خود افشاگری سعودی‌ها در روزنامه آمریکایی/ چرا آل سعود با فرقه وهابیت اتحاد استراتژیک دارد؟

کد خبر: 314787

تردیدی نيست اگر ریاض اراده کند فتنه ترور در سوریه و عراق به تدریج خاموش خواهد شد و گروه‌های ارتجاعی و تروریستی که موجب تخریب چهره اسلام در جهان شده‌اند به دامان پر مهر اسلام باز خواهند گشت و زمینه‌های همکاری و اتحاد کشورهای اسلامی با نگاه از درون فراهم خواهد شد.

خود افشاگری سعودی‌ها در روزنامه آمریکایی/ چرا آل سعود با فرقه وهابیت اتحاد استراتژیک دارد؟
دکتر امیر دبیری مهر: چند روز پيش اعلام شد سركرده عمليات تروريستي عليه سفارت ايران در بيروت يك تروريست عربستاني مورد حمايت رياض بوده است. عراق و سوريه نيز مدتهاست كه از آتش‌افروزي‌هاي بي‌پايان تروريست‌هاي مورد حمايت عربستان در امان نيستند. نقش و دخالت عربستان سعودي در ناامني‌هاي منطقه‌اي و تروريسم دولتي و حمايت اين كشور از شبه نظاميان عرب در عراق و سوريه كه روزانه جان صدها انسان بي گناه را مي‌گيرند آن قدر اشكار شده است كه مقامات سعودي توان و امكان رد و انكار آن را ندارند و در خط مشي جديدي روي به توجيه و دفاع از اقدامات و سياست‌هاي مخرب خود آورده‌اند. غافل از اين كه پروژه اي كه رياض در دستور كار قرار داده است نه تنها جبران مافات و خطاهاي گذشته نيست، بلكه نوعي بازتوليد تروريسم دولتي است كه مي‌توان به صراحت گفت مهم‌ترين تهديد صلح و امنيت جهاني است. ايالات متحده امريكا نيز كه از يك دهه پيش به فريب مدعي پرچمداري جنگ عليه تروريسم شده، در مواجهه با اين مشكل سردرگم است و واشنگتن نمي‌داند چگونه مي‌تواند با وجود چند دهه دفاع و حمايت تمام قد از عربستان حساب خود را از رياض جدا كند و خود را در خشونت‌هاي منطقه‌اي بي‌طرف و غير مقصر معرفي نمايد. به نظر مي‌رسد در اين وضعيت كه تا حدودي در پی سياست‌هاي غلط و نادرست امريكا و عربستان در منطقه مشكل‌ساز شده و دامن ديگر كشورهاي جهان مانند روسيه را نيز گرفته است، ضروري است به بازخواني سياست‌هاي عربستان در سال‌هاي اخير پرداخته و در رسانه‌ها و محافل علمي و پژوهشي از موضع دفاع از حقوق بشر و صلح و دموكراسي، عملكرد رياض در سال‌هاي گذشته كه تحت حمايت‌هاي واشنگتن تحقق يافته است را مروركنيم. براي نمونه، اخیرا روزنامه نیویورک تایمز چاپ امریکا، مقاله‌ای را از محمد بن نواف بن عبدالعزيز آل سعود، شاهزاده خاندان سعودی و سفیر عربستان در بریتانیا منتشر کرده است که حاوی نکات سوال برانگیزی براي ناظران و تحليل‌گران بين‌المللي است. گفته‌ها و ادعاهاي اين شاهزاده عربستاني جای تعجب و پرسش دارد که چرا یک سیاستمدار عربستانی و مسلمان اولا در بسیاری از مسائل خود را به تجاهل و ندانستن می‌زند و ثانیا هیچ مسئولیت و تعهدی در خود نسبت به امت اسلامی و کشورهای مسلمان در خاورمیانه احساس نمی‌کند و رویکردی صرفا تنگ‌نظرانه به مسائل منطقه‌اي دارد. اين ديپلمات عربستاني براي انحراف دخالت‌هاي دولت متبوع خود در خشونت‌هاي منطقه‌اي انگشت اتهام را به سوي دولت اسد نشانه رفته و مي‌گويد: «سلاح شيميايي در ماشين كشتار آقاي اسد چرخ دنده كوچكي است و آيا جامعه بين‌المللي نبايد خود رژيم اسد را به عنوان بزرگ‌ترين سلاح كشتار جمعي ببيند»؟ شاهزاده بن نواف گويي فراموش كرده است كه امروز ترورهاي كوچك و بزرگ و جنگ‌هاي منطقه‌اي و فرقه‌اي در خاورميانه از جمله عربستان با تكيه بر پول و سلاح ارسالي از سوي رياض انجام مي‌شود و نبايد جاي علت و معلول را عوض كرد. اما صريح‌ترين تهديد صلح منطقه‌اي از جانب اين مقام عربستاني جايي است كه با برشمردن انقلاب‌هاي مردمي در بحرين و يمن و محبوبيت حزب الله در لبنان تلاش مي‌كند آن‌ها را با دخالت ايران در اين كشور مرتبط كند و به صراحت مي‌گويد: «ما [عربستان]به وان منبع بزرگ انرژي جهان وظايف جهاني هم در حوزه اقتصادي و سياسي داريم و براي انجام اين مسئوليت‌ا با حمايت شركاي غربي يا بدون آن‌ها وارد عمل خواهيم شد.» غير از اين گونه موضع گيري‌هاي آشكار و جسورانه عليه صلح و امنيت منطقه، در عمل هم سیاست‌هاي سال‌هاي اخير عربستان سعودی در مسائل و موضوعات مربوط به خاورمیانه پرسش‌های زیادی را به ذهن هر پرسش‌گر و جستجوگری متبادر می‌سازد که نیازمند گفت‌وگو و تبادل نظر است. هر چند در داخل عربستان مقامات سعودی به خاطر ساختار حکومتی اقتدارگرا و پاتریمونیالیستی حاکم بر عربستان به هیچ فرد و نهاد و قانون و سنتی پاسخگو نیستند و هر گونه پرسشی از آن‌ها و عملکردشان بی‌پاسخ خواهد ماند و طرح هر کس پرسش مهم و شبهه‌انگیزی از امیران حاکم بر این کشور مطرح کند با تیغ و درفش بی رحمانه دستگاه استخبارات و شرطه‌های عربستانی مواجه خواهد شد، اما در سطح بين‌المللي نمي‌توان به آسودگي از كنار اين موضوعات گذشت. شاهزاده سعودی در مقاله اخیر خود نکات متعدد ديگري را نيز مطرح کرده است. ۲ محور اصلی این مقاله محل بحث و تحليل است که در ادامه به آن پرداخته می‌شود. ۱) در این مقاله به گونه‌ای از وضعیت منطقه سخن گفته شده گویا خاندان سعودي نمی‌دانند مسئله اول و مشکل کلیدی کشورهای منطقه به ویژه در سوریه و عراق، حضور تروریست‌های وابسته به کمک‌های مالی و فکری و تسلیحاتی ریاض است يا امكان انكار آن را دارند. برای نمونه می‌توان به آن چه که در سه سال گذشته در سوریه گذشت و از سطح یک مناقشه داخلی یا منطقه‌ای فراتر رفته و به یک فاجعه بشری تبدیل شده است اشاره کرد .کشته شدن بالغ بر ۱۵۰ هزار انسان که قربانی ستیزه‌جویی تروریست‌های مسلح شده‌اند و مجروح شدن بالغ بر ۴۰۰ هزار انسان دیگر و آوارگی بالغ بر ۵ /۲ میلیون شهروند سوری در کشورهای لبنان و ترکیه و عراق همگی نتیجه مستقیم و آشکار زیاده‌خواهی و جاه‌طلبی و دخالت عربستان در مسائل منطقه ای است. از قضا می‌دانیم که عربستان با دولت ایالات متحده امریکا بر سر این که بشار اسد باید سرنگون شود هم‌نظر و دارای هدف مشترک است اما در خصوص آلترناتیو بشار دچار اختلاف جدی هستند و همین اختلاف منجر به بلاتکلیف ماندن بحران سوریه و بروز اختلافات ریاض - واشنگتن شده است. سعودي‌ها به خوبي مي‌دانند در مذاکرات محرمانه طرفین، امریکایی‌ها حاضر نشده‌اند درخواست رياض مبنی بر حاکمیت یک گروه ارتجاعی و واپس‌گرای وهابی را در سوریه بپذیرند، زیرا در صورت پذیرش درخواست رياض یعنی عملا همه آن چیزی را که در ۱۰ سال اخیر در منطقه تحت عنوان سیاست خاورميانه جدید رشته‌ کرد‌ه‌اند با دست خود پنبه خواهند کرد و در این میان نیم نگاهی نیز به دغدغه‌های رژیم صهیونیستی دارند. عراق هم بعد از انتشار گزارش امنیتی بیکر - همیلتون با وجود کاهش اقدامات تروریستی از سال ۲۰۰۷، مجددا شاهد شکل‌گیری دور جدیدی از ترورهای انتحاری به ویژه علیه شیعیان و در مناطق و شهرهای مقدس شیعیان است. چه کسی است که نداند عربستان سعودی بعد از سرنگونی صدام و برگزاری انتخابات دموکراتیک در عراق و روی کار آمدن دولت قانونی دچار حس و توهم شکست در معادلات عراق شد و تنها روش مقابله با شکست خودخوانده را ترور و آدم کشی و تضعیف دولت قانونی نوری مالکی در عراق یافت و با کمک به شکل‌گیری فتنه دمشق سعی می‌کند ناکامی خود را در عراق جبران کرده و اصطلاحا نوعی توازن منطقه‌ای در خاورمیانه به نفع ریاض ایجاد کند. به عبارت دیگر حال که عراق را از دست داده است، سوریه را به دست آورد. آیا حكام سعودي می‌دانند اين روزها وقتی از ریشه ترور و خشونت و ناپایداری در خاورمیانه پرسش می‌شود اکثر قریب به اتفاق پاسخگویان نوک پیکان را به سوی شبه جزیره عربستان برده و حکومت سعودی را نشان می‌دهند . البته معرفی کردن عربستان سعودی به عنوان حامی اصلی واپس‌گرایی و تروریسم در منطقه با نوعی ناراحتی و شرمندگی نیز همراه است، زیرا انتظار و ایده‌آل این بود که کشوری که مهد برآمدن اسلام است و پیامبر عظیم الشان خدا، حضرت محمد مصطفی که سلام و صلوات خدا بر او و خاندان و اصحابش نثار باد، متولد و برخاسته از آن دیار است بايد به پیروی از آن پیامبر رحمت و عزت، سیاست‌هایی را در منطقه اتخاذ می‌کرد که موجب افزایش هم‌دلی و دوستی و وحدت و عزت مسلمین می‌شد و از همه مهم‌تر تصویری رحمانی و عزت‌مند از اسلام و مسلمین در جهان به نمایش می گذاشت. امروز تصویری که از خاندان آل سعود در عربستان در افکار عمومی وجود دارد فرسنگ‌ها با ارزش‌های اسلامی و دینی فاصله داشته و هیچ شباهتی بین اسلام اصیل و ناب محمدی با روش زندگی فردی و سیاست‌های آل سعود در عرصه اجتماعی وجود ندارد. تصور عمومی از خاندان آل سعود در جهان این است که اينان عده‌ای شاهزاده ثروتمند هستند که هر چند برخي از آن‌ها تحصیل کرده غرب و آشنا با دنیای جدید مي‌باشند، اما ترجیح می‌دهند برای حفظ حاکمیت و تاج و تخت خود به دو دسته از ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بی‌اعتنا باشند. دسته اول ارزش‌های مشروع و اصیل اسلامی است که در ورای احکام شریعت و در قالب روح و محتوای اسلام تجلی یافته است؛ مانند عدالت اجتماعی ، کرامت انسانی و رفع فقر و فساد و... و دسته دوم ارزش‌های فراگیر و عقلانی زندگی مدرن است مانند آزادی و دموکراسی و حقوق بشر. آل سعود با هیچ یک از این ارزش‌ها سازگار نیستند زیرا باور و پایبندی به این ارزش‌ها را موجب تضعیف جایگاه خود می‌دانند. اما مساله اینجاست که شاید افرادی در جهان باشند که مثل سعودي‌ها نیندیشند، اما تفاوت آل سعود با آن‌ها در این است که آل سعود نه تنها با ارزش‌های اشاره شده سازگار نمی‌شوند، بلکه با تکیه بر ثروت‌های خداداد طبیعی و درآمدهای نفتی علم و پرچم جنگ و ستیز را نیز علیه آن‌ها برفراشته‌اند. اتحاد استراتژیک آل سعود با فرقه وهابیت نیز از همین اشتراک نظر ناشی می‌شود، زیرا وهابیون نیز تنها فهم و درک واپ‌س گرایانه خود از اسلام را به رسمیت می‌شناسند و دیگران را تکفیر می‌کنند. از سویی نیز با مظاهر دنیای جدید به واسطه جدید بودن و نو بودن در جنگ و ستیز هستند. البته ما می دانیم که محدودیت برخورداری از دنیای جدید بیشتر شامل شهروندان سعودی است، مانند منع رانندگی زنان در عربستان، وگرنه شاهزادگان سعودی در ویلاهای اشرافی خود در کشورهای اروپایی و امریکایی از آخرین خودروهای لوکس غربی و ابزارهای تفریحی استفاده می‌کنند و همین برخوردهای دو گانه نیز موجب سلب اعتماد مسلمانان به عربستان سعودی شده است. ۲) دومین محور مهم مطرح شده در مقاله اين شاهزاده عربستاني به مخالفت علنی و آشکار وي به بهبود روابط غرب به ویژه امریکا با ایران مربوط می‌شود؛ سیاستی که اگر به این صراحت هم اعلام نمی‌شد با رفتارهای دولت متبوع وي کاملا آشکار و هويداست و علت این مخالفت هم کاملا آشکار است. اولا عربستان سعودی نگران جابه‌جا شدن قدرت در منطقه به نفع ایران است که پیشتر در این خصوص به تفصیل در سایت پرس تی‌وی بحث شده است. ثانیا عربستان نگران است با افزایش قدرت و شکوه ایران اسلامی برداشت و قرائت ایرانیان از اسلام به ویژه اسلام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی موجب حاشیه‌نشینی اسلام واپس‌گرای وهابی و سعودی شود و گفتمان ارتجاعی سعودی رو به زوال رود. سوال از اين دیپلمات و سیاستمدار سعودی که شاید روزی از قدرت و مسئولیت بیشتری نیز در ساختار تصمیم‌گیری عربستان برخوردار شود این است که چرا در چنین الگوهای سنتی و قالبی و ناکارآمدی فکر می‌کنند؟ چرا فکر می‌کنند نان آل سعود همواره در روغن اختلافات فرقه‌ای و منطقه‌ای در خاورمیانه چرب می‌شود؟ چرا تصور می‌کنند افزایش قدرت ایران موجب تضعیف ریاض می‌شود؟ چرا سعی نمی‌کنند با تجدید نظر در سیاست‌های منطقه‌ای ریاض به گونه‌ای سیاست‌های منطقه‌ای خود را اصلاح کنند که در ارتباطات خارجی خود اصالت را به افزایش همکاری با کشورهای همسایه داده و باور کنند کشورهای منطقه بهتر و بیشتر به مصالح و منافع مردم‌های منطقه می‌اندیشند تا کشورهای فرامنطقه‌ای مانند امریکا و انگلستان و فرانسه و کانادا؟ کشورهایی که با احداث پایگاه‌های نظامی داخل کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس هم استقلال سیاسی اين كشورها را نقض کرده‌اند و هم به بهانه‌های مختلف بر خاکستر اختلافات منطقه‌ای برای آتش افروزی می‌دمند . عربستان به واسطه قرارگرفتن قبله مسلمین و مزار مطهر نبی مکرم اسلام و مشاهد مشرفه و اماکن متبر مورد توجه همه مسلمانان جهان است و آل سعود باید با حس مسئولیت و درک این جایگاه در نگاه و رویکردهای خود نسبت به بسیاری از مسائل تجدید نظر کند؛ مسائلی مانند جایگزین‌سازی همکاری با ایران بجای تخاصم ، احترام به دولت‌های مردمی بر آمده از انتخابات به جای آتش افروزی در این کشورها، احترام به دیگر فرق و مذاهب اسلامی به جای تکفیر و ترور پیروان آن‌ها، صرف هزینه‌های ترور و خشونت و وحشت به فعالیت‌های درمانی و رفاهی و خیریه در جوامع اسلامی و غیره. باور کنید اگر عربستان میلیاردها دلار هزینه‌ای را که سالانه در قالب کمک‌های نظامی و تسلیحاتی به گروه‌های تروریستی پرداخت می‌کند در کشورهای فقیر و نیازمند اسلامی صرف خدمات عام المنفعه کند، روز به روز تصویر بهتری در منطقه خواهد یافت. لازم است بار دیگر دايره و حلقه تصميم‌گيران در عربستان به سعه صدر و شنیدن سخنان صواب دیگران دعوت شوند. خواسته و ناخواسته عربستان سعودی امروز آتش بیار معرکه خشونت و ترور و وحشت در خاورمیانه شده است. تصویر نامناسبی که از اين كشور در افکار عمومی جهان وجود دارد روز به روز تیره‌تر می شود و شعله‌های انقلاب و اعتراض خود جوش به مرزهای شما یعنی کشور بحرین رسیده است. قرآن کریم به مسلمانان آموخته است تاثیر «زر و زور و تزویر» یا «درفش و دینار و دروغ» در ادامه حکومت نه تنها اخلاقی و اسلامی و انسانی نیست، بلکه جاودان و پایدار هم نیست و زمانی به پایان می‌رسد. از این رو جا دارد نسل آینده حکام سعودی دست‌کم در سیاست‌های اصولی خود تجدید نظر کنند و به جای نقشی ویران‌گر در خاورمیانه نقش سازنده و مثبت در تحولات منطقه ایفا کنند. تردیدی نيست اگر ریاض اراده کند فتنه ترور در سوریه و عراق به تدریج خاموش خواهد شد و گروه‌های ارتجاعی و تروریستی که موجب تخریب چهره اسلام در جهان شده‌اند به دامان پر مهر اسلام باز خواهند گشت و زمینه‌های همکاری و اتحاد کشورهای اسلامی با نگاه از درون فراهم خواهد شد. در انتها پیشنهاد می‌شود دولت عربستان به ويژه نسل جديد سياستمداران سعودي قبل از اين كه فرصت از دست رود، پیشگام شده و با برگزاری کنفرانسی اسلامی اما در سطح منطقه‌ای اجازه دهند روشنفکران مسلمان و علمای مذاهب اسلامی نقدها و توصیه‌های خود را به سیاست‌ها و رویکردهای آل سعود مطرح کنند و آن‌ها نیز با سعه صدر و طرح دغدغه‌های خود، پذیرای عملی این آرای مخالف اما به حق باشند. شاید از این طریق اگر حقانیت مخالفان و معترضان به سیاست‌های عربستان را از سر تکبر و تفاخر نپذیرفتند، دست‌کم با واقع گرایی و اصلاح روش‌های فرمانروایی و حکومت خود چند صباحی بیشتر امکان حکومت و دولت با روشی متفاوت یابند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت