تحلیل افروغ از چاپلوسی در جامعه ایرانی

کد خبر: 225937

شما وقتی دارید درباره مساله چاپلوسی حرف می‌زنید، نباید از یاد ببرید که در پس ذهن ایرانی-اسلامی‌تان، فردی را داشته‌اید که عملکرد درست او و مبارزه او با چاپلوسی، شما را به این سوال رسانده که چگونه می‌توان با این معضل روبه‌رو شد، این فرد کسی جز حضرت امیر (ع) نیست و نمی‌تواند باشد.

نگاه پنجشنبه: گفت‌وگوی تلفنی بزرگ‌ترین ایرادش یا حسنش این است که من خیلی نمی‌توانم حرف بزنم. این را گفتم تا در صورت خواندن این گفت‌وگو خیلی تعجب نکنید از سکوت بنده. البته دو عامل دیگر هم در این ماجرا بی‌تاثیر نبود. یکی آنکه این گفت‌وگو صبح جمعه آن هم ساعت 10 صورت گرفت و من در این وقت از روز هیچ وقت دست و پایم به طور کامل درنمی‌آید و خیلی سر کیف نیستم. دوم اینکه طرف گفت‌وگو جناب عماد افروغ است که ماشاءالله آن‌قدر روان و باسرعت سخن می‌گویند که امکان پریدن توی حرف ایشان کار چندان راحتی نیست. موسوی :جناب افروغ، به نظر شما صفت چاپلوس را می‌توان به یک جامعه اطلاق کرد و گفت، فلان جامعه، جامعه‌ای چاپلوس است، یا نسبت به گذشته چاپلوس‌تر شده است. اگر پاسخ‌تان به این سوال مثبت است، وضعیت جامعه ما را از این نظر چگونه ارزیابی می‌کنید؟ افروغ:بستگی به تعریف ما از جامعه دارد. اگر جامعه را متشکل از آحاد آن بدانیم و آن را چیزی ورای جمع جبری افراد به حساب نیاوریم، می‌شود این‌گونه قضاوت کرد به طور کلی حکم داد که فلان جامعه، جامعه‌ای چاپلوس است. در کشور ما هم متاسفانه این اتفاق افتاده، یعنی معضل چاپلوسی هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی؛ یعنی از نظر مواهب ناشی از این صفت زشت اخلاقی، نسبت به گذشته بیشتر شده. وقتی بحث کمیت مطرح باشد، ذهن ما خودبه‌خود به سمت عدد و رقم می‌رود. یعنی اینکه افراد چاپلوس نسبت به گذشته بیشتر شده‌اند. اما مساله مهم‌تر از افزایش تعداد چاپلوسان، ازدیاد مواهب و بهره‌هایی است که این افراد از قبل چاپلوسی خود می‌برند. فکر می‌کنم این نکته اخیر پدیده جالب‌تری برای تحلیل است و حتی می‌تواند بر وجه کمیت این مقوله اثرگذار باشد. این وجه ساختاری، بیانگر پدیده‌ای در جامعه ماست که استعداد چاپلوسی را در افراد پرورش می‌دهد. متاسفانه این ساختار، ساختاری تاریخی است و انقلاب اسلامی هم نتوانست این عارضه زشت اخلاقی را ریشه‌کن کند. این وجه ساختاری خود به دو نکته مربوط می‌شود؛ یکی بحث تمرکزگرایی در کشور و دیگری رابطه قدرت-ثروتِ ملهم از اقتصاد نفتی. حالا وقتی این وجه ساختاری با مدیریتی مواجه می‌شود که آن مدیریت هم چاپلوس‌خواه و تملق‌خواه باشد، قطعاً و قهراً، مواهب برخورداری از چاپلوسی بیشتر می‌شود. یعنی اگر مدیریت کشور به دست کسی بیفتد که بیش از آنکه تمایل به شجاعت و حریت و آزادی و حقیقت داشته باشد، گرایش به چاپلوسی و تملق داشته باشد و دوست داشته باشد که تملق او را بگویند، خواه ناخواه افراد متملق دسترسی سهل‌الوصول‌تر و راحت‌تری به مواهب کمیاب اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی خواهند داشت. یک وقتی، یک شخصی تملق شخصی دیگر را می‌گوید و حالا در این میان بهره‌‌هایی هم می‌برد اما کیفیت بهره‌مندی شرط است، یعنی ما نمی‌توانیم یک پست فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی را با بهره‌مندی‌های کوچک‌مقیاس روزمره مقایسه کنیم. برمی‌گردم به ابتدای حرفم؛ هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ بهره‌مندی از مواهب کمیاب اجتماعی، متاسفانه می‌توانیم بگوییم تملق و متملق در جامعه ما بیشتر شده است. موسوی:در معادله چاپلوس و چاپلوس‌پرور، شما نقش چاپلوس‌پرور را در تشدید این وضعیت، چطور ارزیابی می‌کنید؟ افروغ:عرض کردم، ما دچار شرایطی هستیم که مستعد چاپلوس‌پروری است. حالا اگر این شرایط مستعد ساختاری در اختیار فردی قرار بگیرد که او هم به لحاظ ویژگی‌های شخصی تمایل و گرایشی به چاپلوسی داشته باشد به این معنی که هر که در این بزم متملق‌تر باشد، مقرب‌تر خواهد بود، خواه ناخواه روی کمیت و کیفیت چاپلوسی اثر می‌گذارد. یعنی، مدیریت فعلی ما به گونه‌ای است که فرصت و زمینه را برای متملق‌ها فراهم کرده؛ در چنین شرایطی، شایسته‌تر بودن و صالح‌تر بودن ملاک و معیار نیست. کافی است که کسی زبان تملق‌گویی داشته باشد تا ره صدساله را یک‌شبه طی کند. این واقعیتی است که هم در عرصه فرهنگ می‌توان آن را نشان داد هم در عرصه سیاست و هم در عرصه اقتصاد. مایه تاسف هم هست. این جامعه انقلاب بزرگی را پشت سر گذاشته، دین مردم این جامعه دین بزرگی مثل اسلام است. جامعه ما آموزه‌های اخلاقی را می‌شناسد. ادبیات فاخر عرفانی ما را در گذشته و پیشینه خود دارد و... اما باید دید چرا به رغم همه این عوامل، گرفتار معضل چاپلوسی هستیم. وقتی ما در فرهنگ دینی و تجربه تاریخی‌مان شخیصتی چون حضرت علی (ع) را به عنوان الگو می‌شناسیم و می‌دانیم که او با متملق چگونه برخورد می‌کند، چرا باز هم چاپلوسی و چاپلوس‌پروری در جامعه ما نقش پررنگ دارد؟ شاید یکی از عوامل اصلی این اتفاق زشت، سیاست‌زدگی بیش از حد در کشور ماست. سیاست‌زدگی بیش از حد و به تبع آن بی‌توجهی به فرهنگ و اخلاق، یکی از عوامل عمومی و ساختاری تاثیرگذار است که می‌تواند در تحلیل وقایع بعد از انقلاب اسلامی به ما کمک کند. موسوی:جناب افروغ، همان طور که شما فرمودید این ساختار، ساختاری بیمار است. اما اگر در همه عرصه‌ها شخصی شایسته در راس امور قرار بگیرد، شاید این اتفاق‌ها کمتر بیفتد. اگر مدیری روی کار باشد که به هر حال... افروغ:بنده عرض کردم این ساختار بیمار وقتی در اختیار یک مدیر بیمار قرار می‌گیرد، مشکل مضاعف می‌شود. موسوی:حالا اگر در این ساختار یک مدیر غیربیمار قرار بگیرد، آیا واقعاً با مدیریت سالم، می‌توانیم ساختار را تغییر دهیم؟ افروغ:نه، نمی‌توانیم. دو بحث در اینجا مطرح است، یکی ساختار و دیگری عامل. ساختار بیمار است و در جای خود باید با این بیماری مقابله کرد. حالا این بیماری وقتی که در اختیار یک فرد بیمار، یک مدیر بیمار قرار بگیرد تشدید می‌شود اما اگر در اختیار یک فرد صالح و سالم قرار بگیرد، حداقل خیال ما راحت است که به آن بیماری از سوی آن شخص، دامن زده نمی‌شود. اما آن فرد باید از فرصتی که در اختیار دارد استفاده کند و بستر را برای تحول ساختاری فراهم کند. ببینید، هیچ ساختاری از آسمان نیامده. ساختارها توسط عوامل و افراد انسانی پدید می‌آیند اما به محض اینکه شکل گرفتند، به راحتی از بین نمی‌روند مگر اینکه عزم جزمی برای از بین بردنشان وجود داشته باشد. بنابراین مدیر صالح و سالم نباید صرفاً به عاملیت خودش توجه کند، بلکه باید از این عاملیت برای تحول ساختاری استفاده کرد. خب این تحول ساختاری نیاز به توجه به ظرف دارد. یعنی با یک ظرف بیمار نمی‌توان مظروف سالم را نگهداری کرد، هدایت کرد، کمال بخشید و پیش برد. موسوی:شما به حضرت امیرالمومنین(ع) اشاره کردید. واقعاً شخصیتی به آن عظمت، با همه توانمندی‌اش توانست ساختار بیمار آن موقع را متحول کند؟ افروغ:سوال بسیار خوبی پرسیدید. نباید به یک شخصیت و پیامد سیاست‌های او نگاه حادثه‌ای و روزمره داشته باشیم. نباید به این نگاه کنیم که حضرت امیر در آن دوره پنج‌ساله حکومت‌شان، توفیق داشته یا نداشته، اگر حضرت امیر موفق نبود، شما امروز از او به عنوان یک الگو یاد نمی‌کردید. به لحاظ تاریخی حضرت امیر موفق بوده است. آنقدر موفق بوده که همه ما می‌خواهیم پا جای پای او بگذاریم. می‌خواهیم مثل او باشیم؛ هم در نوع نگاه و مدیریت و سیاست، و هم در تقابل با کسانی که با تفکر و خط مشی ایشان مخالف بودند. یعنی ما امروز با دشمنان و مخالفان حضرت علی(ع) دشمنیم. این برای ما یک یادگار ماندگار است. بنابراین بر اساس نگاه تاریخی و فرآیندی، به نظر من امام علی (ع) کاملاً موفق بوده است اما اگر بخواهیم نگاه حادثه‌ای و روزمره به این مساله داشته باشیم، نتیجه چیز دیگری خواهد بود که اساساً همین نگاه خود امر غلط و مذمومی است؛ یعنی نگاه درزمانی و درمکانی داشتن، زاویه دیدی غیرقابل قبول و نگاهی مردود است. اما بر اساس نگاه فرازمانی و فرامکانی و بر اساس دیدگاه فرآیندی، حضرت علی (ع) شخصیتی بوده که در مبارزه با ساختارهای غلط و فاسد عصر خود بسیار موفق عمل کرده است. شما وقتی دارید درباره مساله چاپلوسی حرف می‌زنید، نباید از یاد ببرید که در پس ذهن ایرانی-اسلامی‌تان، فردی را داشته‌اید که عملکرد درست او و مبارزه او با چاپلوسی، شما را به این سوال رسانده که چگونه می‌توان با این معضل روبه‌رو شد، این فرد کسی جز حضرت امیر (ع) نیست و نمی‌تواند باشد. موسوی:اتفاقاً با در نظر گرفتن همین اصلی که شما به آن اشاره کردید، این پرسش مطرح می‌شود که چرا با وجود دعویِ پا جای پای حضرت علی گذاشتن وضع ما این است؟ افروغ:متاسفانه، شکاف بین نظر و عمل یکی از مسائلی است که ما از آن رنج می‌بریم. شکاف بین نظر و عمل، هم یک عامل ساختاری دارد و هم خود تقویت‌کننده آن عامل ساختاری است. در واقع اینجا تراز و نقادی‌ای در کار نیست تا بر اینکه بین نظر و عمل هم‌خوانی‌ای وجود دارد یا خیر، نظارت کند. این برمی‌گردد به نهادهای مدنی ناظر، برمی‌گردد به نهادهای مدنی متشکل ما که عطف به معیارهایی باید به ما نشان بدهند که آیا مدیران ما امروز عامل به حرف‌ها و شعارهایشان هستند یا نه. این هم یکی از ضعف‌های ساختاری مدنی ماست. البته ما قابلیت‌های مدنی خوبی در ارتباط با نقادی و نظارت داریم اما این قابلیت‌های مدنی متشکل نیستند. نهادینه نشده‌اند، نهادمند نشده‌اند و شکل سازمانی به خود نگرفته‌اند. همین امر که ما منتقد شکاف بین حرف و عمل هستیم نیز جزء آموزه‌های دینی و عرفانی و فلسفی ماست که «لِمَ تقولونَ ما لاتفعلون؛ چرا چیزی می‌گویید که عمل نمی‌کنید». این یکی از ملاک‌های ماست که با آن تشخیص می‌دهیم عده‌ای فقط حرف می‌زنند و عمل نمی‌کنند و در این بین هیچ نظارتی هم در کار نیست که یقه کسانی را بگیرد که بین نظر و عملشان شکاف هست. به هر حال این معضل هم، معضلی ریشه‌دار و تاریخی است که باید سامان داده شود و چه بسا که اگر سامان یابد، هیچ کس، در هیچ رده‌ای، نتواند حرفی بزند اما عملی مغایر با آن حرف داشته باشد. وقتی حکومت در کشور قاعده‌مند، ضابطه‌مند و طبق اصول و معیار باشد آنگاه می‌توان به سراغ نهادهای مدنی و مسوول رفت و از آنها خواست نظارت‌های جدی را عطف به یکسری قواعد کنند. اما اگر مدیریت‌ها شخصی شود و قاعده‌مند و منضبط نباشد، آن وقت ما در آسیب‌شناسی نظارت‌های مدنی هم مشکل خواهیم داشت. موسوی:از آغاز انقلاب تا امروز کدام دوره را در نفی چاپلوسی و مبارزه با آن موفق‌تر می‌دانید؟ افروغ:دوره اول؛ یعنی دوره‌ای که از سال 57 شروع می‌شود و تا پایان جنگ ادامه می‌یابد. البته در آن دوره - به طور نسبی عرض می‌کنم، یعنی در مقایسه با دوره‌های بعد- بهترین حالت را داشتیم. در آن دوره انسان‌ها شجاع بودند. زبان رک و حقیقت‌گویی داشتند، ساده‌زیست و قانع بودند. می‌دانیم که یکی از ریشه‌های تملق و چاپلوسی در انسان، عدم قناعت است. نمی‌توانیم از ریشه‌های فردی این امر غافل شویم. گاهی علت اصلی چاپلوسی این است که فرد، ار نظر اخلاقی، فرهنگ مناسب برای مبارزه با تملق و چاپلوسی را ندارد. در آن دوران، قناعت و ساده‌زیستی و نوع نگاهی که انسان‌ها به حیات اجتماعی داشتند، هم به لحاظ ساختاری و هم ویژگی‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و به طور خاص شخصیت حضرت امام که به عنوان عاملی اصلی نباید از آن بگذریم، خیلی موثر بود. همه ما به یاد داریم که حضرت امام با فرد محترمی مثل آقای حجازی چگونه برخورد کرد. حضرت امام اصلاً به او فرصت نداد و اصلاً به این فکر نکرد که حالا ممکن است به آقای حجازی بربخورد و شاید بهتر باشد در خلوت به او تذکر بدهد. چرا که قصدشان مبارزه ساختاری بود، همانجا آن حرف‌ها را زدند و این را به عنوان یک فرهنگ جا انداختند تا فرهنگ مبارزه با چاپلوسی را نهادینه کنند و این نکته را جا بیندازند که نباید تملق گفت، نباید چاپلوسی کرد؛ حتی چاپلوسی بالاترین مقام سیاسی و اداری کشور را. موسوی:البته آن موقع آزادی بیان محدودتر بود، تعداد روزنامه و نشریات کمتر بود و به خاطر شرایط خاص جنگ، انتقاد چندانی صورت نمی‌گرفت. افروغ:چه بهتر! موسوی:جدی می‌فرمایید؟ یعنی معتقدید اینکه نقد صورت نمی‌گرفته، بهتر بود؟ افروغ:نه، عرض بنده چیز دیگری است. به رغم اینکه ما نهادهای ناظر و روزنامه و غیره و ذلک به معنایی که امروز داریم، نداشتیم، چاپلوسی کمتر بود و شجاعت بیشتری در جریان بود. در واقع با آن شجاعتی که در آن دوره در جریان بود، اگر تعداد روزنامه‌ها بیشتر بود و فرهنگ انتقاد پررنگ‌تر می‌بود، مبارزه با چاپلوسی و تملق هم شکل منسجم‌تری می‌گرفت. عرض کردم ما آن زمان نهادهای مدنی متشکل نداشتیم. اگر نهادهای مدنی متشکل از جمله روزنامه‌ها و احزاب و... را می‌داشتیم، تصور بنده این است که با فرهنگ چاپلوسی مقابله و مبارزه بهتری می‌شد. پس اگر در آن زمان با وجود کمبود این نهادهای مدنی مبارزه با تملق و چاپلوسی بیشتر در جریان بود این نشان می‌دهد که از این لحاظ به آن دوران امتیاز بیشتری باید بدهیم. اینکه عرض کردم چه بهتر قصدم این بود که کاش الان هم به جای همه رسانه و روزنامه و فرهنگ انتقاد، آن صراحت و شجاعتی که در دهه اول انقلاب داشتیم در جریان بود. موسوی:این نکته‌ای را که می‌فرمایید، می‌شود با آمار و ارقام درباره دهه اول انقلاب نشان داد؟ افروغ:هم شهوداً این را عرض می‌کنم و هم می‌توان با رجوع به حافظه تاریخی کسانی که آن دوران را تجربه کرده‌اند، به این نکته رسید. در آن دوره افراد خیلی راحت و شجاعانه نقد می‌کردند. از نقد کردن، ترس نداشتند و خود جنگ، به نوعی از قناعت و ساده‌زیستی دامن می‌زد که اقتضای آن پرهیز از چاپلوسی بود. نگاه مدیریتی حضرت امام (ره) که نگاهی فرهنگی و علوی بود در این زمینه بسیار تاثیرگذار بود. یکی از بسترهای مستعد چاپلوسی تفوق نگاه تمدنی بر نگاه فرهنگی است. وقتی نگاه تمدنی و ابزاری و سخت‌افزارانه حاکم می‌شود، خواه ناخواه دغدغه‌های فرهنگی، دینی، اسلامی و انقلابی ما تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. یعنی دغدغه‌های فرهنگی با حقیقیت‌گرایی، با آزادی، با ساده‌زیستی، با شجاعت پیوند دارند اما دغدغه‌های تمدنی با نگاه سخت‌افزاری، با نگاه امنیتی، با نگاه مصلحتی بیشتر پیوند می‌خورند. وقتی این نگاه فائق بر نگاه فرهنگی شود، متاسفانه بستر بیش از پیش برای تملق و متملق فراهم می‌شود. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که قاعدتاً هیچ انسانی در هیچ مقطعی نباید بخواهد و بتواند تملق بگوید. یعنی مسوولیت اصلی چاپلوسی یک متملق بر عهده خود اوست. اوست که باید ایستادگی کند، باید مقاومت کند حتی اگر تمام ساختارها علیه او باشند. تکلیف فردی اقتضا می‌کند که ورای تمام ساختارهای مخرب، فرد به ندای باطن خود گوش کند و به تکالیف اخلاقی خود عمل کند؛ نه متملق باشد و نه اجازه چاپولسی و تملق به دیگران بدهد و نه خودش خوشش بیاد که تملق او را بگویند. یکی از اقدامات اساسی برای مبارزه با چاپلوسی این است که ما به این فرهنگ عمل کنیم که وقتی کسی تملق کسی را گفت بلافاصله با او برخورد کنیم و به تعبیر امیرالمومنین خاک در دهان او بپاشیم. از این طریق می‌توان با وجه ساختاری این بیماری اجتماعی و تاریخی مبارزه کرد. موسوی:اینکه می‌فرمایید راه مبارزه فردی با عارضه چاپلوسی است. به لحاظ جمعی که نمی‌توانیم منتظر باشیم دوباره جنگی راه بیفتد تا فضای معنوی بر جامعه ما حاکم شود... افروغ:بنده عرض کردم جنگ یک عامل بیرونی بود که شرایط را هم بسیار سخت و دشوار کرده بود با این حال حتی در سخت‌ترین شرایط هم افراد باید بدانند که تکلیفی بر عهده آنهاست. من که نگفتم جنگ عامل اصلی غلبه فرهنگ صراحت و شجاعت بود. عوامل متعددی در این امر دخیل بودند که جنگ یکی از آنها بود. مساله این است که چه جنگی در کار باشد و چه نباشد، چه شرایط مطلوب باشد و چه نباشد در هر صورت از انسان سلب تکلیف نمی‌شود. حسب اینکه ما در ارتباط و نسبت ساختار و عاملیت، تفوق را و اصالت را به عاملیت داده‌ایم، می‌توان گفت این عامل‌ انسانی است که هم می‌تواند تقویت‌کننده ساختارهای بیمار باشد و هم نابودکننده ساختارهای بیمار. بنابراین اگر تک‌تک ما این را یاد بگیریم و این الزام اخلاقی را در درون خود نهادینه کنیم که با تملق و متملق مقابله کنیم آن ساختار به تدریج محو خواهد شد. موسوی:در این باره کاملاً با شما موافقم. راه مبارزه فردی با معضل چاپلوسی همین است که شما فرمودید. اما به لحاظ جمعی چه باید کرد. ما در دوره‌ای به سر می‌بریم که سرمایه حرف اول را می‌زند، مصرف‌زدگی از در و دیوار می‌بارد و...در چنین وضعیتی جدای از آن تلاش فردی که حضرت عالی فرمودید و خیلی هم درست است، چه کار جمعی‌ای می‌توان برای رخت بربستن فرهنگ تملق از جامعه انجام داد؟ افروغ:این نکته که درباره مبارزه فردی و تکلیف فردی در برابر چاپلوسی عرض کردم با این فرض بود که ساختارها بیمار بمانند اما انسان‌ها مقابله کنند. اما همان انسانی که می‌خواهد با چاپلوسی مقابله کند، باید یک تحلیل ساختاری خوب از وضع موجود داشته باشد. تحلیل ساختاری خوب این است که ما متوجه شویم که یک ساختار متمرکز و متکی به اقتصاد نفتی باعث شده تا حدودی بستر برای تملق فراهم شود. پس باید به سمت تمرکززدایی در اداره کشور حرکت کنیم. باید به سمت برون‌رفت از دایره اقتصاد نفتی حرکت کنیم. ظرف مدیریت کشور باید متحول شود. یعنی ظرف متمرکز مبتنی بر رابطه قدرت-ثروت با اتکا به اقتصاد نفتی خواه‌ناخواه وجه ساختاری غلطی را رقم می‌زند که یکی از عوارض آن توسعه فرهنگ چاپلوسی است. پس ما باید به سمت آمایش کشورمان حرکت کنیم. باید به این سمت برویم که تفویض اختیار بیشتری به استان‌ها و مراکزی غیر از متروپل و شهرهای اصلی کشور صورت بگیرد. پس برون‌رفت از حصار دایره اقتصاد نفتی و آمایش سرزمین به معنی تفویض اختیارات بیشتر به دیگر سکونت‌گاه‌ها، راه‌حل‌هایی هستند که می‌توان به این منظور در پیش گرفت. ما 30 سال برای برون‌رفت از اقتصاد نفتی فرصت داشتیم، اما متاسفانه این کار انجام نشد و امروز آثار و تبعات تحریم‌های اقتصادی را می‌بینیم. یکی از عواملی که باعث وقوع انقلاب اسلامی در این خطه جغرافیایی خاص شد، تکیه بر اقتصاد نفتی در دوران پهلوی بود. اقتصاد نفتی، دولت رانتیِر یا دولت تحصیل‌دار را رقم زد که متاسفانه ما با آن مقابله نکردیم. یعنی به ظرف لازم برای تحقق اهداف و آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی توجه نکردیم و این ظرف خودش را همچنان دارد به ما تحمیل می‌کند. پس علاوه بر تحول فردی و الزامات اخلاقی فردی باید به این ساختار بیمار هم توجه داشت که بنده ساختار اصلی را به لحاظ مدیریت در همین ظرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی دیدم. بحث مهم دیگر، مساله سیاست‌زدگی در کشور ماست؛ یعنی تفوق سیاست بر فرهنگ. در کشور ما اگر فرهنگ در جای خودش بنشیند و برای سیاست تصمیم بگیرد می‌توان امید داشت به اینکه چاپلوسی و نظایر آن کم‌کم از جامعه ما حذف و محو شوند. موسوی:شما امیدی هم به تحقق این اتفاقات دارید؟ افروغ:من به رغم اینکه آدم بسیار منتقدی هستم، بسیار هم امیدوارم.چرا امیدوارم؟ برای اینکه یک مسلمانم. انقلابی هستم. عاشق اسلامم و الگوی من حضرت علی (ع) است. با چنین معیارهایی اصلاً نمی‌شود آدم ناامید باشد. با در دست داشتن چنین معیارهایی باید بجنگیم. جنگ به معنای یک مصاف اخلاقی و فرهنگی. با توجه به اینکه انسان‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند، معتقدم ما حداقل می‌توانیم مصاف فردی‌مان را سامان بدهیم. یعنی حداقل در مصاف فردی ناامید نیستم. در واقع نسبت به خودم ناامید نیستم. خودم را باور دارم و چون به خودم باور دارم، ناامید نیستم. ان‌شاءالله که همه ما خودمان را باور کنیم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت