ایلنا: نامه سوم ابراهیم اصغرزاده، الیاس حضرتی، سعید لیلاز، محمدجواد حق شناس، مسعود سلطانی فر، سید رضا نوروز زاده، اسماعیل دوستی به حبیب الله عسگراولادی منتشر شد. متن این نامه به این شرح است: برادر ارجمند جناب آقای عسكراولادی با سلام و احترام ایام مبارك دهه فجر را به شما و ملت شریف ایران تبریك و تهنیت گفته و برای روح بلند شهدای انقلاب اسلامی و معمار بزرگ آن امام خمینی "ره" تعالی درجات" خواهانیم. با شما موافقیم كه آداب گفتگو باید رعایت شود و تعامل در چارچوبی كه حیطه های آن مشخص گردیده صورت گیرد. اما این امر ضرورتاٌ بدان معنا نیست كه نمی توان از ظرفیت های موجود و حوزه های دیگری برای پرسمان سود نبرد. اما از طرفی می دانیم كه باید مانند قهرمانی كه جوانمردی را در رقابت برمی تابد وارد حریمی نشویم كه طرف مقابل را به ظاهر خلع سلاح كرده و باده پیروزی و مستی سركشیم.چه كه اساساٌ محور گفتگوی ما با شما برد وباخت نیست. نمی خواهیم چیزی را اثبات و حقی را پایمال نماییم.شما نیز صابون رفتارهای كیهانی و جدیداٌ روزنامه ایران به تنتان مالیده شده و می دانید كه چقدر این حربه ها غیراخلاقی هستند. امروزه هر كه را می خواهند وادار به
سكوت كنند از شیوه های تفتیش عقایدی بهره می برند. اینكه باید پاسخ را تنها با آری یا نه بدهی! این برای ما و شما زیبنده نیست. روشن است آن كه می گوید به اجرای بدون تنازل قانون اساسی پایبند هستم به ولایت فقیه نیز كه یكی از اركان این قانون است پایبندی دارد.اما اگر مدل وزن كشی و محاسبات عدد و رقمی درمیان آید چگونه می توان صحت ادعاها را باور كرد. كدامیك به نظر شما پایبندی و تعهد بیشتری به قانون اساسی دارند. آنكه ادعای ولایتش گوش فلك را كر كرده بود و از هر ابزار غیراخلاقی برای حذف رقیبش سود برده و می برد یا آنكه به احترام حكم حكومتی جور مخالفت برخی از همفكرانش در مجلس ششم را به جان خریده بود؟ آنكه در مقام ریاست جمهوری علیرغم عدم اعتقاد به برگزاری انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی تن به خواست رهبری داد یا آن كه به بهانه مخالفت با ابقای وزیرش یازده روز به حالت قهر در خانه نشست؟ تاریخ قضاوت خواهد كرد كه پیش بینی های دوستان ما در جریان مناظره ها ی انتخاباتی تا چه حدی از صحت برخوردار بوده است. آیا باید این بلا بر سر شما و همفكرانتان می آمد تا آن سخنان را باور كنید؟ پس مهم ابراز زبانی نیست. مهم صداقت و درستی عمل
است.اینگونه نیست كه فكر كنیم سیاست عرصه عمل اخلاقی نیست.اتفاقاٌ سیاست، آن هم سیاست اسلامی باید متكی به ارزش ها و اصول متقن اخلاقی و انسانی باشد. در غیر اینصورت در لجن زار بی تقوایی و سیه رویی فرو می رویم.و مصداق تئوری معروفی می شود كه هدف وسیله را توجیه می كند. در باره ولایت فقیه نظر ما را خواسته اید.مثل آنكه یادتان رفته بنیانگزار ولایت فقیه چه كسی بوده است؟ حتماٌ رابطه معنوی و عملی جریان فكری ما با آن رهبر كبیر را به خاطر دارید.ما مفتخر به آن هستیم كه همفكرانمان مورد وثوق كامل و اعتماد آن پیر سفر كرده بودند. نمی خواهیم نبش قبر نماییم اما در میان دهها مورد تذكرات و ایرادات امام به جریان منتسب به شما تنها به موضوع توانایی در اداره نانوایی اشاره می كنیم. اما از این گروكشی ها كه مثلاٌ بفرمایید این را قبول دارید یا نه، به كجا می رسیم؟ ولایت فقیه ارزش متعالی و میراث با شكوه امام است. اما هم ما و هم شما می دانید كه این نظریه یكی از مهمترین نظریات در فقه شیعه است كه توسط امام خمینی (ره) احیا و اجرایی شد. از سوی دیگر، چرا تلاش نمی كنیم كه روح قانون گرایی و تمكین به روح قانون را در رفتارهای خود نهادینه نماییم. می
پذیریم كه روحیه تخطی از قانون تنها مختص ما و شما نیست.این امر به فقدان تربیت و تعامل تاریخی در استقرار قانون در كشور ما برمی گردد و تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم. با این همه باید یادآور شویم كه مهمترین دستآورد و میراث مشترك ملت ایران در فردای پیروزی انقلاب اسلامی پذیرش و تمكین به قانون اساسی است. این قانون اركان و بنیان های مهم و مختلفی دارد كه ولایت فقیه یكی از اصلی ترین آن اركان است. آن مردمانی كه در رای به قانون اساسی با رغبت و اشتیاق آن را پذیرفته اند تمامی قانون اساسی را بدون تنازل و بدون ترجیح بندی به ماده ای دیگر و یا نومن به بعض و نكفر به بعض پذیرفته اند. ما به قانون اساسی پایبندیم و ولایت فقیه بخشی از این قانون است.تلقی ما این است كه دیگر بخشهای قانون اساسی هم به همین اندازه دارای اهمیت هستند. حال از شما می پرسیم چرا شما و دوستانتان آنقدر كه به برخی اركان قانون اساسی تاكید دارید به بخش های دیگر از جمله مواد مربوط به حقوق ملت و موادی كه مسئولیت های مربوط به حاكمیت در برابر ملت را تاكید می كند پافشاری نمی كنید؟ آیا همانگونه كه برخی از همفكران شما در تلاشند تا با روشی نادرست و رندانه
امكان گفتگو و فعالیت از ما و دوستانمان را با انگ ضدولایت فقیه بگیرند، شایسته است ما هم شما و آنها را ناقضین و مخالفین حقوق ملت بدانیم؟ قانون اساسی میراث مشترك ملی و مذهبی ماست. این قانون عصاره استقرار نظام دینی در ایران است.اما این قانون هم وحی منزل نیست و دیدیم كه چگونه به درخواست مردم و تایید امام دچار بازنگری شد. این فرض را می پذیرید كه اگر باز مردم بخواهند می توانند آنرا تغییر دهند. آنچه در این میان از نظر ما قطعی است رای و نظر مردم است.ما بر خلاف برخی آقایان رای مردم را زینتی نمی دانیم. ما در غیاب امام معصوم، حجت فعلیت یافتن هر حكم و نظری در حوزه سیاست را منوط به قبول نظر مردم می دانیم. شما نیك می دانید كه امام اول و دوم ما دقیقاٌ بر اساس همین فرض مقبولیت مردمی یكی 25 سال خانه نشین و دیگری تن به صلح به معاویه داد. مگر این كلام حضرت امیر در زمان بیعت در مدینه را فراموش كرده ایم كه فرمودند:" لولا حضورالحاضر و قیام الحجه بوجودالناصر و ما اخذالله علی العلما ان لا یقار......... هر حكومتی تنها می تواند به خواست و اراده ملت مستقر شود.اقتدار را باید حق اخلاقی حكومت كردن معنا كرد. هنوز طنین رسای امام در بهشت
زهرا را فراموش نكرده ایم كه حتی اگر پدران ما برای دوران خود حكومتی را انتخاب كرده اند این لزوماٌ نمی تواند برای نسل های بعد اعتبار داشته باشد. فارغ از مجادلات حقوقی این نظر،آیا معنایی جز پذیرش رای و نظر مردم در بالاترین درجه داشته است؟ باید در اینجا یادآوری شود كه همین قانون اساسی زمینه های نظارت مردم بر تمام اركان را فراهم دیده است. تمام مناصب در جمهوری اسلامی چه مستقیم و غیرمستقیم با رای و نظر مردم انتخاب می شوند. فارغ از شیوه اجرا و روش این كار، از منظر تئوری قانونگزار پذیرفته كه حتی رهبر نیز با نظر غیرمستقیم مردم انتخاب می شود و مجلس خبرگان از سوی مردم این مهم را در اختیار دارند. اگر رای و نظر مردم بی اعتبار بود چرا در قانون اساسی برای مجلس خبرگان حق نظارت و در صورت ضرورت و ساقط شدن ارزش های مورد تایید در قانون اساسی در رهبر مستقر،اجازه بركناری وی را دارا هستند؟هر تعبیر و برداشت دیگری در باره ولایت فقیه با میراث امام در تعارض است. هر امری منوط به رای و خواست مردم است و این امر تنها از بستر یك قرارداد اجتماعی كه اكثریت جامعه صحت و امكان تحقق آن را پذیرفته اند امكانپذیر است. حكومت بازتاب اراده و خواست
مردم است. اما باید با صراحت بفرمایید كه جایگاه جمهوریت در این تفكر كجاست؟ مردم صاحبان اصلی این كشور هستند. هرگونه تردیدی در این باره به مثابه نادیده گرفتن روح قانون اساسی است و تاوان عدم درك آن بسیار سخت خواهد بود. برادر عزیز! در باره تندروی ها و مرزبندی با طیف برانداز اشارتی داشته اید.ما هم با شما موافقیم كه دوطرف، بلكه اكثر كسانی كه در این سال ها در ایران فعالیت سیاسی داشته اند به این بیماری- تندروی- و آفت گرفتار آمده اند. این حتی منحصر به ما و شما هم نیست. آیا اپوزیسیون خارج از كشور كه به ظاهر آزادی عمل هم دارد با اعتدال و میانه روی و خردورزی رفتار می كنند؟ آیا آنها در سابقه خود تندروی، رادیكالیسم، جنگ مسلحانه و كشتار مردم بیگناه در كارنامه خود ندارند؟ اگر قرار است جامعه مطلوبی داشته باشیم همه ما باید به نقد نظری و عملی خود بپردازیم. اما اینك تمركز ما بر گذشته نیست.باید تنها از گذشته پلی به سوی آینده زد و از خطاها و سوء تدبیرها اجتناب كرد. مثلاٌ از شما كه عضو باسابقه هیئت منصفه مطبوعات هستید می پرسیم. آیا در سالگرد انقلاب اسلامی نحوه برخورد با تعدادی از روزنامه نگارمان و حمله شبانه به مطبوعات اصلاح
طلب كاری سنجیده و خردمندانه است یا تحمیل هزینه ای گزاف به ساحت نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی در باب آزادی بیان و آزادی حق تبادل اطلاعات. اما چه كسی است كه می تواند ادعا كند كه هم می توان اصلاح طلب بود و هم برانداز! مفهوم اصلاح طلبی همانگونه كه در ذاتش هویداست با هر رادیكالیسم و انقلابی گری و البته تغییرات ساختاری در تعارض است. اگر غیر این باشد كه نمی توان نامش را اصلاحات گذاشت! براندازی سر دیگر طیف افراط و تندروی در داخل است كه در نامه قبل بدان اشاره داشته ایم و نیازی به تفسیر بیشتر نیست. جناب عسكراولادی! رفتارهای خارج از عرف و اردوكشی های خیابانی پسندیده نبوده و نیست.بی تردید در انتخابات 88 رفتارهایی بروز كرده كه چندان قابل دفاع نیست.اما شما بگویید آنچه در كهریزك با فرزندان مردم روا داشته شد درست بود؟ رفتار و حمله وحشیانه برای بار دوم به كوی دانشگاه زیبنده بود؟ جالب است كه به معلول ها اشاره دارید اما یا عامداٌ یا سهواٌ چشمان خود را بر علل اصلی بروز بحران می بندید.البته ما وضعیت شما را درك می كنیم و از محدودیتهای شما باخبریم 4 دردناكتر اینكه در تمام آن حوادث تلخ رهبر انقلاب واكنش نشان داده و آن را جنایت
نامیده اند.اما افكار عمومی از خود می پرسد چگونه است كه دانشجویی برای انجام تظاهرات مسالت آمیز حكم های سنگین قضایی می گیرد و متهمان اصلی كهریزك نه تنها محاكمه نمی شوند بلكه همچنان منشا فسادهای بزرگ برای نظام اسلامی هستند. جناب عسكراولادی! بر اساس ماده 27 قانون اساسی شركت در تجمعات مسالت آمیز بدون اخذ مجوز آزاد است.آیا به قول مسئولان انتخابات، آن 14 میلیونی كه به مهندس موسوی رای داده بودند حق هیچگونه اعتراض مسالمت آمیزی نداشتند؟ آیا راهپیمایی باشكوه و مدنی مردم تهران كه به گواه شاهدان بیش از 3 میلیون نفر در آن با كمال آرامش شركت كردند، كاری خلاف مصالح نظام بود؟ در راهپیمایی مذكور حتی یك نفر شعار نداد. هیچ اعتراضی جز در قالب سكوت صورت نگرفت. مردم ایران بلوغ و نجابت خود را در آن اعتراض بزرگ نشان دادند. اما طرف مقابل چه كرد؟ آیا از خود تا حال پرسیده اید كه رفتار صدا و سیما در آن بحران چگونه بوده است؟ رفتار نهادهای نظامی و امنیتی چگونه بوده است؟ همانگونه كه تظاهرات بعدی و آشوب ها و درگیری های متعاقب آن مسئولیت زا است،در پاسخ به سوال شما باید گفت، برخوردهای خشونت آمیز با مردم در خیابان نیز تحت هر عنوانی نیز
مذموم و محكوم است. شما كه به شایستگی از حكومت دینی سخن گفته اید، برخی رفتارها را مقایسه كنید با رفتار امام ما در شنیدن خبر تعرض به خلخال زنی یهودی در شهر انبار! اما برادر عزیز! چرا نمی خواهید بپذیرید كه موضع گیری نهادهای مجری و ناظر انتخابات در سال 88 موجب بروز ابهاماتی گردید.چه لزومی داشت كه با همه حمایتهایی كه از رئیس جمور صورت می گرفت، مقاماتی كه مسئولیتشان در انتخابات ایجاب می كرد كه بیطرفی خود را حفظ نمایند وارد این كارزار شوند؟ مثلاٌ واجب بود كه برخی از اعضاء شورای نگهبان به نفع یك كاندیدا سخنرانی نماید؟ آیا در این كشور سخنرانان و حامیان دیگری وجود نداشتند؟ شما بهتر می دانید كه در برخی كشورها برای پرهیز از اینگونه شائبه ها، رئیس حكومت، دادستان عالی، فرماندهان ارتش حتی حق شركت در انتخابات را ندارند، از این باب كه مبادا شائبه طرفدای از كاندیدای خاصی به ذهن متبادر شود. ما در برابر برخی بی قانونی ها سكوت كردیم.اما شما چرا در برابر واژه خس و خاشاك سكوت كردید؟ آیا آن 14 میلیون شایسته این بی احترامی بودند؟ ما در برخی موارد درست عمل نكردیم. اما شما در برابر وجدان خود پاسخ دهید آن مظلومانی كه هزینه های
سنگین دادند و اراده ای هم برای دفاع از حقوقشان وجود نداشت باید چه می كردند؟ ضمن تائید تاكید حضرتعالی بر حفظ حقوق حاكمیت ولی حقوق حقه مردم چیزی نیست كه در سایه حقوق حاكمیت بی رنگ شده و اصالت خویش را از دست بدهد. مخصوصا مردمی كه امكانی برای دفاع از حقوق پایمال شده خویش نداشته باشند. مهم حمایت از مردمی است كه امكانی برای دفاع از حقوق پایمال شده خود ندارند. اما به نكته جالبی اشاره داشتید.اینكه در این 10 سال اقبال مردمی به اصول گرایان شده است. و اصلاح طلبان ظرفیت پذیرش این امر را نداشته اند. شما را انسان با اخلاقی می شناسیم. واقعاً به این سخنان باور دارید؟ اینكه در این 10 سال اقبال مردمی با شما و همفكرانتان بوده؟ اصول گرایان در 10 سال اخیر همواره در انتخاباتی بدون رقیب مسابقه داده اند.از انتخابات هفتم مجلس به این سو همواره اصلاح طلبان را رد صلاحیت كرده اند.اینك كه با شما سخن می گوییم بخش زیادی از دوستان ما در زندان هستند. فضا برای هرگونه فعالیت سیاسی روز به روز محدودتر می شود.به این می گویید اقبال مردمی؟ با تمام تنگناها و محدودیتها در همین انتخابات پیش روی ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، اگر امكان حضور
اصلاح طلبان را با شرایط عادلانه فراهم شود. آنگاه پاسخ خود را خواهید یافت. اصول گرایان تنها در انتخابات شورای دوم شهرها كه با قهر مردم روبرو گردید و به پای صندوق ها رای نیامدند، توانستند با كسب یك دهم آرا در مقایسه با ادوار پیش، به صورت دمكراتیك برنده شوند. حتی در انتخابات ریاست جمهوری 84 مجموع آراء ریخته شده به سبد اصلاح طلبان در مقایسه با مجموع سبد آرای اصول گرایان به طرز فاحشی بالاتر بود.اصول گرایان باید خوشحال بوده باشند كه آن موفقیت تنها به دلیل تنوع كاندیداهای اصلاح طلبان محقق شده بود. به هر حال اگر از این پایگاه اجتماعی اطمینان دارید، این گوی و این میدان. برادر بزرگوار ما! از شوكت و عظمت ایران عزیز سخن رانده اید كه سخن حقی ایست و البته جای شكر دارد كه می پذیرید وضعیت در حوزه های اقتصادی، مدیریتی و بین المللی خوب نیست! همین اندازه هم جای شكر دارد. اما باید یادآوری كرد كه این دولت اصول گرا، بالاترین تخلفات قانونی و تخطی های فراوان و بی نظیری در عبور از مصوبات قانونی و مصوبه های مجلس و از همه مهمتر قانون اساسی دارد. كافی است تا به رفتارهای ایشان با نهادهای قانونی مخصوصاٌ مجلس شورای اسلامی نگاهی
بیاندازید. اما مساله در اینجا نیست. مهم نوع راهبرد به مدیریت كلان اداره كشور است. ما دارای توان موشكی بازدارنده و از نظر نظامی قدرت اول آن هستیم كه جای شكر دارد. اما ضمن افتخار به دست آوردها و زحماتی كه در حوزه های نظامی و علمی بدست آمده باید از خود پرسید، آیا انقلاب اسلامی برای ورود به عرصه رقابت های نظامی پدید آمد؟ انقلاب برای این تحقق یافت تا بهره بهتری از مواهب دین اسلام وآزادی های سیاسی و مدنی و عدالت اجتماعی ببریم. شما نیك می دانید كه شاخص های قدرت در جهان تغییر كرده است.دیگر با نگاه به زرادخانه های یك كشور در باره قدرت آن داوری نمی كنند. مثال روشن آن كشورهای كره شمالی و جنوبی هستند. اولی دارای قدرت نظامی بالا و هسته -ای است. در عوض، مردمانش از قحطی و گرسنگی در حال عسرت و فشارهستند و كشورشان پادگان بزرگ نام دارد. دیگری با امكانات نظامی محدود، جزء 10 كشور در باشگاه تریلیون دلاری هاست. به سرنوشت مالزی بنگرید. در طول سی سال گذشته چه اتفاقی در این كشور روی داده كه به یكی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی منطقه شرق دور بدل شده است. قدرت یك كشور به رفاه و رضایتمندی مردمانش می باشد. به ارزش پول ملی، شاخص های
اشتغال و رفاه و تامین اجتماعی مربوط می شود. چرا راه دوری برویم، مگر اتحاد جماهیر شوروی سابق رقیب غرب در مسابقه تسلیحاتی و رقابت های فضایی نبود؟ آنها بزرگترین اشتباهشان این بود كه در اولویت های خود ناخواسته و یا زیر فشار غرب تغییر داده بودند. از اولویت اول رفاه و افزایش ثروت و توسعه اقتصادی به اولویت دیگری با عنوان رقابت تسلیحاتی و فضایی دست یافتند.از نتیجه این اقدام حضرت عالی بهتر اطلاع دارید. ما باید كاری كنیم كه هركس گذرنامه ایرانی را می بیند به آن احترام گذارد.راه نیل به این مهم نیز جنجال آفرینی و غوغاسالاری نیست.امروز در امر اشتغال با فاجعه روبرو هستیم. نرخ تورم بر اساس شاخص های رسمی نزدیك سی درصد و بر اساس آمارهای واقعی بیش از این می باشد. بانكها در حال ورشكستگی هستند.شاخص فلاكت ركوردی بی سابقه زده است. اما شگفت انگیز است كه اجازه دهیم دروغی بزرگ و روشن - از فرط تكرار- به عنوان حقیقت، حتی در نظر بزرگوارانی چون شما جا بیفتد. هر اقتصاددانی می داند كه تورم یك ضربه بزرگ دولت ها به فرودست ترین و محرومترین اقشار هر كشور است. به نظر جنابعالی آیا این درست است كه شبانه از جیب محرومان برداریم و بامدادان با
دمیدن در بوق و كرنا و با اهداف انتخاباتی روشن، همان یا بخشی از آن را به عنوان عیدانه به خودشان بدهیم؟ آن هم در حالی كه تولید ثروت متوقف شده، چراغ اشتغال،رو به افول است بهره وری واژه ای است فراموش شده.....؟. با این همه با این نظر شما موافقیم كه در دوران دولت فعلی فاصله طبقاتی كمتر شده است. تفسیر ما از این سخنان چنین است. این دولت دست به هدم كامل طبقه متوسط زده و با گسترش فقر، طبقه متوسط را به طبقه پایین نزدیك كرده است. در حالی كه باید عكس این امر اتفاق می افتاد. حال با یك روش ساختاری برای گسترش فقر برای همه آحاد جامعه روبرو گشته ایم. با این همه بر این باوریم كه شما وضعیت را بهتر می دانید اما معذوریت های شما نیز قابل درك است! جناب عسكراولادی! با این همه نمی توان تنها از گذشته و تلخی ها سخن راند و راهی به سوی آینده تعبیر نكرد.ایران كشوری استثنایی با مردمانی بزرگ است. چنانچه هر چه زودتر از سیاست های غلط دست كشیم ضرر نكرده ایم. ما نمی- توانیم بدون توجه به عرصه تحولات منطقه ای و بین المللی افق جدیدی را برای سال 92 ترسیم كنیم. یكی از مهمترین راهها برای گذر از بحران ها بازگشت و اعتماد به مردم است. این تفكر باطل
و خطرناكی است كه عده ای تصور می كنند با ایجاد امنیت ظاهری می توانند مسائل را حل نموده بر مشكلات فایق آیند. انتخابات آتی می تواند پیوند دهنده مجدد قلوب و نوعی حركت به جلو مبتنی بر آشتی عمومی باشد. این انتخابات می تواند قواعد و استاندارد انتخاباتی را زنده و به تمام گروههای وفادار به قانون اساسی امكان رقابتی شفاف و رقابتی دهد. چنین انتخاباتی می تواند موجب تضمین ثبات و امنیت داخلی و خارجی كشور باشد. مردم را دلگرم نموده و آنها را به پای صندوق های رای آورده، ثبات و منافع ملی را تضمین كند. بدیهی است دولتی برآمده از انتخاباتی همه گیر و سالم می تواند با پشتوانه قوی به مذاكره با قدرت های خارجی برای حفاظت و حضانت از منافع ایران اسلامی در تمامی حوزه ها بپردازد. ما به سهم خود برای تحقق چنین شرایطی دستان خود را به سوی شما و هر دلسوز و علاقمند به اعتلاء اسلام وایران دراز می كنیم. در پایان باید اذعان نماییم، در شرایطی كه بوق وكرنای جنجال آفرینان بلند است، شما دست به كار بزرگی برای تداوم این گفتگوها زده اید. تاریخ از این منش به نیكی یاد خواهد كرد.
دیدگاه تان را بنویسید