سرويس سياسي « فردا»- امیر حمزه نژاد ؛ ايران و آمريكا روابط خودشان را بهبود مي بخشند. اين جمله اي است كه اين روزها بوي آن را مي توان از لابه لاي سخنان مقامات ايراني و امريكايي و اخبار و اطلاعاتي كه رسانه هاي مختلف مخابره مي كنند، استشمام كرد. اما چرا هنوز مساله مذاكره مستقيم ميان ايران و آمريكا به وقوع نپيوسته است، چرا؟
به نظر مي رسد پاسخ اين سئوال را مي توان از لابه لاي سخنراني ديروز اوباما و حسن روحاني به وضوح دريافت. تاكيد اوباما بر تاثيرگذاري ايران در سطح منطقه و جهان خود نشان دهنده آن است كه ايالات متحده آمريكا در صدد برقراري ديپلماسي جديد در قبال ايران است. اوباما حدود 25 بار نام ايران را در ميان سخنراني خود ذكر كرد. روحاني نيز همواره در مصاحبه هاي خود بيان داشته است كه پنچره ديپلماسي براي حل مشكلات في مابين دولت هاي آمريكا و ايران باز است. به هر لحاظ به نظر مي رسد كه تفاهم في مابين براي رسيدن به ارتباط مستقيم و مذاكره وجود دارد اما هنوز ارتباطي در اين زمينه شكل نگرفته است. براي يافتن چرايي اين موضوع به سراغ حسن بهشتي پور، كارشناس
مسائل سياسي رفتيم و در مورد اتفاقاتي كه در چند روز اخير در اين زمينه و رفتار ديپلماتيك سياستمداران ايراني و امريكايي رخ داده است نظر وي را جويا شده ايم كه در ادامه خواننده گرامي را به مطالعه گفت وگوي « فردا » و دکتر حسن بهشتي پور دعوت مي كنيم: در چند روز اخير سينگال هاي مختلفي مبني بر ايجاد يك ارتباط ديپلماتيك ميان دولتمردان ايراني و آمريكايي مخابره شده است، رسانه هاي مختلف بخصوص رسانه هاي امريكايي و غربي نيز در گمانه زني هاي بسيار در زمينه تحقق اين موضوع اميدوارند. با اين تفاسير آيا به نظر شما واقعا تفاهمي براي شكل گيري يك ارتباط سياسي و حل 34 سال مشكلات ميان ايران و آمريكا وجود دارد يا خير؟ اول اينكه بايد ميان مذاكره و رابطه تفكيك قائل شد و بايد دانست كه هر مذاكره اي به رابطه نمي انجامد. مذاكره بر سر يك موضوع خاصي ممكن است انجام بشود كه دو طرف در مورد يك موضوع خاص مانند مساله هسته اي با هم گفتوگو كنند. در مورد اين موضوع نيز دو طرف تقريبا به تفاهم رسيده اند زيرا در چارچوب مذاكرات ايران و كشورهاي 1+5 قرار است ايران و آمريكا مذاكراتي داشته باشند. به نظر مي رسد براي اولين بار آقاي ظريف و جان كري در سطح
وزيران خارجه ايران و آمريكا مي خواهند بنشينند و گفتوگو كنند، منتها در چارچوب گروه 1+5 و موضوع آن هم فقط مسائل هسته اي است نه در مورد روابط دو جانبه. از اين جهت اين موضوع يك مساله تحقق يافته است. برخي از كارشناسان از جمله بنده معتقد هستيم كه اگر موضوع هسته اي حل و فصل شود يك گام بزرگي در راستاي حل و فصل كلي روابط ايران و امريكا برداشته مي شود. اما بايد دانست كه اين موضوع بلند مدت و طولاني است و اين مساله با يك نشست و برخواست حل و فصل نمي شود. به هر حال رويكرد مثبتي در دو طرف ديده مي شود و دو طرف نشان داده اند كه مي خواهند به طريقي مسائل ميان خود را حل و فصل كنند كه اولين امتحان آن در مذاكرات هسته اي ايران و 1+5 است كه بايد ديد كه جريان مذاكرات به چه سمتي مي رود و آمريكايي ها چه رفتاري در اين مذاكرات از خود نشان مي دهند. بايد ديد كه آيا آمريكايي ها به طور واقع بينانه با اين مساله برخورد مي كنند يا اينكه سياست هاي گذشته را تكرار مي كنند.
