیز را برای قهرمانی دارد. بمانید و ببینید چه تیم های خوبی دارد * تیم هایی مثل کلمبیا و بلژیک چطور؟ این ها برای سومی می جنگند. قهرمان همیشه تیمی از بین آرژانتین ، برزیل ، آلمان و ایتالیا بوده است. دو بار هم شاید اروگوئه و اسپانیا . تیم دیگری هم بوده است که قهرمان شده باشد؟ ما یک بار به این جام نزدیک شدیم اما انگلیسی ها با عوض کردن استادیوم بازی ، همه چیز را به هم ریختند. ولی گذشته اما قهرمان ها همیشه همان مدعیان سنتی جام هستند. *پرتغال یا آرژانتین با ستاره های شان چه شانسی دارند؟ خیلی مهم است که رونالدو چطور در این بازی ها حاضر شود. او اگر خوب باشد ، قطعا پرتغال مدعی قهرمانی است. همین حس را من نسبت به مسی هم دارم. فکر می کنم این دو این بار دست به هر کاری می زنند تا در بهترین شرایط برای تیم شان اثرگذار باشند. بازی های آخر کریس در پرتغال را ببین. این را نشان می دهد. واقعا چالش بزرگ جام جهانی عملکرد این دو ستاره در این بازی هاست. برزیل و آلمان و هلند ، تیم های خیلی خوبی دارند اما این دو اگر خوب باشند قطعا تیم های بهتری از تیم های ملی کشورشان می سازند. این دو تیم اگر قهرمانی می خواهند ، باید ستاره های شان همان کاری را کنند که مارادونا در جام جهانی 86 برای آرژانتین کرد. *کدام یک از بازیکنان ما می تواند مسی را بگیرد؟ (می خندد و متوجه سئوال ما شده است) فوتبال بالا و پایین زیادی دارد. یک روزی اتفاقی می افتد که باورش را نداری. یک بازیکن یک روز این قدر خوب است که نمی توانی در ذهنت تصورش کنی و یک روز یک ستاره این قدر ضعیف می شود که باور نداری او یک ستاره است. فوتبال است و باید ببینی در روز بازی چه شرایطی دارد. ولی ما تمام تیم مان برابر تمام آرژانتین می ایستد. یک کار گروهی.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت