وقتی حامی اعدام فاطمی و تبعید مصدق، دلسوز مردم تهران میشود!/ محمود کاشانی کیست؟
محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی که شهره به حمایت از کودتای 28 مرداد است و بارها با ادبیاتی مشابه با راست ارتجاع سلطنت طلب این رخداد را «قیام مردمی» خوانده است در یادداشتی مملو از تهمت و هتاکی که قابلیت پیگری حقوقی دارد ، از وزیر کشور خواست که حکم قالیباف را امضا نکند!
سرویس سیاسی «فردا»: اظهارات شگفت انگیز محافل خاص درباره شهرداری تهران همچنان ادامه دارد. پیشتر جریان تحجر و باند وابسته به احمدی نژاد سردمدار نشر اکاذیب علیه شهردار بودند و پس از کنار رفتن آنها از ساختار قدرت، افراطیون شبه اصلاح طلب نیز با همان ادبیات این وظیفه را بر عهده گرفتند. اما این روزها سیاسیون دیگری هم به میدان آمده اند تا اتحاد جریان های انحرافی با سوابق شبهه ناک علیه قالیباف شکل عینی تری به خود بگیرد.
در تازه ترین نوع این برخوردها، محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی که شهره به حمایت از کودتای 28 مرداد است و بارها با ادبیاتی مشابه با راست ارتجاع سلطنت طلب این رخداد را «قیام مردمی» خوانده است در یادداشتی مملو از تهمت و هتاکی که قابلیت پیگری حقوقی دارد ، از وزیر کشور خواست که حکم قالیباف را امضا نکند!
وی پس از تکرار ادعاهای باند احمدی نژاد و افراطیون لیبرال علیه قالیباف که بارها در مراجع قضایی به علت فقدان اسناد حقوقی محکومیت ناقلان آن را موجب شده است، با ادبیاتی سکتاریستی که یادآور بیانیه های دهه 30 باند وابسته به مظفر بقایی جاسوس نشاندار انگلستان است، با طرح ادعاهایی خنده دار نوشت:« ادامه تصدی قالیباف در سمت حساس شهردار تهران برای سومین بار، نقض آشکار حقوق شهروندان و حقوق انسانی ساکنان پایتخت و برقراری استبداد در ادارة پایتخت کشور خواهد بود . »
نکته جالب ماجرا این است که کاشانی با چشم فروبستن بر پیشرفت 8 سال گذشته تهران که هر شهروند عادی قادر به دیدن و تحلیل آن است، به گونه ای سخن گفته است که شگفت انگیز است. سوال مشخص از این حقوقدان! این است که آیا گسترش حمل و نقل عمومی، ساخت پرژه های بزرگ و هویت بخش به تهران، گسترش فضای سبز در تهران و دخیل کردن مردم در اداره تهران با گسترش نهادهای مدنی مانند شورایاری و .... نقض حقوق شهروندان ، لگدمال کردن حق انسانی و استبداد است؟!
این اتهامات مضحک از قلم کسی تراوش کرده است که پیشتاز توجیه استبداد شاهنشاهی است و درباره کودتای 28 چنین نظری دارد؛« مردمی که بدرستی تشخیص داده بودند مصدق کارگردان توطئه های ضد میهنی علیه تمامیت و استقلال کشور است در برابر تیراندازی ها از خانه او پایداری کردند تا آن که مصدق و نظامیانی که پس از برکناری او به ناروا در خدمت او درآمده بودند پا به فرار گذارده و در خانه های اطراف پنهان شدند... عملا در بیست و هشتم مرداد هیچ کودتایی رخ نداد . آنچه رخ داد این بود که اولا در بیست و سوم مرداد شاه بر حسب سنت فرمان داد و در روزهای بیست و پنجم تا بیست و هشتم مرداد هم زمینه ها را آماده کرد و قدرت نظامی و شهربانی را تحویل زاهدی داد، حالا کجای این کودتا بوده؟»
کاشانی کیست و چه سابقه ای دارد؟
محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی از رهبران نهضت ملی ایران است اما از جمله افرادی است که می کوشد به هر نوع که شده کودتای 28 مرداد را عادی جلوه دهد و آن را قیام مردمی بداند . درباره چرایی این امر باید به سوابق او رجوع کرد. وی یکی از نشاندار ترین دلسپردگان به مظفر بقایی است.
مظفر بقایی دبیرکل حزب زحمتکشان است که در اختلاف میان آیت الله کاشانی و مصدق نقش اصلی را ایفا کرد .در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد نیروهای دکتر مظفر بقایی از افرادی بودند که به خانه مصدق حمله بردند . آنان در عملیات کودتا نیز نقش فعال داشتند . سرانجام کودتای ۲۸ مرداد پیروز شد و دولت دکتر مصدق با کمک بقائی و حزب زحمتکشان ملت ایران و دو سازمان خدمات مخفی اطلاعاتی بریتانیا و سیا سرنگون شد. به این دلیل مطبوعات پس از کودتا بقایی را یکی از رهبران قیام ملی علیه دولت دکتر مصدق معرفی کردند.
سلیمی نمین در خصوص وی می گوید: بقایی نه تنها عنصری مذهبی نیست بلکه عنصری کاملا غیر مذهبی بود که در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت خودش را به شدت به آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام نزدیک کرده بود و یکبار دیگر می خواست خود را به انقلاب اسلامی نزدیک کند و قصد داشت با این نزدیکی ایجاد اختلاف کند و قطب بندی مورد نظر را شکل دهد و همین زمینه ها هم پس از روی کار آمدن بنی صدر به وجود آمد. پس از انقلاب اسلامی حزب زحمتکشان بود که موفق شد خود را به حزب جمهوری نزدبک کند و چهار نیرو از جانب خود در ابن حزب وارد کرد. در ابن مقطع هم توانست چهار نفر یعنی آقایان جاسبی، محمود کاشانی ، زواره ای و آیت را به عنوان یک فراکسیون در شورای مرکزی حزب قرار دهد و از این طریق ایجاد اختلاف کند. در این مقطع امام به شاگردانشان نهیب زدند که ساکت باشید اما آن فراکسیون کار خود را می کردند و باز علی رغم هشدار و تاکیدات امام ، جریانی که متاثر از مظفر بقایی بود به اختلاف افکنی ها ادامه داد اما چون امام با قاطعیت برخورد می کرد اصلا اجازه نداد اینها به اهدافشان برسند... آیت حتی بعد از نهیب امام باز هم به اختلاف افکنی ها دامن می زند.
بقایی و توطئه علیه جمهوری اسلامی
طیف بقایی در اوایل انقلاب از اصلی ترین عوامل رادیکالیزه شدن فضای سیاسی بودند. گروهک مجاهدین خلق نیز با ارجاع به رفتار این طیف مستمسکی جعلی برای توطئه چینی های خود فراهم می کرد. پس از ماجراهای اوایل دهه 60 ، در سال 66 مظفر بقایی این جاسوس نشاندار انگلیس و عامل کودتای 28 مرداد به اتهام توطئه علیه نظام بازداشت می شود. در خاطرات آیت الله هاشمی آمده است که وی درباره یار دیرین خود محمود کاشانی اعترافاتی می کند. آیت الله هاشمی در خاطرات 08 اردیبهشت سال 1366 خود می نویسد:« بعد از نماز مغرب، آقای ] علی[ فلاحیان قائم مقام وزیر اطلاعات آمد. از مشکلی گفت که با وزارت کشور و دادستانی، بر سر کنترل گذرنامهها و ممنوع الخروجها دارند. همچنین از بازجویی سعید - فرزند آیتالله منتظری - بر سر اسناد علیه دکتر هادی گفت که آقای منتظری نگران آینده سعید است و مشورت کرد و درباره دکتر محمود کاشانی که دکتر ]مظفر[ بقائی ] رهبر حزب زحمتکشان[ درباره او اعترافی کرده ... »
برادر محود کاشانی ،احمد کاشانی نیز وضعیتی مشابه با او دارد . در خاطرات آیت الله هاشمی در خصوص وی آمده است:« سید احمد مصطفوی کاشانی نماینده مردم نطنز در مجلس شورای اسلامی به همراه چند تن از افسران ارتش هفته گذشته به اتهام تحریک ارتشیان علیه سپاه پاسداران بازداشت شدند. این عده به حکم دادستانی نیروهای مسلح دستگیر شدند. اتهام کاشانی، تنظیم، تهیه و تکثیر و توزیع شبنامهها با الهام از ضد انقلاب در حساس ترین مقطع دفاع مقدس ملت مسلمان ایران منتشر شد تا توجه نیروهای مسلح را در جبهههای جنگ به مسائل غیر واقعی بکشانند. »
نشریه گزارش از انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم در این زمینه نوشت: " به دنبال مسائلی که حول و حوش تغییر در فرماندهی نیروی زمینی ارتش اتفاق افتاد، نیروهایی از جناح راست با استفاده از اطلاعاتی که از این جریان داشتند، اقدام به برخورد با مسائل جنگ کرده و با امضاهای مجعول اطلاعیهها و شبنامههایی صادر کردند. در این رابطه احمد کاشانی نماینده نطنز در مجلس و نیز چند تن از سران ارتش که سابقه فعالیت در انجمن حجتیه را داشتهاند، از جمله سرهنگ کتیبه ریاست رکن ۲ ارتش و سرهنگ آگاه به اتهام شرکت در انتشار مسائل تفرقه افکن بین ارتش و سپاه، توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند»
از حمایت از بقایی تا دفاع از اعدام دکتر فاطمی!
محمود کاشانی در گفتگو با روزنامه جام جم نظام جمهوری اسلامی را در ادعایی مشابه با سعیدی سیرجانی متهم به قتل مظفر بقایی می کند و می گوید: «دکتر بقایی یکی از شخصیت های پرهیزکار و مبارز تاریخ ایران بوده است. آنهایی( جمهوری اسلامی) که یک فرد بی گناه را بی دلیل دستگیر کردند، باید محاکمه شوند این یک پرونده خطرناک و مهم دوران معاصر جمهوری اسلامی است که روزی باید گشوده شود، این پرونده از نظر من پرونده قتل مسلم دکتر مظفر بقایی نام دارد!! »
شخصیت پرهیزکاری که کاشانی از آن سخن می گوید از عاملان کوتای 28 مرداد است و با استناد به کتاب های معتبر شخصیت سالمی نداشت از بیماری مقاربتی ای به نام سفلیس در زندان درگذشت!
اما برای درک بهتر شخصیت سیاسی کسی این روزها علیه دکتر قالیباف قلم فرسایی می کند، نحوه نگرش او به اعدام شخصیت مبارزی مانند مجاهد شهید دکتر سید حسین فاطمی از پیشگامان نهضت ملی ایران است.
دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت دکتر مصدق بود. وی تا آخرين روز حيات قدرت سياسياش، بر ضديت و دشمني با دربار پاي فشرد و ذرهاي از مواضعش عقب ننشست، آنگونه كه تنها دو روز مانده به وقوع كودتاي ننگين 28 مرداد 1332، فاطمي طي يك سخنراني آتشين حملات بيسابقهاي را به دربار و شخص شاه نمود. سلطنت را حافظ منافع بيگانگان و استعمار لقب داد و براي اولين بار در تاريخ پهلوي ها، به عنوان يك عضو رسمي كابينه دولت، رسما خواستار انحلال نظام سلطنت گرديد و گفت:« تا دربار هست، انگلستان سفارت نياز ندارد .»
در باره این مجاهد بزرگ و شهید راه وطن، قضاوت محمود کاشانی- که معتقد به استبداد قالیباف در تهران است!!- در گفتگو با روزنامه جام جم این است :« دلیل اعدام فاطمی این بود که وی در سخنرانی بیست و پنجم مرداد به شاه اهانت کرد چون به شخص اول مملکت توهین شده بود، اعدام شد!.. شاه به هر حال یک موقعیتی در کشور داشت. به هر حال فاطمی این کار را کرد، شاه هم اصراری به اعدام او نداشت ولی نظامی ها اصرار به اعدام وی داشتند.»
دروغهای شگفت انگیز این دلداده مظفر بقایی را عناصر اصلی وابسته به انگلیس و آمریکا چنبن برملا کرده اند؛ سام فال دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران در زمان کودتا مینویسد «. .. اعدام بی رحمانه، صرفنظر از غیر انسانی بودن آن، ممکن است در مورد مصدق عاقلانه نباشد ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، بهترین راه حل باشد. تا زمانی که اینگونه افراد زنده هستند و در ایران به سر می برند، همیشه خطر ضد کودتا وجود دارد، شدت عمل ضروری است. ..»
کرمیت روزولت دراول شهریور پس از کودتا به ایران می رود و می گوید: « پس از برگزاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود : «من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم» ... و "روزولت" موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ی ملی را عنوان می کند و از محمد رضا شاه می پرسد: « میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کردهاند، چه فکری کردهاید؟» شاه می گوید: «در این مورد زیاد فکر کردهام. مصدق محاکمه می شود. (در این موقع لب های شاه می لرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت ... ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا می کنند. فاطمی، بیش ازهمه ناسزاگویی کرد. هم او بود که توده ای ها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد. »
افراطیون اصلاح طلب و یک پرسش منطقی
سوال مشخص این است که چنین فردی با چنین سوابق و عقاید مشعشعی چه نسبتی با اصلاح طلبی ادعایی برخی محافل خاص دارد که یادداشت های هتاکانه او در سایت ها و جراید اصلاح طلب بازتاب می یابد؟آیا کسانی که ادعای آزدایخواهی دارند باید کارشان به جایی برسد که برای تخریب رقبای سیاسی خود دست به دامان باند مظفر بقایی و حامیان اعدام دکتر فاطمی و مصدق شوند؟ با این اوصاف آیا لفظ می توان این رسانه ها را «اصلاح طلب» خواند؟
دیدگاه تان را بنویسید