سرویس سیاسی«فردا»: آیت الله هاشمی بالاخره لب به سخن گشود و درباره مهمترین مسائل
کشور به اظهار نظر پرداخت. وی در گفتگوی مفصلی که با روزنامه اصلاح طلب آرمان داشته است درباره وضعیت سیاسی ،تحریم ها،تولید،رابطه اش با رهبری،بازداشت فرزندانش و.... سخن گفته است و صراحتا گفته است که روند فعلی را از دو و سه سال پیش بینی می کرده است. نکته جالب اینکه وی زبان به انتقاد از مجادله میان اصولگرایان و دولت گشوده و آن را به ضرر آنها و کشور دانسته است. در ذیل گزیده ای از مهمترین سخنان ایشان نقل می شود . گفتنی است «فردا» به زودی در گزارشی به تحلیل سخنان آیت الله هاشمی خواهد پرداخت. اما ذکر تنها همین نکته بس که این گفتگو را می توان آغازی بر فاز سیاسی پروژه «دولت وحدت ملی» دانست.
**********************
* من در حال حاضر مثل گذشته در جريان مسائل كشور، آنگونه كه اتفاق ميافتد، نيستم. بيشتر از طريق رسانهها و گاهي از طريق بعضي ملاقاتها مطالبي را ميفهمم اما در مجموع فكر ميكنم در شرايط كنوني، هم ضعف مديريت و هم تحريمها هر دو سهم دارند. البته بحثي هم بين دولتيها و اصولگراها هست كه بعضيها ميگويند مديريت اشكال دارد و بعضيها ميگويند كه تحريمها مؤثر است. من تعجب ميكنم كه چرا آنها بحث ميكنند! هر دو به ضررشان است. اگر تحريم را مؤثر بدانيم، ميگويند چرا بايد كاري كنيم كه تحريم تا اين حد براي ما موذي باشد و اگر مديريت را بگوييم، بالاخره اين مديريت از كجا آمده است؟ بهتر اين است كه واقعبينانه تحليل كنند و مردم در جريان قرار گيرند و بفهمند كه تقصير و كوتاهي از كجاست. من هر دو را مؤثر ميدانم. بالاخره تحريمها دسترسي ما را به منابع ارزي و تجاري محدود كرده است. سرعت بخش خصوصي را محدود و حمل و نقلها و بيمهها را گران كرده است. معطلي كالاها كه معمولاً با اعتبارات بانكي سروكار دارد و هزينهبر است، گران تمام ميشود. نميتوانيم بگوييم تحريمها بيتأثير يا كمتأثير است. به هر حال تأثير دارد كه دشمنان به آن
دلخوش كردهاند. اينكه چه كار كنيم، بحث ديگري است. مديريتها هم واقعاً اشكال دارد. من سالها پيش تذكرات جدّي دادم. اين سبك مديريت در نهايت نميتواند خوب باشد. شايد بعضيها به سوءنيت منتسب ميكنند اما اينگونه نيست. معتقدم مسئولان، كشور و انقلابشان را دوست دارند و مسئوليتشان را ميفهمند. *توليد، سرمايه ميخواهد و اكنون توليدگران سرمايه در گردش ندارند. رهبري هم روي سرمايه تأكيد كردهاند. سرمايه بين مردم است. بايد به شيوههايي مردم را تشويق كرد كه سرمايه خودشان را در توليد به كار بيندازند و به دنبال كارهاي دلالي در بازار نروند و مثلاً يك روز ارز و يك روز سكه بخرند و دلشان را به سلفخري خوش كنند. اينها واقعاً آفات اقتصاد است. نبايد سرمايهها به درآمدهاي محدود نامشروع سوق پيدا كند. در صورتي كه درآمد مشروع در كشور براي سرمايه كاملاً ممكن است. امروز در دنيا هيچ كشوري به اندازه ايران، سرمايه بازده ندارد. البته بايد درست حمايت شود و با نظم كار شود. در خارج به دو، سه درصد كفايت ميكنند اما اينجا صحبت از20، 30 درصد است. علتش يك مقدار تورم است، چون پولي كه امسال دارند در سال بعد 20درصد ضعيفتر شده است. از اين جهت
سرمايه به سمت كارهاي مولد سوق پيدا نميكند. اگر توليد بالا برود، مهار تورم كار سختي نيست. مقايسهاي ميكنم. در سال 68، وقتي جنگ تمام شد، كشور در چه وضعي بود؟ يك ميليارد دلار موجودي ارز داشتيم. 12ميليارد دلار هم بدهي داشتيم كه براي نيازهاي روزانه خودمان يوزانس كرده بوديم. نفت را حدود 7، 8 يا نهايتاً 10، 12 دلار ميفروختيم. توليد نفت هم كم بود. چون همه چاهها آسيب ديده بود. به علاوه همان موقع با شرايطي كه آنگونه بود، برقي نبود كه كارخانهها كار كنند. اگر هم بود، مواد نداشتند و مواد وارداتي بود. قطعات وارداتي بود. با همه اين شرايط در مدت كوتاهي توانستيم در سال اول، تورم را يك رقمي كنيم. البته الان در اين مورد هيچ چيز گفته نميشود اما بعد در اثر اشتباهي كه بانك مركزي و وزارت بازرگاني كردند، يك بار در دو، سه ماه تورم به 49 تا 50درصد رسيد كه اين را هر روز تكرار ميكنند. من در مسافرت بودم، رهبري تلفن كردند و گفتند لازم است دخالت كنيد. من برگشتم و ظرف دو ماه شرايط به وضع قبل برگردانده شد. وقتي كه بعد از جنگ كشور را تحويل گرفتيم، تورم 30درصد بود و وقتي كه تحويل آقاي خاتمي داديم 17درصد شده بود. يعني به تدريج تورم
را پايين آورديم. البته يك يا دو سال زير 10درصد بود. بعداً به خاطر سياست تعديل كه طبيعي و لازم هم بود و خودمان هم ميدانستيم يك كم بالا رفت و دوباره مهارش كرديم و پايين آورديم. *حدود 600ميليارد دلار در اين چند سال درآمد ارزي داشتهايم. اين رقم اگر واقعاً درست مديريت ميشد، 200ميليارد آن را در اين هفت، هشت سال خرج ميكرديم و بقيه را ذخيره يا سرمايهگذاري اساسي ميكرديم، مگر تحريم ميتوانست به ما صدمه بزند؟ ما در مجمع، تأسيس صندوق توسعه ملي را تصويب كرديم كه عمده هدفش اين بود كه ارز را ذخيره داشته باشيم و به پيشواز تحريمها كه پيشبيني ميشد، برويم. وقتي كه كويت را اشغال كردند، همه چيزشان به هم ريخت و حكومت متفرق شد و رفتند. اما آنها به خاطر ارزي كه ذخيره كرده بودند و در خارج داشتند، در آن زمان خودشان را خوب اداره كردند و حتي آوارگانشان را تأمين و زندگي آنها را اداره كردند تا اينكه دوباره به كشورشان برگشتند. كشور اينگونه ذخيرهاي را ميتواند داشته باشد. ميتوانيم با سرمايهگذاريهاي مناسب ذخيرههاي سودده داشته باشيم. بالاخره از ارز، ظرفيت توليدي و مهمتر از همه اينها از سرمايه نيروي انساني ما استفاده درست
نشد. * با توجه به شرایط فعلی اقتصاد راهحل همين سه عنواني است كه رهبري مطرح كردند. اينكه از من ميپرسيد راهش چيست؟ رهبري گفتند كه سرمايه لازم داريم، درست است و بدون سرمايه كاري را نميشود انجام داد. گفتند كه كار لازم داريم. كار هم بدون سرمايه ايجاد نميشود. بلكه كار بدون سرمايه همانطور كه ميبينيد روزبهروز ريزش ميكند. گفتند كه توليد لازم داريم. توليد هم احتياج به نيروي كار و هم احتياج به سرمايه دارد. اگر همين رهنمود ايشان را پيگيري كنيم، ميتواند نسخه شفابخش باشد ولي در اجرا صفر است. در اين هفت ماه كه از سال گذشته نگاه كنيد، بيكاري كم نشده، بلكه زيادتر شده، گراني بيشتر شده و توليد كم شده و سرمايهها يا راكد و يا غيربازده هستند. * نميتوانم مديران را به اينكه دلسوز نيستند، متهم كنم. من نميتوانم و نميخواهم به كسي تهمت بزنم. اما عملكرد را بد ميبينم. * رئيس دولت ميگويد كه من قانوني را كه قبول نداشته باشم و به نظر خودم با قانون اساسي سازگار نباشد، اجرا نميكنم. مجلسيها هم گاهي اعتراض ميكنند و گاهي نميكنند. سياستهايي را كه در مجمع تشخيص مينويسيم، مجلس هم بعد در مصوبات ميآورد. آنها ابزار قانوني
دارند اما مجمع ابزار ندارد. ما كه ناظر اصلي نيستيم. ناظر بر اجراي سياستهاي كلي خود رهبري هستند. ايشان خودشان به مجمع واگذار كردند. ولي ابزار كار دست ما نيست. ما آييننامهاي نداريم كه بتوانيم دخالت و نظارت كنيم كه سياستهاي ما اجرا شود. * اقتصاد مقاومتي ذاتاً كار درستي بوده است و از اول هم ما دنبال همين بوديم و هيچ وقت هم از اين غافل نبوديم. اقتصاد مقاومتي اصولي دارد اما اشكال كار اين است كه تعريف نشد. رهبري عنواني را فرمودند. بايستي تعريف ميشد كه اين مقاومتي يعني چه؟ ابعادش و مجري آن مشخص ميشد. چند نفري شعار دادند. وقتي كه رهبري فرمودند، برخي آقايان پاي سخنان رهبري نشسته بودند و يادداشت ميكردند، عمل مهم است. يعني بلافاصله بايستي براي آن قانون و آييننامه مينوشتند و تعريف ميكردند. براي هر بخشي مسئول نظارت و پيگيري ميگذاشتند. هيچ يك از اين كارها نشد. ضد آن عمل ميشود. اسرافهايي ادامه دارد كه نمونههايش را اخيراً شما ميبينيد كه مجلس هم سروصدايش درآمده است. در اقتصاد مقاومتي كسي اين كارها را نميكند. الگوي مصرف مناسبي نداريم. يك جا بيخود تنگنظري ميكنيم و جايي دستمان را باز ميكنيم و حاتم طايي
ميشويم. * ببينيد درگيري و قطع رابطه با آمريكا را ما آغاز نكرديم. آمريكا آغاز كرد. اگر از اول يادتان باشد، وقتي كه شاه را به آمريكا بردند، جاي ديگري شاه را نميپذيرفتند، وقتي به آمريكا بردند، ايران اعتراض كرد. ظاهراً براي اين بود كه در آنجا او را براي يك برنامه كاري ديگر آماده كنند. مخالفت با آمريكا در اينجا شروع شد. ولي آنها رابطه را قطع كردند و در داخل اقداماتي شد. البته آنها دانشجو بودند. وقتي كه امام تأييد كردند، ديگر مخالفت نشد. تسخير لانه جاسوسي، عكسالعملي به كارهاي آمريكا بود. يعني آنها آن كار را كردند و اينها اينگونه كردند. من در تمام دوران مسئوليت اجرايي، وقتي خبرنگارها ميپرسيدند، ميگفتم اول آمريكا بايد حسننيت خودش را نشان بدهد. چون او سوءنيت را آغاز و اموال ما را مسدود كرده است. آمريكا خريدهايي را كه ما كرده بوديم و پولش را نيز داده بوديم، مصادره كرد، پول نفت و همه را مسدود كرده و كالاهاي ما را در آنجا نگه داشته است. اول آمريكا اموال ما را آزاد و رفتار خود را اصلاح كند، بعد ما اين را نشاني از حسننيت ميگيريم و مينشينيم و مذاكره ميكنيم. مذاكره هم به معناي روابط نيست. مذاكره ميكنند و اگر
به توافق رسيدند و در صورت تحقق شرايط روابط برقرار ميكنند. حرف من اين بود و الان هم همين است. يعني اگر آمريكا مايل است و ميخواهد با ما رابطه داشته باشد، بايد حسننيت خود را نه در لفظ بلكه در عمل نشان دهد. الان شروط مذاكره يك مقدار بيشتر شده است. بايد ظلمهايي كه به ما كرده جبران كنند و اموال ما را حداقل آنهايي كه فعلاً وجود دارد، تحويل بدهند. اين حرف من بود و الان هم همين است و ثابت است. امام هم يك بار فرمودند كه اگر آمريكا آدم شود، ما مشكلي نداريم و ميتوانيم همكاري كنيم. من تعبير آدم شدن را اينگونه تفسير ميكردم. اينكه در اين شرايط گفته شود بياييد رابطه برقرار كنيم، خوب نيست. در گذشته كه اينگونه نبوده است. فكر ميكنم هنوز هم ميتوانيم با عزت از آمريكا طلبكار باشيم. آنها به ما ظلم و اموال ما را مسدود كردهاند. ما طلبكار هستيم. طلب ما را بدهيد، رفتارتان را عوض كنيد، بعد بنشينيم و مذاكره كنيم. حسننيت خودتان را نشان دهيد. اگر بتوانيم اين مسائل را حل كنيم. البته تصميم اساسي با رهبري است. * اسرائيل حرف مرا تحريف كرد. با اينكه حرف من در نماز جمعه صريح بود. من به اسرائيل و حاميانش گفتم كه شما اشتباه
ميكنيد كه دنبال بمب هستهاي هستيد، اگر بمب هستهاي در كشور شما باشد، طبعاً دنياي اسلام هم دنبال بمب هستهاي ميرود و رقيب شما ميشود. آن روزي هم كه جنگ هستهاي در بگيرد، اسرائيل با يك بمب از پا درميآيد، ولي بمب اسرائيل فقط به گوشهاي از جهان اسلام آسيب ميزند و اين به نفع آنها نيست. اينها بقيه را نميگويند. صداوسيما هم نميخواهد اينگونه دفاع كند و چيزي نميگويد. اگر حرفهاي ديگران بود، كلي توضيح ميداد و نقد ميكرد و ميگفت. با اينكه نوار سخنراني من را دارد و بارها هم پخش شده است. * قانوناً هيچ منعي برای كانديداي رياست جمهوري ندارم. ولي من ديگر آمادگي اين كار را ندارم. در دورهاي هم كه آمدم، صد بار تأكيد كردم كه ترجيح دارد انسان جوانتر و تازه نفسي وارد شود و ما حمايتش كنيم. شرايطي پيش آمد كه مجبور شدم خودم را نامزد كنم. والاّ براي من آن دوره اول كافي بود و بيش از اين لازم نبود. همه حرفهايم را هم زدم و طراحيهايم را اجرا كردم و برنامههايم را ريختم. بارها گفته بودم كه نيازي نيست بيايم. الان هم اگر يك رئيس جمهور توانا با آراي بالا روي كار بيايد، من به عنوان يك مشاور تا آخر به او كمك ميكنم.من بحث
كردن در اين زمينهها را عيب نميدانم. بالاخره روزنامهها ميخواهند با مردم سروكار داشته باشند و چيزي را ميگويند. يكي رد ميكند و يكي هم قبول ميكند. آن بحث ديگري است. فضاي مطبوعات بايد يك مقدار امروزي باشد و در مسائل مورد علاقه مردم باشد. شما كه نگفتيد ميآيد. شما به صورت كلي مطرح كرديد و ديگران هم موافق و مخالف حرف زدند. * من شرايط را ميديدم كه همين ميشود. همين كه الان شده است. چند سال قبل دو ساعت و نيم با كميسيون تحقيق مجلس خبرگان بر سر همين افكارم و آينده كشور صحبت كردم و آن نوار پيش من و آقاي يزدي در دبيرخانه خبرگان هست و پياده هم شده است. ولي نميخواهم آن حرف را بزنم و شلوغي در كشور به وجود بياورم. نظر من همين بود كه به اينجا ميرسد. صريح هم گفتم. در نامهاي هم كه به رهبري نوشتم، که اين مقدار از آن سوءاستفاده ميشود به اينجا ميرسد. ولي وارد اين دعواها نميشوم. همين الان خيلي حرفهاي بياساس و كذب و تهمت در روزنامهها يا سايتها و يا جاهاي ديگر مينويسند، اما ما ميگذريم. * هميشه جلسه داريم. بعد از جلسه مجمع، معمولاً چهار، پنج نفر از دوستان ميمانند و با هم ناهار ميخوريم و مسائل كشور و راهكارها
را مطرح و بحث ميكنيم. اين حرف را هم من به آقاي ناطق زدم و هم ايشان به من زدند. گفتم: هنوز وضع جسمي و سن شما بهتر از من است و بياييد. ايشان هم برعكس به من ميگفت. اما همه حرف بود. گفتم كه ديگر نميتوانم بيايم و آقاي ناطق هم عذرهايي داشت. * ما با وحدت ملت پيروز شديم و آمريكا را بيرون كرديم و رژيم شاه را شكستيم و هزار فاميل را سر جاي خودشان نشانديم. با وحدت توانستيم شرّ آن شورشهاي اول انقلاب را كه بسيار خطرناك بود، از سر خودمان كم کنیم. والاّ اگر در آن دو سال اينها را آرام نكرده بوديم، مثل افغانستان و عراق ميشديم. جنگ با آن عظمت را كه همه دنياي شرق، غرب و ارتجاع پشت سر صدام بودند و هر چه پول و امكانات خواست به او ميدادند با وحدت مردم حل كرديم و هر چه خواستيم مردم به ميدان آمدند و هيچ كوتاهي نكردند. اين مشكلات را هم تحمل كردند و دم برنياوردند. در دوران سازندگي مشكلاتي داشتيم كه از جنگ باقي مانده بود، مردم صبر كردند و آوارگان صبر كردند تا خانههايشان را بسازيم. با صبر و همراهي مردم همه توطئههاي خارجي را خنثي كرديم. من همان حرف را دارم. همين الان هم ما بايد دست از اين سياسي بازي برداريم. اين چه چيزي است
كه خط كشيدند؟! اصلاحطلب و اصولگرا، هر دو اسم است. اينها اصلاح را ميخواهند و آنها هم اصول را قبول دارند. بر سر چيزي دعوا ميكنند و كار را به اينجا رساندند كه ميبينيد. من نميگويم كه حزب و رقابت نباشد. حزب و رقابت باشد و شعار هم بدهد ولي انتخابات كنند و وقتي كه يكي پيروز شد، همه پشت سر او باشند و كار كنند. اگر اين كار را بكنيم، آمريكا مأيوس ميشود. چون ميداند در آن فضا نميتواند كاري بكند. مشكلاتمان را هم حل ميكنيم. * من حتماً ميخواهم رسیدگی به پرونده مهدی بدون تبعيض باشد. واقعاً هيچ فرقي ندارد و اجراي قانون بايد براي همه باشد و من به آن راضي هستم. نميخواهم وضع خاصي براي بچههاي خودم در مقابل ديگران درست كنم. ولي ميگويند و فكر ميكنند كه اين طور نيست. فائزه 6ماه محكوم شده بود، گرچه من روي حكمش اشكال داشتم اما بالاخره محكوم شد و بايست ميرفت، دورهاش را ميگذراند. خودش را براي زندان آماده كرده بود كه هر وقت خبر كنند، برود. البته شيوه بردن اشكال داشت. در زندان هم در حال مطالعه و ترجمه است. درباره مهدي هم مطمئن هستم كه غير از انقلاب و اسلام و ايران و ملت چيز ديگري برايش جاذبه نداشت. مثل خيلي از
مسئولان كشور در جاهايي مثل شركت در دفاع مقدس و آوردن تكنولوژي صنايع دريايي عسلويه، پارس جنوبي، بهينهسازي سوخت و دفتر هيأت امناي دانشگاه آزاد كار ميكرد. از روزي كه 17 ساله شد و اجازه گرفت، به جبهه رفته بود و بعدها درس خواند و مثل همه در اين كشور زندگي ميكرد. به هر حال متهمش كردند و بايد جواب بدهد و اتهاماتش را روشن كند. خودش هم ميخواست بيايد. دو سال و نيم ما او را پشت در نگه داشتيم. اول به ما گفتند كه چرا در اين شلوغيها ميخواهد به ايران بيايد؟ ما هم به حرف گوش كرديم و به او گفتيم و او هم قبول كرد. بعد من اصرار كردم. دوستان ميگفتند كه او دارد درسش را ميخواند و كار هم دارد. اول ما خودمان او را براي نظارت بر 6دانشگاه خارج فرستاديم كه نظارت كند. از طرف هيأت مؤسس رفته بود. حكمش از آن هيأت صادر شده بود. وقتي ديد در آنجا وقت دارد، درسش را شروع كرد. مرحله اول را تمام كرده و در حال نوشتن تز است. وقتي كه دانشگاه آزاد آكسفورد تعطيل شد، اصرار كرد كه بيايد در اينجا تز را كامل كند. اگر واقعاً اشكال قانوني دارد بايد جواب بدهد. منتها بعضيها هياهو ميكنند و قبل از قضاوت تهمت ميزنند. رهبري در نماز جمعه گفتند
گناه كبيره است چيزي كه در دادگاه ثابت نشده، به كسي اتهام بزنند ولي ميبينيد همان روزنامههايي كه خودشان را نظامند ميدانند، دارند تكرار ميكنند. من نميدانم اينها چطور ميگويند كه ما مقلّد هستيم. مهدي در اختيارشان است و من هم هيچ مسالهاي ندارم. جز اينكه قانون اجرا شود. اگر احساس كنم كه بيقانوني رفتار ميشود، اقدام ميكنم. * آن چيزهايي كه صبرم را از من ميگيرد، چيزهايي است كه به انقلاب، كشور و مردم آسيب ميرساند. اين موضوع صبرم را ميگيرد. لذا هميشه سعي ميكنم در اينجا چيزهايي را بگويم. بقيه مسائل براي هر انساني پيش ميآيد. البته مادر مثل من نيست. احساسات مادر خيلي رقيقتر است و حق هم دارد. من به او هم نميتوانم بگويم كه بيش از اين صبر كن. همان قدري كه صبر دارد، صبر ميكند. هر موقع هم ندارد، ابراز احساسات ميكند. به هر حال اين صبر سازنده است. ما در قرآن كه نگاه ميكنيم، صبر بر مصائب، جزو عوامل انسانسازي است. انسان با مقاومتي كه در مقابل حوادث ميكند و صبر ميكند و داد و بيداد نميكند و به افلاك بد نميگويد، خودش را مقاوم ميكند. مقاومت انسان از صبر ميزايد. لذا صبر ميكنم. *براي من فرقي ندارد.
اصلاحطلبها و اصولگراها و مستقلها همه در اين كشور كار كردهاند و انسانهاي زحمتكشيدهاي هستند. سليقههاي مختلفي هم دارند. اگر شما وزرا، استانداران و معاونان دولت مرا ارزيابي كنيد، ميبينيد كه تعادل بين مجموعه سليقهها را در دولتم كاملاً حفظ ميكردم. *من الان راهكارها را از طريق رهبري ميبينم. در اين شرايط غير از ايشان كسي نميتواند مسائل را به مسير برگرداند. ما هم حاضر هستيم در خدمت ايشان - اگر بخواهند- كمك كنيم. بايد به مسيري كه از اول بوديم، برگرديم.
دیدگاه تان را بنویسید