از سوي ديگر مساله اي كه آقاي ظريف در صحبت هايش بر روي آن تاكيد كرده اين است كه بايد مذاكرات در يك زمان بندي مشخصي انجام شود و نمي شود كه الي الابد اين مذاكرات ادامه پيدا كند.اين خواسته ايران است كه مدت زمان خاصي مشخص شود تا در آن ظرف زماني مساله هسته اي ايران به سرانجام برسد و نتيجه نهايي آن آشكار شود. با توجه به رفتار عرف ديپلماتيك ارزيابي شما از رفتار اوباما و دولتمردان آمريكا در قبال ايران چيست؟ آيا اين رفتار نشانه ورود به يك فضاي جديد و مثبت هست يا خير؟ با توجه به سابقه روابط ايران و آمريكا دو طرف نسبت به يكديگر شديدا بي اعتماد هستند آمريكايي ها به آن چيزي كه گفته اند عمل نكرده اند و يك مقداري سابقه رفتار آمريكا تيره است، از سوي ديگر به ايراني ها بد بين هستند و اين يك بدبيني دو طرفه است، منتها مراتب وقتي به سخنراني آقاي اوباما در سازمان ملل توجه مي كنيم ، مي بينيم كه براي اولين بار رئيس جمهور آمريكا در اين سخنراني لحن محترمانه اي به كار برده است و در آن تهديد خاصي ديده نمي شود و بنابراين استفاده نكردن از واژه هايي كه ادبيات سابق اوباما در مقابل ايران بود و همواره بيان مي كرد كه همه گزينه بر
روي ميز است؛ اينچنين مسائلي نشان مي دهد كه دولت آمريكا درصدد آن است كه رويكرد خود را به سمت تعامل و گفت و گو و حل و فصل مسائل تغيير دهد. آقاي اوباما مي توانست همان تركيب بند هميشگي خود را در قبال ايران تكرار كند. بنابراين اگر اين لحن و ادبيات آقاي اوباما در قبال خودمان را مثبت ارزيابي كنيم بايد ببينم كه آيا در لباس عمل نيز رفتار آمريكايي ها مثبت هست يا خير. زيرا همواره آمريكايي ها بر اين موضوع تاكيد دارند كه ايران بايد عمل خود را تصحيح كند. درحالي كه اين مساله ي يك موضوع متقابل است و آمريكايي ها نيز بايد عمل خود را در قبال ايران اصلاح كنند. همانگونه كه ايران در عمل بايد نشان بدهد كه خواهان گفت وگو و مصالحه است، آمريكا هم بايد در عمل نشان دهند كه خواهان تصحيح رفتار خود در قبال ايران هستند. در رسانه هاي مختلف اين گمانه زني وجود داشت كه در ضيافت ناهاري كه دبير كل سازمان ملل تدارك ديده است، آقاي روحاني و اوباما با هم ديدار خواهند كرد اما اين مساله با توجه به عدم حضور آقاي روحاني در اين ضيافت محقق نشد و آقاي اوباما نيز به طور متقابل در سخنراني رئيس جمهور ايران حضور نيافت، به نظر شما اين رفتارها مساله روابط
آينده ايران و امريكا را با يك علامت منفي روبرو و جريان تفاهم دو طرف را نقض مي كند؟ من فكر نمي كنم اينطور باشد، بيشتر اين موضوع به سبب احتياطي كه دو طرف در شرايط داخلي و خارجي كشور خود دارند، بوجود آمده است.يعني هم آقاي روحاني نسبت به شرايط ايران محتاطانه عمل مي كند و هم آقاي اوباما محتاطانه نسبت به شرايطي كه در آمريكا هست. در مجموع احساس من اين است كه با توجه به گام هايي كه برداشته شده است يك شبه نمي شود مسائل 34 سال گذشته را دو طرف زير پا بگذارند و طوري رفتار كنند كه هيچ مساله پيش نيامده است. بالاخره يك مقدار اين موضوع زمانبر است. ضمن اينكه آن مجلسي كه آقاي بان كي مون ترتيب داده بود واقعا مجلسي نبود كه آقاي روحاني در آن شركت كند. اگر ايشان مي خواست ابتكاري بكند بايد به مانند آقاي كوفي عنان در سال 1998 ضيافتي را ترتيب مي داد البته آن موضوع نيز موفقت نبود ولي حداقل زمينه مناسب در اين زمينه مهيا بود. به هر جهت آقاي بان كي مون هم يك مقداري بد سليقگي كرده بود و مجلسي ترتيب داده بود كه اصلا آقاي روحاني اگر حتي مي خواست هم نمي توانست در آن مجلس شركت كند. از طرف ديگر اينكه آمريكايي ها در سخنراني آقاي اوباما
