علت مخالفت مظفری با بازیگرشدن دخترش

کد خبر: 252141

دوره‌ای كه دخترم آمادگی بازی پیدا كرد، دوره‌ای بود كه سینما به چالش افتاده بود، خود سینماگران درباره خانه خودشان بد می‌گفتند؛ درباره آدم‌های خودشان بد می‌گفتند؛ جملاتی را به كار می‌بردند كه در شأن بچه‌های سینما و تئاتر نبود. مطمئنا نمی‌گذارم دخترم به چنین شرایط و خانواده‌ای بیاید.

باشگاه خبرنگاران: نمی‌خواهم شعار بدهم اما برخوردی را كه بازیگران تئاتر قبل از اجرا باهم دارند، دوست دارم، آنها قبل از اجرا آرزو می‌كنند كه اجرای خوبی داشته باشند و با صمیمیت خاصی با هم حرف می‌زنند. این صمیمیت‌ها در سینما و تلویزیون خیلی كم پیدا‌می‌شود. مجید مظفری چهره شناخته شده‌ای در سینما و تلویزیون ایران است و هنوز بازی‌های ماندگار او در فیلم‌های سگ‌كشی، مسافران، جنگ نفتكش‌ها، درمسیر تندباد و كشتی آنجلیكا در ذهن بسیاری از مردم نقش بسته است. مظفری كار بازیگری را از صحنه نمایش و تئاتر در سال 1350 آغاز كرد و دو سال پس از آن وارد هنر سینما شد. مجید مظفری سال 1369 با اجرای نمایش «هاملت با سالاد فصل» به كارگردانی هادی مرزبان روی صحنه رفت و پس از آن هرگز دیگر روی صحنه نمایش حاضر نشد تا به امروز و این شب‌ها كه در نقش دیلاق با نمایش «رویاهای رام نشده» به كارگردانی ایوب آقاخانی پس از 22 سال به صحنه تئاتر بازگشته است. روزهای گذشته فرصتی پیش آمد تا به تماشاخانه سنگلج برویم و در پشت صحنه نمایش یك ساعتی با مجید مظفری به گپ‌و‌گفت نشستیم، صحبت ما با او از سنگلج و تاریخچه تئاتر آغاز شد و به سینما و تلویزیون كشیده شد.در ادامه گفت و گوی جام جم را با وی می خوانید: 22 سال است روی صحنه تئاتر نبوده‌اید، آنقدر كه شاید خیلی‌ها فراموش كرده بودند مجید مظفری پیش از آن‌كه بازیگر سینما و تلویزیون باشد، در عرصه تئاتر خاك صحنه خورده است. علت این همه سال دوری شما از صحنه تئاتر چه بود؟ بازیگر تئاتر یك سال برای یك نمایش وقت می‌گذارد و تمرین می‌كند. مسلما یك سال زمان كمی نیست. از طرف دیگر نمی‌توان از این نكته گذشت كه متاسفانه عمر هنری یك بازیگر كوتاه است و تا یك جایی می‌تواند با تلاش‌های مداوم در مسیر هنری خود خلاقیت ایجاد كند. از آن به‌بعد مدام خود را تكرار می‌كند و در نتیجه دیگر نقش‌های تكراری به او پیشنهاد می‌شود. چون در قالب یك نقش كلیشه شده و همه با همان قالب او را می‌شناسند. من هم در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 دیدم باید یك‌سال‌و‌نیم با یك نمایش تمرین كنم و در پایان هم ممكن است ممیزی شود و به هزاران دلیل به آن سالن ندهند. دیدم كه روزها می‌گذرد و سنم روز به روز بیشتر می‌شود. دوست داشتم تا فرصت از دست نرفته فضایی برای دیده شدن پیدا كنم. برای هر بازیگری خیلی باشكوه است كه سر در سینماها باشد، عكسش روی جلد نشریات باشد و آثار موفقی با كارگردان‌های خوب داشته باشد. و این بود كه جادوی سینما شما را هم مسحور كرد... سینمای ایران بعد از انقلاب به بچه‌های تئاتر احتیاج داشت، من هم با سینما، دوربین و تلویزیون غریبه نبودم و می‌توانم بگویم بین بچه‌های تئاتر بیشتر از هركسی آماده‌بودم طرف سینما بیایم، چون قبل از انقلاب تجربه كار روبه‌روی دوربین و تلویزیون را داشتم، پس آمدم و كار كردم و كم‌كم سرم آنقدر شلوغ شد كه به تئاتر كمتر فكر كردم. دلتان برای چه چیز تئاتر بیشتر تنگ شده بود؟ من همیشه تئاتر را دوست داشتم و دارم. نمی‌خواهم شعار بدهم اما برخوردی را كه بازیگران تئاتر قبل از اجرا باهم دارند، دوست دارم، آنها قبل از اجرا آرزو می‌كنند كه اجرای خوبی داشته باشند و با صمیمیت خاصی با هم حرف می‌زنند. این صمیمیت‌ها در سینما و تلویزیون خیلی كم پیدا‌می‌شود. تقریبا می‌توانم بگویم پشت دوربین این موضوع را نمی‌بینیم چون همه بازیگران یكدیگر را نمی‌بینند، می‌آیند نقش خود را بازی می‌كنند و می‌روند. تمرین كردن با هم، دیدن عكس العمل تماشاگر در كنار هم در هیچ جایی جز صحنه تئاتر وجود ندارد. خلاصه آن‌كه در این مدت دوری از تئاتر دلم خیلی برایش تنگ شده بود، به همین دلیل وقتی دو پیشنهاد تله‌تئاتر داشتم، آنها را پذیرفتم: «كالیگولا» و «استاد معمار» كه كارهای خوبی هم شد. گفتید جادوی سینما جذبتان كرد و از صحنه تئاتر روی‌پرده سینما رفتید. اما از نیمه اول دهه 70 شما را بیشتر در تلویزیون دیده بودیم تا سینما. كمی هم درباره این موضوع توضیح دهید. بعد از نیمه اول دهه 70 دیدیم سینمای ما بیشتر به‌سمت گیشه و فیلم‌های دختر و پسری رفت! جوری شد كه جایی برای ما نبود، یعنی كسی كه «مسافران»، «جنگ‌نفتكش‌ها»، «در مسیر تندباد» و «كشتی آنجلیكا» را بازی می‌كند در سینمای دختر و پسری جایی ندارد. به همین دلیل به طرف تلویزیون كشیده شدم؛ تلویزیونی كه من حق انتخاب دارم، به عنوان تهیه كننده می‌توانم كار كنم، به‌عنوان كارگردان می‌توانم كار كنم. این روزها هم كار در تلویزیون را به سینما ترجیح‌می‌دهید. بله، اولا حس خمودگی نمی‌كنم، حس بیكاری و... را ندارم؛ در هر صورت دارم كار می‌كنم و از همه مهم‌تر این‌كه بیكار نیستم تا فراموش شوم و بیننده بیشتری هم خواهم داشت. كار در سریال میلیاردر چطور بود؟ خیلی خوب بود. فقط مشكل بودجه داشت. در سری دوم این سریال حضور ندارید؟ فكر نمی‌كنم باشم، تا الان صحبتش نبوده است؛ اصلا فكر نمی‌كنم سری دومی در كار باشد. صحبت درباره تئاتر را ادامه دهیم. چه شد كه بازی در «رویاهای رام نشده» را پذیرفتید؟ دخترم كه مدیر تولید تئاتر «رویاهای رام نشده» بود، بازی در این نمایش را پیشنهاد كرد، نمایشنامه را خواندم و با ایوب آقاخانی صحبت كردم و نقش را پذیرفتم. این كار چه جذابیت‌هایی برایتان داشت كه آن را پذیرفتید؟ در ابتدا كمی محتاط بودم. چون وقتی شما با یك گروه تئاتری كار می‌كنید باید از همه نظر مطمئن باشید و بدانید حمایت می‌شوید؛ زیرا هر چقدر هم هنرپیشه آماده‌ای باشید باز وقتی می‌روید روی صحنه باید تركیب گروه به گونه‌ای باشد كه همبازی‌هایت با تو راه بیایند. چون بازی روی صحنه تئاتر مثل بازی پینگ‌پنگ است، خوشبختانه آقای بهرام ابراهیمی روی صحنه همبازی من است و همچنین كل گروه موجب اشتیاقم به كار شدند. البته خود نقش و همچنین نمایشنامه هم در این خصوص موثر بود. كار كردن با یك كارگردان جوان چطور؟ درباره جوان بودن ایوب آقاخانی هم باید بگویم او نگاهش به تئاتر خط و ربط خاص خودش را دارد. جهان‌بینی و نگاهش نسبت به كارگردانی و تئاتر خاص خودش است و برایم جذاب است. همه این موارد باعث شد اشتیاقم روز‌‌به‌روز بیشتر شود. من 40 سال پیش در همین سالن نقش ممد ریزه نمایش «آسید كاظم» را بازی كردم. حالا این نقش دیلاق همان نقش است. اما حالا دیگر چهل، چهل‌وپنج ساله است. دیگر لاتِ لمپن نیست، لاتِ جوانمرد است. عشق را می‌شناسد و دركی از مفهوم انسانیت دارد. این نقش و دیگر عوامل دست به دست هم داد تا بیایم تئاتر و در كنار این بچه‌ها باشم. خیلی خوشحالم و از دخترم هم برای پیشنهاد این نقش تشكر می‌كنم. فكر نمی‌كنید كه از نامِ آشنایتان استفاده شده تا این نمایش قدری مطرح شود؟ نه! اگر چنین فكری بود لزومی نداشت نمایش اینجا اجرا بشود. می‌رفتیم ایرانشهر اجرا می‌كردیم. بیلبوردهای خیابانی داشتیم. ما سالن تئاتر می‌خواستیم كه سالن سنگلج را دادند و در حد معقول هم تبلیغ كردیم. همان قدر كه در آفیش و پلاكاردها اسم و عكس من هست، عكس بچه‌های دیگر هم هست. خوشحالم كه دارم در كنار سه نسل بازی می‌كنم؛ نسل بعد از من و نسل بعد از آنها. دختر من جوان‌ترین نسلی است كه در این نمایش است، بعد فریدون محرابی است كه یك نسل بعد از ماست و این سه نسل دارند در كنار هم با یكدیگر كار می‌كنند. در این سال‌ها پیشنهادهای دیگری هم در تئاتر داشتید؟ بله، چند پیشنهاد داشتم. هادی مرزبان یكی،دو دفعه پیشنهاد كرد. واقعیتش نقش‌ها را دوست نداشتم و به گروه اطمینان نداشتم؛ ولی در این نمایش، هم گروه را دوست دارم، هم نوشته و هم نقشم را. حضور شما در این تئاتر بعد از 22 سال را می‌توان آشتی مجدد شما با تئاتر بدانیم؟ بله، ان‌شاءالله، اگر این گروه من را بپذیرد، حتما با آنها كار می‌كنم. من رویم نشده و تا الان پیشنهاد نكردم، آقاخانی هم پیشنهاد نكرده، ولی نمایش بعدی را هم حتما ان‌شاءالله در خدمت همدیگر هستیم. حالا كه دوباره به تئاتر بازگشتید، گذر این سالیان را بر تئاتر چگونه می‌بینید؟ مشكل تئاتر همان مشكلی است كه در سینما و تلویزیون هم با آن روبه‌رو هستیم؛ ما نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس خوب كم داریم. چند نویسنده خوب هستند كه خودشان می‌نویسند و خودشان كارگردانی می‌كنند. یك‌سری كارگردان هم هستند كه كارگردانی می‌كنند ولی قلم ندارند و مجبورند كارهایی كه اجرا شده دوباره روی صحنه ببرند یا این‌كه نمایشنامه‌های خارجی را اجرا كنند. با اجرای نمایشنامه‌های خارجی مخالف هستید؟ من نمی‌گویم كارهای خارجی بد است؛ نه! ولی چقدر خوب می‌شود ما بیشتر به فرهنگ خودمان، تئاترهای خودمان و به هنر نمایشی خودمان بپردازیم؛ هنر ایران خیلی غنی است، ما خیلی قصه داریم كه قابلیت‌های نمایشی دارند. بهتر است وزارت ارشاد امتیازی به این نویسنده‌ها بدهد، حمایتی كند تا نمایشنامه‌نویسان بتوانند بیشتر بنویسند. اگر 50 نویسنده تئاتر داشته باشیم، 40 نفر خودشان می‌نویسند، خودشان هم كار می‌كنند، هیچ ایرادی هم ندارد اما اصولا ما مصالح و ملزومات كم داریم. ما الان باید بیش از 30، 40 سالن مثل سالن سنگلج در تهران داشته باشیم. پاریس 400 سالن دارد. البته این آمار برای سال 56 و 57 خورشیدی است. حتما حالا این عدد به 800 رسیده است. ما 40 سالن نداریم كه هیچ، چهار تا هم نداریم! خیلی سالن ساخته شده، اما سالن تئاتر نیست. حتی سالن كنسرت موسیقی هم نیست. همین تئاترشهر ـ كه در آن تئاتر اجرا می‌شود ـ برای یك‌سری برنامه‌های تلویزیونی، ساز و آواز و... ساخته شده است، اما سنگلج برای تئاتر ساخته شده بود. مثل سنگلج ما كجا را داریم؟ جایی را نداریم! یكی دو سالن قدیمی بود كه حالا نیست، از هنرمندان تئاتر حمایت لازم نمی‌شود و این خیلی بد است! مثال می‌زنم؛ وزارت ارشاد اگر ببیند چهره‌ای از سینما به تئاتر آمده شاید حمایت بیشتری از كار داشته باشد، تا زمانی كه خود چهره‌های تئاتر روی صحنه می‌روند. در صورتی كه اهالی تئاتر صاحبان اصلی این هنر هستند و باید حمایت بیشتری شوند. یعنی سینمایی‌ها نباید به تئاتر بیایند؟ اتفاقا خیلی خوب است هنرمندان تئاتر و سینما با هم كار كنند، چون تئاتر انسان‌ها را تربیت می‌كند. هیچ ایرادی در آمدن سینمایی‌ها به تئاتر نیست؛ این‌كه وزارت ارشاد آنها را تافته جدا بافته می‌بیند، بد است! وزارت ارشاد باید از هنرمندان تئاتر حمایت كند، امتیاز بیشتری به آنها بدهد و به فكر سالن باشد. دو، سه سالن حرفه‌ای را كه داریم، برای آدم‌های حرفه‌ای بگذارند و هركسی كه یكی، دو كار داشته، سالن اصلی تئاتر شهر نرود. این امتیاز بیشتری كه می‌گویید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید به اهالی تئاتر بدهد، شامل چیست؟ امتیاز بیشتر این است كه دستمزدهایشان را بموقع بدهد و حمایتشان كند. اگر یك نمایش دو ماه تمرین دارد یا ممیزی می‌شود زیاد سخت نگیرد، ایراد نگیرد و هنرمندان تئاتر را ناامید نكند. اگر اثری بعد از آن‌كه ممیزی شد، به‌هر‌طریقی آمادگی اجرا داشت، نگوید حالا بماند تا شش ماه دیگر اجرا شود. برای هنرمند تئاتر یك نمایش در سال كم است. یكی دیگر از مشكلاتمان قوانین مدون‌نشده و نانوشته است، مسئولان تئاتر خیلی شخصی با این هنر برخورد می‌كنند و می‌بینیم در دوره‌هایی آدم‌هایی بودند و تئاتر خوب بوده است. بعد آنها رفتند و دیگران آمدند و تئاتر بد شده است؛ مثلا سالن‌ها خوب نبوده و تماشاگر كار خوب نمی‌دیده است. فلان مدیر، ژانری را دوست داشته و فقط همان ژانر كار می‌شده است. یك عده از بستگان و دوستان خودش می‌توانستند كار كنند. یك‌سری مشكلات، این‌گونه بوده و هست! مثلا فلان آقا می‌آید كه تئاتری نیست، در سینما و تلویزیون بازی كرده، یك كار سینمایی هم كارگردانی كرده و حالا می‌خواهد تئاتر كارگردانی كند. سالن اصلی با همه امكانات و بودجه آنچنانی در اختیارش گذاشته می‌شود. خب این خیلی بد است. اصلا این رفتار در قد و اندازه آن آدم نیست. البته خیلی از تئاتری‌ها هم هستند كه كار می‌كنند و به عنوان هنرمند می‌شناسیم. تئاتر تنها یك نمایش روی صحنه نیست كه چند نفر روبه‌روی هم با یكدیگر حرف می‌زنند. نه این نیست! تئاتر ریشه‌یابی قومی دارد، ریشه‌یابی فرهنگی - تاریخی دارد. الان خیلی از صاحب‌نظران معتقدند اگر می‌خواهید ملتی را بشناسید، تئاترشان را ببینید. اگر قرار است قومیت و تاریخ ما را ملل دیگر بشناسند و نمایشنامه‌های خارجی اجرا شود كه واقعا فاجعه است. در نمایش رویاهای رام‌نشده، دخترتان هم در كنار نقش‌آفرینی می‌كند. پیشتر گفته بودید دوست ندارید دخترتان بازیگر سینما شود. آیا نظرتان تغییر كرده است یا بازیگری تئاتر داستان دیگری است؟ دوره‌ای كه دخترم آمادگی بازی پیدا كرد، دوره‌ای بود كه سینما به چالش افتاده بود، خود سینماگران درباره خانه خودشان بد می‌گفتند؛ درباره آدم‌های خودشان بد می‌گفتند؛ جملاتی را به كار می‌بردند كه در شأن بچه‌های سینما و تئاتر نبود. مطمئنا نمی‌گذارم دخترم به چنین شرایط و خانواده‌ای بیاید. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تئاتر كار كنیم، ولی اگر فیلم‌های دهه 60 و اوایل دهه 70 ما به زاد و ولدش ادامه می‌داد، دلم می‌خواست دخترم در سینما بازی كند. ولی سینما دچار چالشی شد كه هركس به خودش اجازه می‌داد توهین كند. می‌توانید قدری مصداقی صحبت كنید؟ منظورتان دقیقا كدام چالش‌ها و حرف‌هاست؟ اتقاق‌هایی كه جلوی وزارت ارشاد افتاد، اتفاق‌هایی كه برای خانه سینما بود، حرف‌هایی كه آقای سلحشور گفت. چطور ممكن است من راضی بشوم دخترم وسط این نوع جملات كار كند؟! اینها همه حواشی سینماست. می‌توان درگیر این حرف و حدیث‌ها نشد. نه! خود سینمای ما هم اینچنین بود. آن حرف‌ها را تائید نمی‌كنم، ولی خود سینمای ما اجازه می‌داد این حرف‌ها زده شود. سینمای ما از آن ارج و قرب افتاده است. سینمای ما سینمای گیشه شده، تهیه‌كننده ندارد، سرمایه‌گذار دارد! تا قبل از دهه 60 و نیمه اول دهه 70 در خیابان به شما نمی‌گفتند آقا می‌شود ما بیاییم در سینما بازی كنیم؟ برای این‌كه این فرد دیده خیلی‌ها از دم كوچه آمدند داخل سینما، الان هركس به خودش اجازه می‌دهد به كار سینما بیاید. خدا را شكر سینما از بین رفت و اگر قرار است راه بیفتد باید با ریشه‌یابی درست باشد و با انگیزه درست راه بیفتد. آن موقع خود من هم حضور دارم. نه‌تنها دخترم، خودم هم راضی نشدم جلوی دوربین بروم. خود من 11 سال است كار نكرده‌ام. چرا می‌گویید 11 سال؟ «تقاطع» و «وقتی همه خوابیم» را در كارنامه‌تان به شمار نمی‌آورید؟ تقاطع را یك همكار و دوست واقعی از من خواهش كرده بود، همچنین قرار نبود در وقتی همه خوابیم بازی كنم. خودم می‌گویم: من بعد از سگ‌كشی دیگر كار سینما نكردم! پیشتر گفته بودید دوست دارید با مازیار میری، عبدالرضا كاهانی و مهدی كرمپور همكاری داشته باشید. آیا برای این سینمای به گفته خودتان مرده! استثنا قائل هستید؟ اگر سینمای مازیار میری با همان نگاه خودش باشد، نگاه درست باشد، بله من با او كار می‌كنم. ولی اگر قرار باشد سینمای مازیار میری همین سینمای رایج گیشه‌ای شود ـ كه فكر نمی‌كنم خود مازیار به این كار تن بدهد ـ من هم نمی‌پذیرم. از خواسته‌تان برای دگرگونی سینما گفتید. گویا قرار است خانه سینما با پذیرش تغییراتی دوباره آغاز به كار كند. پیشنهاد شما برای بهبود كاركرد این خانه چیست؟ می‌گویند مجلس خانه ملت است؛ خانه سینما هم یكی از خانه‌های ملت است. مجلس هر چهار سال یك‌بار عوض می‌شود، ولی خانه سینما به هیچ عنوان عوض‌شدنی نیست. هنرمند را مردم انتخاب كردند. مردم این خانه را درست كردند. همان‌طور كه مردم نماینده‌شان را انتخاب می‌كنند، ولی چهار ساله! هنرمند واقعی عمری از طریق مردم انتخاب می‌شود، هنرمند ماندگار است ولی بسیاری از نمایندگان مجلس بعد از پایان دوران خدمت نامی هم از آنها نمی‌شنویم. به‌نظر من خانه سینما خیلی مهم‌تر از خانه ملت (مجلس) است. زیرا هنرمندانی در آن حضور دارند كه ماندگارند؛ هنرمندانی كه تاریخ و بخشی از فرهنگ و هویت این مملكت را شكل می‌دهند. اگر قرار باشد خانه سینمایی تشكیل شود و جایگاهش درست نباشد، قوانینش شخصی باشد، نگاه فردی باشد و به تاریخ و فرهنگ و هنرمند احترام نگذارد، بی‌فایده است. شما با كارگردانان سرشناسی اغلب بیش از یك‌بار كار كرده‌اید (بزرگ‌نیا، بیضایی و امینی). از تجربه همكاری با آنها بگویید. یادم می‌آید زمانی یك خبرنگار استرالیایی از من پرسید: دوست داری با كدام كارگردان بزرگ ایران كار كنی؟ گفتم: با هیچ‌كدام، گفت چون قبلا كار كردی؟ گفتم: نه! پرسید: دوست داری با كدام كارگردان بزرگ دنیا كار كنی؟ گفتم: با هیچ‌كدام. گفت: پس بازیگری را دوست نداری؟ پاسخ دادم: بازیگری را دوست دارم. من عاشق بازیگرم، ولی دوست دارم به عنوان بازیگر جایگاهی را برای خودم حفظ كنم كه آنها دوست داشته باشند با من كار كنند. من نباید بیكار بنشینم، نباید انتخابم سرسری باشد. باید تلاش كنم، باید نوآوری داشته باشم، هركاری را كه انجام می‌دهید باید با كار بعدی متفاوت باشد. این‌گونه است كه كارگردان‌ها سراغ بازیگری می‌آیند و دوست دارند كه با او كار كنند. وقتی كارگردانی دوست دارد با یك هنرپیشه كار كند ـ بخصوص اگر كارگردان بزرگی باشد ـ آن بازیگر تلاشش چند برابر می‌شود، انگیزه اش بیشتر می‌شود، وقتی می‌بینم بهرام بیضایی دوست دارد با من كار كند، خب من خیلی تلاش می‌كنم. شما فیلم «قلب‌های ناآرام» را كارگردانی كرده‌اید. آیا همچنان در فكر فیلمسازی هستید؟ بله، اگر خدا بخواهد، خیلی دوست دارم یكی دو فیلم سینمایی كار كنم و فعلا دارم با چند سرمایه‌گذار صحبت می‌كنم. آرزو یا سخن پایانی؟ دغدغه‌ام این است كه بتوانم تئاتر را ادامه دهم، بتوانم به سینما برگردم، بتوانم یكی دو كار خوب تلویزیونی انجام دهم، كار خوب تلویزیونی را خیلی دوست دارم چون طیف بیشتری از مردم اثر را می‌بینند و دوست دارند. امیدوارم در آینده سینما، تئاتر و تلویزیون خوبی داشته باشیم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت