سیدجواد سیدپور: اقتصاد ایران وارد سیکل معیوب یارانه ای شده است؛ تا 3سال پیش ادعای طرفداران هدفمندسازی یارانه ها ناعادلانه بودن توزیع درآمد و ثروت ملی ناشی از یارانه حامل های انرژی بود و اکنون بعد از 3سال اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها نه تنها آن ادعا حل نشده بلکه مشکل مهم دیگری خودش را بر اقتصاد کشور تحمیل کرده است. مشکلی تحت عنوان چاپ و توزیع ماهانه نزدیک به 3هزار و 500میلیارد تومان پول و اسکناس بدون پشتوانه! مدیران اقتصادی کشور، همان ها که در اتاق های دربسته همواره درحال برگزاری جلسات مهم هستند! و همواره خود را درحال انجام کارهای بسیار مهم نشان می دهند اقتصاد کشور را از چاله درآوردند و به سیاه چاله انداختند! به همین راحتی. تا دیروز هواداران ایده هدفمندسازی یارانه ها معتقد بودند قشر برخوردار و دهک بالای جامعه از یارانه ها بیشتر استفاده می کند و دهک محروم و کم برخوردار بهره ناچیزی از سوبسیدهای دولتی می برد، به همین دلیل و برای رفع چنین مشکلی، هدفمندسازی یارانه ها اجرا شد، ولی دستاورد 3ساله آن نه تنها نشان از موفقیت این برنامه ندارد بلکه برعکس همچنان فاصله برخوردارها و کمتربرخوردارها به قدرت خود باقی است
و «عدالت موضوعی» مورد اشاره هم برقرار نشد. نه مصرف حامل های انرژی تغییر محسوسی کرد و نه الگوی آن تحولی ژرف را شاهد بود. تعادل قیمت ارز به عنوان عامل موثر این معادله از سوی سیاستگذاران مغفول ماند و بازی با آن تمام تلاش ها را به محاق برد و عملا نتیجه 3سال کوشش، بازگشت به نقطه صفر مرز عدالت و بی عدالتی شد. تا قیمت ارز ثبات نداشته باشد هدفمندسازی یارانه ها به معنای برابری قیمت انرژی در ایران هم سنگ با فوب خلیج فارس کاری است غیرممکن و محال و اگر قرار باشد در اقتصادی که در ذیل و ذی تورم دورقمی زیست می کند نرخ ارز برای مدتی چندساله ثبات داشته باشد عملا سپردن یکسره بازار به واردات است و توزیع رانت برای واردکنندگان و ایجاد اشتغال برای کشو?های صادرکننده کالا به ایران است. پس پابه پای تورم، قیمت ارز هم رشد خواهد یافت و رشد قیمت ارز باعث افزایش قیمت حامل های انرژی در بازار داخل می شود و این افزایش قیمت بار جدید یارانه ها را از پی خواهد آورد و این یعنی سیکل بی پایانی از سیاست های متنافی و متناقض که درحال خنثی سازی یکدیگر هستند! چگونه می شود در چنین شرایطی به تحقق کامل هدفمندسازی دست یافت؟ پس از پایان جنگ تحمیلی
تقریبا تمام دولت ها تلاش کردند تحت عنوان های مختلف از سیاست تعدیل تا هدفمندسازی یارانه ها، چنین مشکلی را حل کنند، ولی هیچ یک نتوانستند موفق شوند. تمام دولت ها البته با نیت خیر و خوب دست به اقدام زدند، ولی به همان میزانی که نیت خیری داشتند نتوانستند به اهداف مطلوبی دست پیدا کنند. هیچ دولتی نتوانست این گره را ازپای اقتصاد ایران باز کند و هنوز هم نتوانسته. اما اکنون دولت جدید می رود تا با مرور تجربه تلخ گذشتگان در این باره به اقدامات تازه ای دست بزند، ولی آیا می تواند در شرایط سخت کنونی که مشکل تحریم هم بر معضلات اقتصاد ایران اضافه شده به اصلاح اساسی روندها و فرآیندها نائل آید؟ پرسشی که پاسخ به آن را فقط تاریخ و گذشت زمان معین خواهد کرد نه هیچ بحث و نقد و نظری. چراکه بهترین اقتصاددانان و قوی ترین مدافعان سیاست های اینچنینی که رنگ وبوی «تعدیلی» دارند تنها توانسته اند روی کاغذ یا سالن کنفرانس به تبیین زیبای اقتصاد آرمانی هدفمندشده بپردازند نه در عالم واقع و عمل. این مهم ما را بر آن می دارد که به همه سیاستگذاران اقتصادی بگوییم در تصمیم گیری و تصمیم سازی از رئالیسم اقتصادی بهره بیشتری بگیرند و با نگاه به واقعیت
های اقتصادی و اتمسفر اصلی حاکم بر فضای عمومی معیشت و اقتصاد ملی به اقدامات خود جهت بدهند. شناسایی درست سیکل های معیوب اقتصاد ایران در عرصه عمل و حل عملیاتی و اجرایی آن مهم ترین وظیفه مدیران اجرایی است. ای بسا که در طول سال های گذشته همواره بهترین و زیباترین قوانین موضوعی عام و خاص نگاشته شده، اما نتیجه و دستاورد آن به سان خود قانون نبوده و گاه حتی بسیار بسیار با آن فاصله داشته است. واقعیت این است که اقتصاد ایران به مدیرانی قوی و جهادی نیازمند است که بتوانند با اراده ای بزرگ به حل مشکلات مهم اقدام کنند در غیر این صورت سیکل افتادن از چاله به سیاه چاله ادامه خواهد یافت
دیدگاه تان را بنویسید