چرا دعایمان مستجاب نمیشود
علامه طهرانی میگوید: دعاها غالباً به سود شخصى و در تضاد منافع عمومى است. یعنى شخص دعاکننده براى خودش چیزی را میطلبد که اگر برآورده شود، مستلزم سلب آن چیز از دیگران خواهد بود.
فارس: علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» مباحثی را پیرامون عدم استجابت دعا طرح میکند. وی در آن مقال پس از بیان معنی ولایت که عبودیت صرفه و محو و نیست شدن در ذات خداست، ولایت ولی خدا را مقامی رفیع میداند که اندیشه ها را بدان راه نیست، در بیان کار اولیای الهی مینویسد که: کار اولیاء الله کار حق است و همه کارها از آنان ساخته است؛ از شفاى مرضى، و إحیاء موتى، و معجزات و کرامات و خوارق عادات، و تصرف در مواد طبیعت، و إعمال کارهایی که با عقل تجربى و حسى ابداً درست در میآید. * غالب دعاهاى مردم از درون قلب برنخاسته است علامه طهرانی عللی را برای عدم استجابت دعا مطرح میکند و می افزاید: بنابراین مى بینیم با این سعه عظمت و گسترش قدرت روحى و تکوینى، ائمه علیهم اسلام تمام خواهش ها و طلب هاى مردم را برآورده نمیکنند. به چند علت: اول آنکه؛ غالباً دعاهاى مردم جدى نیست، و از درون قلب برنخاسته است دعاهاى مردم چه بسا از روى عادت و تقلید و اتکاء به اسباب ظاهریه و اعتماد به امور اعتباریه است. و در این صورت، حقیقت دعایی که از سر ایشان برخاسته باشد نیست؛ و گرنه در صورت اضطرار و انقطاع کامل، همین دعاها مستجاب و خواهش دوران ها برآورده میشود. «أَمَن یُجِیبُ الْمُضْطَرَ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُوءَ؛ یا آن کس که دعاى بیچارگان و درماندگان را برآورده می کند در صورتی که او را بخوانند، و گرفتارى و مضرت را از آنان برمیدارد»؟ علت دوم این است که دعاها غالباً به منافع شخصى است این استاد فقید حوزه علمیه دومین علت را چنین بر می شمرد: دوم آنکه: دعاها غالباً به منافع شخصى و إعراض از منافع عمومى است. یعنى شخص دعا کننده براى خودش چیزى را بخصوصه میطلبد در صورتی که اگر بر آورده شود مستلزم سلب آن چیز از وى خواهد بود. مثلاً شخصى متوسل به امام میشود و جداً دعا میکند که ظلم همسایه از وى رفع شود، در حالی که خودش در درون منزل پیوسته به زنش شدیدتر از آن ظلم میکند و کسى هم خبر ندارد؛ در این صورت اگر خداوند فقط دعاى او را درباره همسایه مستجاب کند و او را از بین ببرد، به زن بیچاره این ظالم ظلم نموده است، چرا که ظلم او را بر زنش مستدام داشته است؛ و اگر درباره همه ظالمان که مقتضاى سعه أسماء جلالیه اوست مستجاب نماید، باید در وهله اول خود این مرد را از میان بردارد، چرا که در درون خانه به زنش ظلم مى نماید. اما چون انسان همیشه به خویشتن خوش بین است، ظلم خود را قبیح نمی داند، بلکه ظلم خود را ظلم نمى بیند، آنگاه دعا براى رفع ظلم غیر می کند. این گونه از دعا هم مستجاب نمى گردد، زیرا که مالش به از میان رفتن جمیع ستمکاران از جمله خود اوست. علت سوم اینکه؛ غالب خواستههاى مردم، خلاف مصالح واقعی آنان است علامه حسینی طهرانی (ره) با خاطر نشان کرد: این نکته که سومین علت از علل عدم استجابت دعا آن است که: «دعاهاى مردم غالباً بر خلاف مصلحت آنهاست؛ یعنى آنان روى اندیشه و فکر خود چیزى را مى طلبند و بر آن اصرار دارند که اگر بر آورده شود بر ضرر آنهاست» توضیح می دهند که: مردم «چون خودشان در پرده حجاب واقعند و بر أسرار آگاه نیستند، چنین تخیل مى نمایند که آن دعا به منفعتشان است.» وی میافزاید: مردم غالباً از مصالح و مفاسد معنوى و حقیقى غافلند، و مصلحت و مفسده را بر اساس زیاده روى در شهوات و تمتع از لذایذ خسیسه دنیویه و اندوختن مال و ثروت و ما شابه ها تصور میکنند؛ خواه موجب آرامش خیالشان بشود یا نشود، و خواه روحشان را آزاد نگه بدارد و یا ندارد، و یا نفسشان را در تعب بیفکند یا نیفکند، و بطور کلى خواه درجه و مقام علمى و قرب آنان را به خداوند بیفزاید و یا نیفزاید؛ در حالی که این اندیشه خلاف صلاحشان است. چه بسا یک قاشق حلواى شیرین، در بدنشان ایجاد سم کشنده بنماید؛ و چه بسا زیادى مال و زراندوزى، آنان را به طغیان و سرکشى درآورد؛ و چه بسا صحت مزاج، ایشان را به غفلت و مَرَح و فخریه بکشاند؛ و چه بسا قدرت بدن و پهلوانى موجب به خاک در آوردن رقیب، و موجب عُجب و خودپسندى آنها گردد؛ و أمثال این مثال ها که چه بسیار است. آن وقت در برابر به چنگ آوردن منفعتى قلیل و موقتى، مضرتى کثیر و دائمى به آنها می رسد و خودشان هم نمیدانند. مسکینان دنبال لهو و لعب مى روند، و چشم به لذت زودگذر می دوزند، و از تعب و خستگى و درماندگى روحشان بدون اطلاع است. * همه مىگویند: وصلهاى به وصلههاى لباس ما اضافه کن! علامه طهرانی (ره) بیانی را از استاد سلوکی خویش سید هاشم حداد نقل کرده و میگوید: من مى بینم در همه حرم هاى مشرفه مردم خود را به ضریح مى چسبانند و با التجا و گریه و دعا میگویند: وصله اى بر وصله هاى لباس پاره ما اضافه کن تا سنگین تر شود. کسى نمیگوید: این وصله را بگیر از من تا من سبک تر شوم، و لباسم ساده تر و لطیف تر شود! حاجات مردم غالباً راجع به امور مادى است گرچه مشروع باشد، مثل أدا شدن قرض و به دست آمدن سرمایه کسب و خریدن منزل و ازدواج دختر جوان و شفاى مریض و میهمانى دادن در ماه رمضان و امثالها. و اینها خوب است در صورتی که موجب قرب و تجرد انسان شود، نه آنکه بر شخصیت و أنانیت وى افزوده کند و هستى او را تقویت نماید؛ زیرا این تقویتِ هستى موجب سنگینى نفس و بُعد از راه خدا مىشود؛ به خلاف آنکه اینها باید موجب قرب و سبکى و انبساط نفس شود. * عملى خوب و صلاحِ واقعى بشر است که موجب قرب شود ایشان با تاکید بر این مطلب که «عملى خوب و صلاحِ واقعى بشر است که موجب قرب شود و نفس او را آزاد کند، خواه توأم با منفعت طبعى و طبیعى باشد و یا نباشد» در تبیین حقیقت انسان می آورند: به عبارت دیگر مجموعه انسان، مجموعه اى مانند حیوان و نبات و جماد نیست که فقط پیکرش ملحوظ باشد و بس. انسان داراى نفس ناطقه و قابلیتِ ارتقاء به أعلى علیین است. و در این صورت اگر به آن پیکر فقط دلخوش باشد بسى زیان کرده است، و حقیقت وجودى و ثمره حیاتى خود را به ثمن بَخْسى فروخته، و در میدان بازى این دنیا محروم مانده است. در مثل این فروض اگر امامان بخواهند حاجات همه را برآورند و دعاى همه را مستجاب گردانند، برخلاف مصلحت ایشان مشى نموده اند. امامان مصلح عالم بشریت اند؛ حکم طبیب را دارند که به بیمار غذا و دواى تلخ و أحیاناً عملیه جراحى و سوزن و پرهیز و گرسنگى می دهد. عاقلان می دانند و از دستور طبیب سرپیچى نمى کنند؛ ولى جاهلان و شهوت پرستان، یا أطفال بى سرپرست گوش فرا نمى دارند، و با دست خود گور خود را در مقابل خود حفر مى نمایند. البته چون نفسِ التجا و دعا محبوبیت دارد، این متوسلین و دعا کنندگان بهره معنوى مى برند، و در این أعتاب عالیه داراى بهجت و نشاط و سبکى مى شوند، و از لذت دنیا و عبادت بهره ور مى شوند؛ و احیاناً مى بینیم در صورتى که مصلحت اقتضا کند حاجاتشان برآورده می شود، و مریض هاى مشرف به مرگ و کور و افلیج شفا مى یابند، و با برآورده شدن نیازها به أوطان خود مراجعت مى نمایند. برآورده شدن حاجات، اختصاصى به عتبه مبارکه حضرت ثامن الائمه علیه السلام ندارد؛ در همه اعتاب مبارکه مطلب از همین قرار است. ما در زمان حیات خود به قدرى از این بزرگواران هر کدام که باشند کرامت ها شنیده ایم که از حصر خارج است. حتى خود حقیر که منزلمان در طهران بود، و بسیار به زیارت امامزاده حضرت عبد العظیم(ع) مشرف مى شدیم، من تا به حال یاد ندارم دعایى در آن محل مبارک کرده باشم و برآورده نشده باشد.
دیدگاه تان را بنویسید