به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی «منا نشر»، محمدرضا سرشار در وبلاگ شخصی خود خاطره ای را از مرحوم آیت الله خوشوقت منتشر کرده است. متن این خاطره به شرح ذیل است: وقتی چهره ها و تشکلهای سیاسی جناح اصولگرایان از پیروزی کامل و بلامنازع جناح خود در انتخابات مجلس هفتم اطمینان یافتند، سهم خواهی برخی از آنان به قدری بالا گرفت که نزدیک بود کار به تشتت و انشقاق برسد. برای جلوگیری از این امر و راضی نگه داشتن همه - در حد امکان - ، عقلای قوم، در عمل ناچار شدند یک شرکت سهامی سیاسی درست کنند و برای هر شخص، حزب، گروه یا ... ذی نفوذ در این جناح، سهم مشخصی در نظر بگیرند. در نتیجه، ترافیک و صف درازی از منتظرالوکاله های داوطلب ورود به مجلس تشکیل شد و از سوی برخی از این داوطلبان و حامیان آنان تلاشهای گسترده پشت پرده ای ، برای قرار گرفتن نام ایشان در فهرست این جناح آغاز شد. در این دوره، من با علم به اینکه در تهران - جز در یک دوره زمانی کوتاه در دهه 1360 و آن هم فقط دو نفر(مرجوم فخرالدین حجازی و آقای علی غفوری فرد) - تا آن زمان هیچ نامزد مستقل منفردی - خاصه بدون تبلیغات گسترده - که طبعا نیاز به هزینه ای
بسیار سنگین دارد - نتوانسته از تهران به مجلس راه یابد، به صورت منفرد - و تقریبا بدون تبلیغات قابل ذکر - از تهران نامزد مجلس شدم. یکی از جوانان آشنایی که خود با یکی از ستادهای تبلیغاتی جناح اصولگرا همکاری مجدانه رایگان و بی چشمداشتی داشت، بنا به علاقه شخصی اش به من، تعداد معدودی تراکت ساده و کوچک تبلیغاتی مرا به همان ستادی که در آن فعالیت داشت - در خیابان نجات اللهی شمالی - برده بود تا - با پرداخت هزینه - از شبکه توزیع آنان برای توزیع این تراکتها استفاده کند. اما یکی از همان منتظز الوکاله ها، که اسمش هم در فهرست نامزدهای تهران قرار گرفته بود و در ستاد مذکور مسئولیتی داشت، با ناراحتی مانع این کار شده بود و به علاوه، به آن جوان پاکدل گفته بود که به من پیغام بدهد که برای حفظ وحدت و تقسیم نشدن آراء اصولگرایان(!)، لازم است اصلا من از نامزدی مجلس کناره بگیرم! برای من نیز که از این گونه معادلات سیاسی به دور بودم، این برخورد، بسیار سنگین و دور از انتظار آمد. اما چیزی نگذشت که شنیدن خبری متفاوت در این زمینه، همه آن کدورتها را دود کرد و به هوا برد: همان جوان برایم خبر آورد که آیت الله خوشوقت، در پاسخ کسانی که از
ایشان در مورد اینکه به چه کسانی رأی بدهند مشورت می کنند، یکی از افرادی را که توصیه می کنند، بنده هستم. با آنکه می دانستم که حتی توصیه بزرگمرد محبوبی چون ایشان نیز نمی تواند بر گرایش سنت شده رأی دادن به صورت لیستی - مربوط به یکی از دو جناح - اکثریت قریب به اتفاق مردم تهران به نامزدهای مجلس غلبه کند، ولی از شنیدن این خبر بسیار مشعوف شدم؛ و در سایتم، جزء تأیید و حمایت کنندگان از نامزدی ام، با افتخار نام ایشان را ذکر کردم. در عین حال، نزد خود و خدایم بسیار شرمنده شدم؛ و در دل گفتم:الهی و ربی! کَم مِِن ثناء جمیل لست اهل له نشرته! این در حالی بود که تا آن زمان هرگز آن مرد خدا را از نزدیک ندیده بودم؛ و متاسفانه، تا پایان نیز هرگز توفیق زیارت ایشان را از نزدیک نیافتم. روحش شاد؛ و درجاتش متعالی باد، ان شاءالله!
دیدگاه تان را بنویسید