حضور نيافتند قابل پيش بيني بود چرا كه در خصوص اين موضوع هم بايد يك سطحي از روابط ايجاد شده باشد تا آمريكايي ها بروند و پاي سخنراني رئيس جمهور ايران بنشينند. به نظر من آمريكايي ها يك مقدار احتياط كردند و طرف ايراني هم حداقل در سطح وزير خارجه شركت كرد و اين خودش يك آمادگي خوبي را از طرف آقاي ظريف نشان داد ولي آن طرف در سطح وزير خارجه هم شركت نكرد و در سطح معاون نمايندگي آمريكا در سازمان ملل در سخنراني آقاي روحاني حضور يافت. منتها اين سفر به اين سبب كه هنوز ادامه دارد و دو الي سه روز ديگر آقاي روحاني در نيويورك حضور دارند امكان هر مساله اي وجود دارد و بايد ديد كه هر دو طرف چه اقداماتي را در آينده براي اين منظور انجام خواهند داد. بويژه مذاكرات گروه 1+5 كه آقاي جان كري و همچنين ظريف شركت دارند بسيار اهميت دارد و اميداريم كه برخورد خوبي دو طرف با يكديگر داشته باشند و بتواند يك گشايش جديدي را براي حل و فصل مساله هسته اي ايران باز بكند. به نظر شما اهداف آمريكا از مذاكره و ايجاد ارتباط ديپلماتيك با ايران چيست؟ آمريكا در شرايط حاضر از لحاظ افكار عمومي خود تحت فشار است. آمريكا در زمينه اقتصادي مشكلاتي دارد و در بحث
سوريه هم به هر حال آنچه مد نظر آمريكايي ها بود انجام نشده است. اگر آمريكا بتواند مساله ايران را از طريق حل و فصل ديپلماتيك به سرانجام برساند و به نتيجه برد- برد برساند كه مورد رضايت طرفين باشد، در داخل مي توان موقعيت خود را به خوبي تقويت كند. يعني اوباما در داخل آمريكا نيازد دارد كه مساله ايران را از طريق ديپلماتيك حل كند. در كنگره آمريكا لابي صهيونيستي قوي است و فشار مي آورند تا عليه ايران موضع گيري شود و آنها خواهان اين هستند كه موضوع به هر طريق حل نشود و در اين مسير كارشكني مي كنند. آمريكا در درجه اول سعي مي كند كه اين موضوع را از طريق ديپلماسي حل كند وديگر دوره ماجراهاي اصلاح نظامي و تهديد به جنگ و ... گذشته است. آمريكا با تجربه اي كه در عراق و افغانستان پيدا كرد و چيزي بالاي 1500 ميليارد دلار هزينه براي اين جنگ ها از نظر اقتصادي داده است و اگر يك حساب سرانگشتي داشته باشيم اگر روزانه دو ميليون بشكه نفت عراق به حساب آمريكا ريخته شود حدود 30 سال طول مي كشد تا 1500ميليارد دلار جبران شود. يك رقم بزرگي را آمريكايي ها هزينه كردند و عملا يك فاجعه اي را بوجود آورند كه نه دمكراسي در اين كشورها تحقق پيدا كرد و
نه آن ثبات و امنيتي كه شعارش را داده بودند، بوجود آمد. درمجموع درآمريكايي ها يك نوع سرخوردگي در مساله نظامي بوجود آمده است و حال به دنبال اين هستند كه از طريق ديپلماسي يك كارنامه مثبتي براي خود درست كنند. همچنان كه در مساله سوريه با طرح روسيه دولتمردان آمريكا يك مقداري فضا را به سمتي ببردند كه شايد بتوانند از راه ديپلماسي مساله را حل و فصل كنند. با توجه به اينكه آمريكا يك ابرقدرت جهاني است و همواره به طور يكجانبه بر اساس منافع خود عمل كرده است، آيا ايران مي تواند با اين كشور وارد مذاكره شود و در جريان اين مذاكرات به منافع و اهدافي كه براي آن برنامه ريزي كرده دست يابد؟ جنبه هاي مثبت و منفي مذاكرات آمريكا و ايران براي كشور ما چيست؟ همه اينها شرايط خاص خودش را دارند. اولا ما بايد تيم ديپلماتيك را تشكيل دهيم در اين زمينه كه افراد قوي و كارآمدي باشند و به پشتوانه ملتي جلو بروند و فن مذاكره را بدانند و اشراف داشته باشند به اين موضوع كه در برابر آمريكا چگونه از حق ملت ايران دفاع كنند. به هر حال اين موضوع كه ابرقدرتي آمريكا در دنياي قرن بيستم به چالش كشيده شده است؛ يعني آمريكا آن آمريكاي سابق نيست، يك واقعيت
است. ما نمي خواهيم قدرت آمريكا را زير سئوال ببريم، آمريكا به اندازه كافي قدرتمند است اما اينكه تصور كنيم كه آمريكا هنوز يكه تاز ميدان باشد، اينطور نيست. آمريكا امروز با مشكلات عديده اي روبرو است. به هر حال مي شود با يك مديريت معقول و هدفمند همانطوري كه آقاي روحاني گفته است مديريت بحران در روابط دو كشور شكل گيرد، به شرطي كه واقعا افرادي كه مي خواهند وارد اين عرصه بشوند احساس كنند كه به پشتيباني 75 ميليون ايراني مستحضر و واقف هستند و مسيري را طي كنند كه منافع ملي ايران را تامين كنند. منتها بايد اين علم را داشته باشند كه حرف حق ايران را به چه صورتي بزنند. به هر لحاظ با دفاع بد نتيجه بد حاصل مي شود. بنابراين نبايد از مذاكره با آمريكا ترسيد. بايد ببينيم كه اصل اين مذاكرات به چه صورتي انجام مي پذيرد. آيا اين مذاكرات مي خواهد تحت فشار انجام شود؟ آيا آمريكايي ها مي خواهند باج خواهي كنند يا اينكه مذاكرات يك مذاكرات منطقي است كه دو طرف مي خواهند بر اساس آن برنامه ريزي كنند. نبايد شرايط كلي را بسيار بد دانست. امروز آقاي روحاني مجوز رهبري را هم گرفته اند و در اين زمينه اختيار تام دارند و پشتيباني مردم را در انتخابات
كسب كرده اند و همه چيز فراهم است تا بتوانند از حق ايران دفاع كنند و طوري عمل كنند كه منافع ايران در اين مذاكرات حاصل شود نه منافع آمريكا. تيم ديپلماسي بايد طرز دفاع از منافع ايران را بلد باشد و بايد آقاي روحاني آن افراد كارداني را به كار بگيرد كه بدانند كه چگونه از حقوق ملت ايران به بهترين شكل دفاع كنند. ما خيلي اميدواريم كه اقاي ظريف با توجه به اينكه در زمينه سياست خارجي و روابط بين الملل تحصيل كرده اندو حدود 25 سال در اين عرصه فعاليت كرده و فرد شناخته شده اي در اين زمينه است، بتواند از پس امور برآيد. ما بايد به تيم ديپلماتيك ايران اعتماد كنيم و ياعلي بگوييم و برايشان دعا كنيم كه انشالله موفق شوند. ضمن اينكه راه حل ديگري جز مذاكرات براي حل و فصل مسائل في مابين وجود ندارد. بايد پرسيد اگر مذاكره نكنيم بايد در چه جهتي گام برداريم كه اين مسائل و مشكلات حل شود. بنابراين بايد يك فكر خردمندانه اي كرد و يك راهكار عملي درست بدون اينكه از سياست هاي كلي نظام عدول بكنيم بيابيم و در اين جهت بايد راه حل ها، تاكتيك ها و سياست هاي خودمان را به روز بكنيم تا بتوانيم به خوبي از حقوق خودمان در عرصه جهاني دفاع كنيم.
دیدگاه تان را بنویسید