چرا انتخابات یازدهم بینظیر است؟
سجاد نوروزی: انتخابات یازدهم «بینظیرترین» و «منحصربه فردترین» انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی است، اگر در دهه اول مقابله با گروهک و خط نفاق شور انتخاباتی برمیانگیخت و در دهه دوم، دو قطبیهای «توسعه سیاسی» و انسداد سیاسی و در دهه سوم، جنگ شبه گفتمانی «فقر» و «غنا» ـ که در پایان به اشتراک کنش سیاسی رسیدند ـ این بار در دهه چهارم این «گفتمان، برنامه و کارنامه» است که شورآفرین خواهد بود.
تعقل این شور حماسی شاید به نوعی فضایی را جلوه دهد که «کمهیجان» جلوه کند، اما مگر قرار است که در هر انتخابات شاهد زد و خوردهای شبه گفتمانی و سیاستزده باشیم و آخرالامر به سوگ «فقدان برنامه» برای اداره کشور بنشینیم؟ انتخابات یازدهم از این حیث آغازی است بر پشت سر نهادن «اغوا»، «فریب» و «تقلب گفتمانی» در انتخابات. پس چه مبارک گزینشی رخ خواهد داد در میدان رزم انتخاب یازدهم!
در این انتخابات پرسش این نیست که «چه میگویی»، بلکه پرسش این است که «چه خواهی کرد؟» و این سرآغاز توسعه سیاسی برمدار گفتمان انقلاب است. مردم این بار در عرصه سیاست خارجی هم «برنامهای بر اساس گفتمان انقلاب و مصالح نظام» میخواهند و عربدهکشیهای شبه گفتمانی و دوگانه ای که آنها را مخیر می کند بین «وادادگی دهه 80» و «آرمانگرایی کاسبکارانه» سالهای اخیر در سیاست خارجی یکی را انتخاب کنند. آنها اعلام کردهاند که از هر دو الگو عبور کردهاند و خواهان گزینش برنامهای اصیل، انقلابی، عقلانی و نظاممند در سیاست خارجیاند.
بنابراین، در این انتخابات نامزدها باید بگویند در عرصه عقیده و عمل چند مرده حلاجاند؛ عقیدهشان چیست و این عقیده با عمل پیوند خورده است یا نه؟ اگر دم از گفتمان میزند، آیا «توان اجرایی» کردن مولفههای این گفتمان را در عرصه سیاسی و اجرایی دارند و اگر از کارآمدی سخن میگویند چگونه این امر را با «عقیده» پیوند زدهاند. از این حیث مبارک انتخاباتی در پیش داریم که در آن «قطبیگرایی هیجانی» وجود ندارد «طیفگرایی عاقلانه» نمود دارد، هزینه این گذار شاید «کمهیجانی ظاهری» انتخابات باشد، اما چه باک که میدانیم در پس این ظاهر، باطنی شورآفرین وجود دارد که نوید «پیشرفت و عدالت» را میدهد.
عبور از «پیروی تام از افکار عمومی» به «آموزش و پیروی از افکار عمومی» انتخابات پیش رو
این انتخابات البته یک وجه راهبردی دیگر نیز دارد، به نظر میرسد الگوی «پیروی تام از افکارعمومی» بدون آنکه منش و روش به آنها عرضه شود و صرفاً با اغوا و تبلیغ هیجانی امری «ترویج» داده شود به «آموزش و پیروی از افکار عمومی» تغییر یافته است. در این راهبرد، در عین حال که دغدغههای مردم به احسن وجه مهم انگاشته میشود از «کاسبی سیاسی» با آنها پرهیز میشود، اگر دولتهای پس از جنگ «خواست افکار عمومی» را با «کاسبی سیاسی» تحریف میکردند،اکنون گفتمان جهادی حاضر در انتخابات، با علم به خواست افکار عمومی ما به ازای مدیریتی آن را عرضه کرده و آن را در مدار گفتمان انقلاب «تبیین» میکند تا عرصه سیاست به نهضت فراگیری به نام «جهاد برای ساختن کشور» بدل شود، در این راهبرد، با رجعت به ارزشهای انقلاب و هنجارهای برآمده از این ارزشها، الگوی ترویج گفتمان انقلاب بیش از آنکه سلبی باشد به نحوی ایجابی و در طراز دهه چهارم انقلاب که «پیشرفت و عدالت» نام گرفته است، تئوریزه می شود.
اینچنین است که «معرکهگیری» و «تقلب گفتمانی» مجالی برای عرضه نخواهد داشت و آسیبهایی که سالیان گذشته متحمل شدیم، محملی برای عرضه دوباره پیدا نمی کند. از این حیث «گفتمان» در انتخابات آتی صرف بیان ایدهآلها نیست، بلکه از تلفیق «نظر و عمل» سامان میگیرد و تفاوتهای خود با رویکردهای بیانی و شعاری را از حیث الصاق عمل به نظر و سامان دادن به «پراکسیس اصولگرایانه» نشان خواهد داد.
با این وصف مبرهن است که دوران سلبیگرایی شبه گفتمانی به سرآمده و سلبیگرایی به مثابه کنشی که سعی در طرد و حذف انگارههای ایجابی گفتمانی است به علت تفوق «تبیین» بر «تهییج» محلی برای عرضه و جلوه گری نخواهد داشت.
کاندیداهای عرصه موجود، در اکثر برنامه های تلویزیونی به جای خطابههای پرطمطراق و سریع، سخنانی آرام و متین و شمرده شمرده دارند! این شاید از نخستین اثرات «طیف گرایی» در این انتخابات باشد، این انتخابات مردم را به انتخاب «برنامه و کارنامه» فرا می خواند بنابراین چه جای حرافی و لفاظی است؟ حرف باید مستند به عمل و پیشینه باشد. از این حیث است که کاندیداها مدام ارجاع به پیشینه خود می دهند. امری که کمتر در انتخابات ریاست جمهوری نمود داشت. این رویکرد نشان می دهد مردم به کاندیداها فهمانده اند که در نظر آنها «بعد از انتخابات» ارزشی همسان و چه بسا بیشتر از «خود انتخابات» دارد. در این میان اما «گفتمان جهادی» پیشتاز میدان است. در باب دلایل پیشتازی عنقریب سخن خواهیم گفت.
دیدگاه تان را بنویسید