فردا: عماد افروغ در یادداشتی در روزنامه بهار با عنوان« قهرمان شدن چه آسان، پهلوان شدن چه مشکل» نوشت: در برخوردی ساده و ابتدایی میتوان رابطه عموم و خصوص من وجه بین قهرمانی و پهلوانی برقرار کرد. بر این اساس، چه بسیار قهرمانانی که پهلوان و چه بسیار پهلوانانی که قهرمان نبوده و نیستند و البته چه اندک قهرمانانی که پهلوان بوده و هستند. از این منظر، آنچه از یک قهرمان یا فردی نیرومند یک پهلوان میسازد صرفا بهرهمندی از یک مدال اعتباری یا نیروی فیزیکی نیست. نیروی جسمانی شرط لازم برای پهلوانی است اما شرط کافی نیست. شرایط و صفات دیگر را باید در فتوت و مردانگی یا عیاری، اخلاق، دینداری و بیتفاوت نبودن به سرنوشت دیگری در سطوح مختلف، از جمله سطوح کلان و ملی جستوجو کرد. برای این دسته از افراد کسب مدال یا بهرهمندی از یک نیروی فیزیکی نه هدف، بلکه ابزاری برای احقاق حق و دفاع از ضعیف و ناتوان در برابر زورگویان و زراندوزان و حتی در مواردی افراد نیرومند یا قهرمانانی است که از صفات انسانی و اخلاقی بهرهای نبرده و از نیروی جسمانی یا مدال خود برای زورگویی یا کسب شهرت، ثروت و مقام استفاده میکنند یا ابزار سوءاستفاده دیگران
قرار میگیرند. یک پهلوان واقعی بیش از آنکه به قدرت فیزیکی خود اصالت داده و آن را هدف و ارزشی غایی بداند به آن به مثابه وسیلهای برای تحقق آرمانهای انسانی و اخلاقی مینگرد. آنچه برای یک پهلوان اصالت دارد نه زور فیزیکی که همان اخلاقیات و ارزشهای متعالی از جمله تواضع و فروتنی است. به علاوه، پهلوانی با شجاعت قرین است که خود یک صفت و فضیلت اخلاقی بوده و حد اعتدال ترس و تهور و متکی بر خرد و دانش است. وجود این صفت برتر اخلاقی است که مفهوم گذشت به هنگام توانایی غلبه بر حریف را معنادار کرده و موجبات بسط و نشر صفات اخلاقی دیگر از جمله تواضع و فروتنی در روابط و تعاملات اجتماعی را فراهم میکند. بدون تردید بر پایه این تعریف، مرحوم پوریای ولی در یک سطح از روابط و تعاملات اجتماعی و مرحوم غلامرضا تختی در سطحی دیگر پهلوانان و نامهایی ماندگار در این زادبوم هستند. کسانی که بیش از آنکه قهرمان و بهرهمند از یک نیروی جسمانی قابل توجه باشند، انسانهایی با آرمانهای اخلاقی و حقیقتجویانی بودند که برای رسیدن به آرمانهای متعالی و ارضای نفس تعالیجوی خود، از جان و مقام و شهرت و ثروت دست شستهاند. اجازه دهید در پایان این
یادداشت مختصر، با توجه به نسبی بودن صفت نیروی جسمانی و عرفی و اجتماعی بودن جایگاه آن در جامعه و حقیقی بودن و اصالت ارزشهای انسانی و اخلاقی بحث خود را با فرض عدم رابطه درونی و ضروری و شبه تباین بین قهرمانی و پهلوانی خاتمه بخشم و اینکه هرچند همه نمیتوانند قهرمان باشند، اما همه میتوانند پهلوان باشند. آنچه یک فرد را قهرمان میکند یک نشان و علامت و یک مدال است، اما آنچه فرد را پهلوان میکند، اخلاقی بودن او و رضایت مردم از منش و سیر و سلوک او است. البته اگرچه همه میتوانند پهلوان باشند، لکن در عمل به دلیل موانع نفسانی و جاذبههای گوناگون مقام و شهرت و ثروت، چه بسا قهرمان شدن بسیار آسانتر از پهلوان شدن باشد. پس در وهله اول باید به پهلوانی اندیشید نه قهرمانی.
دیدگاه تان را بنویسید