سوگلي ناصرالدين شاه به روايت يك جهانگرد

کد خبر: 318676

از سويي شاه چون تمايل نداشت به صورت مجرد مسافرت کند نمي‌دانست از ميان زنانش کدام را و به چه ترتيب به همسفري خود برگزيند. از سويي ديگر همراه قبله عالم بودن در اين سفر نهايت آرزوي همه خانمها بود... شاه مدتي در اين باره با وزير خود که راه‌حلي به نظرش نمي‌رسيد مذاکره کرد ولي سوگلي شاه که در زرنگي و نکته‌سنجي سرآمد بود، تدبيري به کار بست که تنها او و يک کنيز زنگي پير که دايه ناصرالدين شاه بود توانستند افتخار همراهي شاه را داشته باشند...

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران : يکي از جهانگرداني‌که در خاطرات خود به بانوي حرم ناصري يا ملکه ايران انيس‌الدوله پرداخته است «کارلا سرنا» ي ايتاليايي است که در سي‌امين سال سلطنت ناصرالدين شاه به ايران آمد. او با دقت زنانه به جزئيات مي‌پردازد و نکاتي را که از ديد سياحان ديگر دور مي‌ماند بررسي مي‌کند و محافل زنانه‌اي را که ديگر سياحان مرد به آن راه نداشته‌اند به تصوير مي‌کشد. گرچه چون ديگر سياحان اروپايي اغراض و به سخره گرفتن عادات و آداب ايرانيان در نوشتار او مشهود است اما منبعي مناسب براي بررسي دوره ناصري مي‌باشد. کارلا سرنا از سياحاني است که موفق به ديدار همسر محبوب ناصرالدين شاه انيس‌الدوله شده و چند بار با وي ملاقات و گفت وگو داشته است. وي مي‌نويسد: من افتخار اين را داشتم که از سوي اعليحضرت براي تماشاي تعزيه در جايگاه مخصوص همسر سوگلي شاه، که عنوان ملکه ايران را دارد دعوت شوم. يکي از خواجه‌ها مرا از پيچ و خم راهرو قصر گذرانيده و به جايگاه مخصوص راهنمايي نمود. اين جايگاه اطاقک کوچک چهار گوش خيلي تاريکي بود با ديوارهايي از آجر قرمز، که تنها يک بخاري ديواري در آنجا با هيزم مي‌سوخت و فضاي جايگاه را هم گرم و هم روشن مي‌ساخت. چون علياحضرت انيس‌الدوله هنوز نيامده بود من توانستم خانمهايي را که در انتظار آمدن وي بودند خوب تماشا کنم تعداد بي شماري زن براي آوردن قليان و شربت که رسم پذيرايي از مهمان است مرتبا در رفت و آمد بودند. خواجه‌هاي سياه غلام بچه‌هاي سفيد در کار پذيرايي به آنها کمک مي‌کردند. ميان خانمها چند نفر خانم اروپايي را هم ديديم که يکي از آنان را شاه دعوت کرده بود در موقع مکالمه من و انيس‌الدوله مترجم ما باشد. علياحضرت به همراه تعداد زيادي ملتزم وارد شدند به احترام ورود وي همه از جاي خود برخاستند و سلام کردند. با من خيلي دوستانه دست دادند و با اشاره دست نزد خود در قسمت جلوي جايگاه جايي را نشان دادند. آنگاه به خانم مترجم ما خطاب کردند که همين مطلب را براي من ترجمه کند. ولي به زودي ما موفق شديم به زبان اشاره منظور همديگر را خوب درک کنيم. من از نزديک توانستم سوگلي شاه را خوب تماشا کنم. انيس‌الدوله قيافه يک زن کاملا کدبانو را داشت. با آنکه از عمرش بيش از سي و شش سال نمي‌گذشت ولي از داشتن اندام چاق و چله‌اي به خود مي‌باليد چنانچه بر اين اندام گوشتالود مي‌توانستيم يک صداي زنانه که در نهايت فاقد لطف و ظرافت است . يک جفت لب سرخ که پرزهاي پرپشت و گندم گون بر بالاي آن سايه انداخته و جلوه دندانهاي سفيد و مرتب را چند برابر کرده است و دو چشم درخشان که زير ابروان کلفت و سياه يا اگر بهتر بگوييم به شدت سياه شده برق مي‌زنند اضافه کنيم غايت زيبايي زنانه را از نظر ايرانيها در يک نفر يکجا داشتيم. سوگلي شاه دختر نجاري از اهالي اطراف تهران است. شاه در هشت سالگي او را ديده و به اندرون آورده است و در هجده سالگي جزء يکي از زنان صيغه‌اي او شده است. چون از لحاظ شرعي هر مسلمان فقط چهار زن عقدي مي‌تواند داشته باشد هنوز هم زن صيغه‌اي شاه است. از روزي که به عنوان زن سوگلي شاه انتخاب شده نفوذ زيادي روي اعليحضرت دارد. کارلا سرنا پس از اين توصيفات به ملاقاتهاي نوروزي انيس‌الدوله مي‌پردازد: در ايام نوروز خانمهاي سرشناس از رفتن به ديدن ملکه انيس‌الدوله غفلت نمي‌کنند و اين روزها براي مطرح کردن درخواستهايي که از سوگلي شاه دارند مغتنم مي‌شمارند، ضمنا اهداي تحفه‌هاي سنتي از قبيل شيريني، مربا، نقل و نبات که لاي آنها با مهارت خاصي جواهرات گرانبها و کيسه‌هاي کوچک محتوي سکه‌هاي يک توماني جا داده مي‌شود، نيز فراموش نمي‌گردد. خانمها بعد از مبادله تعارفات معمولي، آزادانه با هم سخن مي‌گويند. مثلا خانمي براي يکي از اعضاي خانواده خود از ملکه مقام بهتري را درخواست دارد و در عين حال هديه‌اي را که براي گرفتن چنين مقامي به همراه آورده است به او عرضه مي‌کند. کارلا سرنا در بخشي ديگر از سفرنامه خود به نقل از انيس‌الدوله از همراهي وي با ناصرالدين شاه در نخستين سفر فرنگستان سخن مي‌گويد: از سويي شاه چون تمايل نداشت به صورت مجرد مسافرت کند نمي‌دانست از ميان زنانش کدام را و به چه ترتيب به همسفري خود برگزيند. از سويي ديگر همراه قبله عالم بودن در اين سفر نهايت آرزوي همه خانمها بود... شاه مدتي در اين باره با وزير خود که راه‌حلي به نظرش نمي‌رسيد مذاکره کرد ولي سوگلي شاه که در زرنگي و نکته‌سنجي سرآمد بود، تدبيري به کار بست که تنها او و يک کنيز زنگي پير که دايه ناصرالدين شاه بود توانستند افتخار همراهي شاه را داشته باشند... سوگلي شاه که از فرط خوشحالي سر از پا نمي‌شناخت شادي‌کنان فرياد کشيد: خدا را شکر ... ________________________________________ به نقل از : سفرنامه مادام کارلا سرنا، آدمها و آيينها در ايران، ترجمه علي‌اصغر سعيدي، تهران، کتابفروشي زوار، 1362، ص 174 و 220 و 77.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت