خبر آنلاین: چهل سالگی دوران کمال و پختگی است. در این دوره انسان نه بی تجربگی دوران نوجوانی و جوانی را دارد و نه هم چون دوران پیری، ضعف و سستی به سراغش می آید. خداوند در سوره «احقاف» آیه 15 بعد از سفارش احترام به پدر و مادر، دعا و درخواست انسانی چهل ساله از پروردگار را به زیبایی بیان می کند. گزیده ای از تفسیر این آیه را که از کتاب «تفسیر المیزان» نوشته علامه طباطبایی انتخاب شده است، می خوانید. آیه 15 سوره «احقاف» «و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله وفصاله ثلثون شهرا حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اوزعنی ان اشکرنعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحا ترضیه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین » «و ما به انسان سفارش پدر و مادرش راکردیم که به آنها نیکی کند، مادرش او را به حملی ناراحت کننده حمل نمود و به وضعی ناراحت کننده به دنیا آورد و حمل او تا روزی که از شیر گرفته شود سی ماه بطول می کشد و تا هنگامی که به حد بلوغ و رشد عقلی برسد همچنان پدر و مادر مراقبش هستند تا وقتی که به حد چهل سالگی برسد، آنوقت می گوید: پروردگارا به من توفیق بده که شکر آن
نعماتی که به من و پدر و مادرم بخشیدی به جا آورم و اعمال صالحی که موجب خشنودی تو باشد انجام دهم، و ذریه و فرزندان مرا نیز اصلاح فرما، بدرستی که من به درگاه تو رجوع می کنم و از تسلیم شدگان هستم.» تفسیر آیه می فرماید: ما سفارش کردیم به انسان درباره پدر و مادرش که به آن دو احسان کند، به هر مقدار که بتواند و این سفارش مخصوص به شریعت اسلام نیست بلکه از احکام عمومی خداست که در همه شرایع الهی تشریع شده است. آنگاه به ناراحتی هایی که مادرانسان در دوران حاملگی ، وضع حمل و شیردادن تحمل می کند، اشاره کرد تا ملاک حکم را تبیین کند و عواطف و رأفت و رحمت انسان را برانگیزد و اینکه فرمود حمل و شیردهی انسان سی ماه به طول می انجامد، در مقایسه با آیه (فصاله فی عامین ، از شیرگرفتنش در دو سال است ) معلوم می کند که کمترین مدت حاملگی 6 ماه است که به اضافه دو سال شیردهی، مجموعا سی ماه می شود. و (بلوغ اشد) به معنای رسیدن به زمانی است که انسان قوایش محکم می شود. و سن چهل سالگی هم کنایه از زمانی است که انسان به کمال عقل می رسد. و عادتا ملازم با بلوغ و کمال عقلی است. به هرحال انسان وقتی به کمال عقلی برسد از درگاه الهی استدعا می کند که
شکرنعماتی را که به او و پدر و مادرش ارزانی کرده به او الهام کند، یعنی با دعوت باطنی و الهامی عملی او را به انجام عمل خیر و شکر نعمت و عمل صالح وادار کند و این نعمات شامل: نعمت های ظاهری (حیات، رزق، شعور و اراده ...) و نعمت های باطنی (ایمان به خدا و اسلام و خشوع در برابر آن و توکل به خدا و...) است و نیز از خدا می خواهد که به او فعل صالح را الهام کند، که شکر ظاهر اعمال را زینت می دهد و صلاح، باطن آن را می آراید و شکر حقیقی باعث خلوص نیت و صلاح عمل است. سپس از خداوند درخواست می کند که ذریه او را اصلاح کند یعنی آنها را نیکوکار و اهل احسان قرار دهد و آنها را موفق به عمل صالح کند، تا بعد از درگذشت او، به واسطه نیکی ذریه اش، او را به نیکی یاد کنند. و در انتها توبه و اسلام را با هم قرین کرده و می گوید: خدایا من به سوی تو توبه کردم و از کسانی هستم که همه امورشان را تسلیم تو کرده اند، و اجتماع توبه و تسلیم، باعث می شود که خدا آنچه را باعث خلوص اوست به وی الهام کند و در نتیجه هم ذاتا از مخلصین می شود و هم عملا از مخلصین می گردد. به دلیل آنکه عمل شایستگی و صلاحیت پذیرفته شدن در بارگاه الهی را نمی یابد و به سوی او
بالا نمی رود، مگر وقتی که خالص برای خدا باشد.
دیدگاه تان را بنویسید